درباره کتاب داستان کیمیاگر
کیمیاگر را به جرئت می توان مشهورترین اثر پائولو کوئیلو دانست. پائولو کوئیلو نوع و جنس خاصی از عرفان را در کتاب هایش به خواننده ارائه می کند که تلفیقی از سبک زندگی امروزی غرب و عرفان کهن شرقی است. به علاوه داستان های زندگی پیشوایان مذهبی دنیا مانند پیامبران ادیان بزرگ تاثیر بسیاری در شکل گیری کتاب های این نویسنده ی برزیلی دارند. پائولو کوئیلو همچنین از آثار عارفان بزرگ شرقی مانند مولانا جلال الدین محمد بلخی استفاده ی بسیاری در نگارش آثار خود و شکل دهی جهان بینی شخصیت های داستان هایش کرده است. به عنوان نمونه کتاب حاضر یعنی کتاب کیمیاگر کتابی است که به طور کلی با دفتر ششم مثنوی شباهت های بسیار دارد.
خلاصه کتاب داستان کیمیاگر
داستان کیمیاگر درباره ی چوپانی به نام سانتیاگو است که به دنبال گنجی پنهان در نزدیکی اهرام مصر می رود. او در راه رسیدن به مقصد با زحمات بسیاری مواجه می شود ولی در نهایت به گنجی رویایی و دست نیافتنی، دست پیدا می کند. داستان کیمیاگر داستانی کاملا نمادین و استعاری است و خواننده را در زمان مطالعه ی این اثر در اندیشه ای عمیق و فلسفی فرو می برد.
مفاهیم اصلی کتاب کیمیاگر
همه ی ما حتما نام کیمیاگر را شنیده ایم. کیمیاگر اثر نویسنده نام آشنای برزیلی، پائولوکوئلیوست. در نقدها و بررسی های این کتاب گفته شده که این اثر اقتباسی از داستانی از دفتر ششم مثنوی معنوی مولوی است.
نقش اصلی و مرکزی ماموریت شخصی
بنابر آنچه در کیمیاگر می خوانیم، «حدیث خویش» و یا همان ماموریت شخصی تنها وسیله ای است که فرد به کمک آن می تواند زندگی رضایت بخشی داشته باشد. در واقع جهان در صورتی می تواند به کمال برسد که همه ی موجودات در آن در تلاش باشند تا ماموریت شخصی خودشان را انجام دهند و در این راه به موجودی بهتر تبدیل شوند و رشد و پیشرفت کنند و در نهایت هدفی جدید برای خودشان تعریف کنند. البته این ایده انجام ماموریت شخصی به نوعی گذر از مادیات برای دسترسی به یک خواسته معنوی است. همانطور که می بینیم، وقتی سانتیاگو می خواهد در این راه قدم بگذارد، مجبور می شود گله اش را بفروشد و فاطیما را ترک کند. این به معنی رها کردن موفقیت های مادی و عشق است. چرا که آن ها موانعی برای رسیدن سانتیاگو به هدف شخصی خودش هستند.کسانی که ماموریت های شخصی شان را رها می کنند، مانند تاجر کریستال (بلورفروش)، پشیمان می شوند و نمی توانند ثروت و لذت های افرادی را که دنبال ماموریت های شخصی شان رفته اند، تجربه کنند. این ایده که هر کسی باید در زندگیش رویای شخصی داشته باشد و به دنیال آن برود، اولین بار در کتاب کیمیاگر مطرح شد.
وحدت طبیعت
مرد انگلیسی به سانتیاگو می گوید: « وقتی تو چیزی را با همه ی قلبت بخواهی، این همان لحظه ای است که تو با روح جهان نزدیک هستی.» همچنان که سانتیاگو به سفرش ادامه می دهد، متوجه می شود که با همه ی موجودات به وحدت رسیده است. تمام اشیا در طبیعت با هم ارتباطی نزدیک دارند. از انسان گرفته تا شن های بیابانی و همه به یکدیگر کمک می کنند تا هر کس به ماموریت های شخصیش برسد.بر اساس این رمان روح جهان تمایل دارد همه ی موجودات در جهت ماموریت شخصیشان قدم بردارند. خواه سانتیاگو و خواه یک تکه آهن. برای حرکت در جهت ماموریت شخصی خودتان باید یاد بگیرید از روح جهان در جهت رسیدن به هدفتان و تصفیه آن استفاده کنید. وجه تمایز کتاب کیمیاگر با دیگر ایده هایی از این دست، در این است که می گوید برای همه ی اشیا، از فلزات گرفته تا عناصر طبیعی و انسان، همه و همه ماموریتی شخصی دارند که همگی در جهت یک هدف غایی برای جهانی واحد هستند.
خطر ترس
ترس به طور مداوم در طول سفر سانتیاگو به عنوان اصلی ترین مانع موفقیت در ماموریت شخصی او ظاهر می شود. سانتیاگو شکل های مختلفی از ترس را تجربه می کند: ترس کودکی، اینکه زن کولی رویایش را تعبیر کند. ترس مادی، از اینکه ثروتش را با عزیمت به تانگیه از دست بدهد. ترس جسمی، از اینکه در نبرد با الفیوم بمیرد. و در نهایت ترس معنوی که وقتی کیمیاگر او را وادار می کند به باد تبدیل شود، نتواند.مربیان سانتیاگو از ملشیزدک گرفته تا کیمیاگر، همگی ترس را محکوم می کنند و آن را محصول سوءتفاهم در مورد درک چگونگی رفتار جهان با افرادی که در پی ماموریت شخصیشان هستند، می دانند. آن ها می گویند اگر خیلی وفادارانه رویای خودتان را دنبال کنید، حتی مرگ هم شما را نمی ترساند.
سمبل ها و نشانه ها در کیمیاگر
کتاب کیمیاگر، داستانی نمادین است که آن را از دو دیدگاه فلسفی و عرفانی می توان مورد بررسی قرار داد سبک داستان سورئال است و تا حدی به رئالیسم جادویی نیز نزدیک می شود. از دیدگاه فلسفه غربی می توان بیان کرد که هدف این داستان توجه به رویاها و خواسته های انسان و ساختن افسانه ای شخصی و تلاش برای رسیدن به آن می باشد اما از منظر دیگر می توان این داستان را داستانی عرفانی دانست که در آن به سیر و سلوک یک عارف می پردازد.در اینجا به بررسی نمادهای داستان می پردازیم تا بسیاری از مفاهیم آن برایمان روشن و ملموس شود.
گوسفندان
گوسفندان سانتیاگو نشانه ای از موجوداتی هستند که در دنیا همیشه نسبت به ماموریت شخصیشان چشمشان کور بوده است. سانتیاگو گوسفندانش را دوست داشت. اما او به خاطر تمایل محض حیوانات به آب و غذا و نداشتن هدف شخصی، نسبت به آن ها بی احترامی نشان داد. سانتیاگو فکر می کند گوسفندانش از او به خاطر همه ی سفرهای شگفت انگیزی که آن ها را برده، قدردانی نمی کنند. او در کابوسی می بیند که گوسفندانش چنان کورکورانه به او اعتماد می کنند که می تواند یکی پس از دیگری آن ها را بکشد، اما آن ها متوجه نشوند. این گوسفندها نماد شخصیت هایی مانند تاجر کریستال و نانوا هستند که دنبال رویای شخصیشان نمی روند. این شخصیت ها هم مانند گوسفندها خودشان را با خواسته های مادی و منزلت اجتماعی راضی می کنند. بر این اساس، آن ها توانایی درک برخی از جنبه های آفرینش را از دست می دهند و تمایل دارند که به خاطر دلیل هایی کوچک، فرصت های زیادی را از دست بدهند.
کیمیاگری
کیمیاگری در واقع فرایند تبدیل یک فلز کم ارزش به فلزی ارزشمند مانند طلاست. از کیمیاگری به عنوان نشانه ای برای تغییر سانتیاگو و حرکت به سمت ماموریت و هدف شخصیش استفاده شده است. این نماد به قدری اهمیت دارد که عنوان کتاب را به خود نسبت داده است. در کیمیاگری باید فلز پایه همه ی ناخالصی های خودش را ازدست بدهد تا به حالت تکاملی برسد. به این ترتیب، سانتیاگو هم باید در این راه همه ی ناخالصی هایش را رها کند، مانند تمایل به پذیرفته شدن نزد خانواده ، تمایل به زندگی به عنوان چوپان ثروتمند و حتی تمایل به زندگی در کنار فاطیما. او خودش را از این تمایلات خلاص کرد تا بتواند ماموریت شخصیش را انجام دهد و به مرحله ی بالاتری برسد.یاد گرفتن مهارت کیمیاگری، دقیقا مانند حرکت در جهت دسترسی به ماموریت شخصی است. کیمیاگر به سانتیاگو می گوید، همه ی کتاب هایی که درباره مضامین کیمیاگری نوشته اند، فقط این کار را پیچیده تر می کنند. در حقیقت تمام اسرار کیمیاگری در لوح کوچک زمرد وجود دارد و این اسرار را نمی شود با کلمات بیان کرد. دقیقا به همین ترتیب، راه های رسیدن به هدف شخصی هم گفتنی نیست و کلمه ای برای آن ها وجود ندارد. فرد باید غریزه ی خودش و چیزهایی که از روح جهان در خودش دارد، ارائه دهد. سانتیاگو در نهایت با گوش دادن به روح جهان، با همه ی طبیعت از جمله باد و خورشید ارتباط برقرار می کند و به حالت بالاتر می رسد.
صحرا
صحرا با شرایط سخت و جنگ های قبیله ای که در آن رخ داد، نماد مشکلات جدی است که برای هر کسی که به دنبال رویای شخصی خودش است، ممکن است پیش بیاید. اما در عین حال به عنوان یک معلم خیلی خوب هم برای سانتیاگو در حین سفرش به سمت اهرام عمل می کند. همانطور که کیمیاگر می گوید آزمایش ها جزئی از ماموریت شخصی هستند. چرا که آن ها برای رشد روحی لازمند. بیشتر از گرمای صحرا، سکوت صحرا، خلوت و تک صدایی آن سانتیاگو را آزمایش می کند. زمانی که سانتیاگو یاد می گیرد که حتی صحرا با وجود ظاهر بدون ثمرش، زندگی و روح جهان در آن جریان دارد، تصمیم می گیرد محیط پیرامونش را درک کند، و علامت های حیات را در جایی که زمین بایر به نظر می رسد، ببیند. سرانجام او می تواند خلقت هر چیزی را حتی یک دانه ی شن را تشخیص دهد و در بزرگ ترین آزمونی که در کتاب با آن مواجه می شود، می فهمد که او می تواند از صحرا برای تلاش در جهت تبدیل شدن به باد کمک بخواهد.
۱۰ درس که از کتاب کیمیاگر یاد می گیریم
کتاب «کیمیاگر» که چیزی از یک کیمیاگر برای موفقیت در زندگی تان ندارد.برای بار اول خواندن این کتاب بسیار جذاب است، برای بار دوم با آن حال میکنید، برای بار سوم که بخوانید لایه های زیرین نوشته ها برایتان نمایان میشود، برای بار سوم که بخوانید شما چیزی جدید در نوشته پیدا نمیکنید اما در خودتان چرا… برای صدمین بار اگر بخوانید به نکاتی که در ادامه میخوانید می رسید
ترس از موانع از خود موانع بزرگ تر است
«به قلبت بگو ترس از رنج کشیدن از خود رنج کشیدن بدتر است.»به دست آوردن هر نتیجه ی جدیدی نیاز دارد به قلمروی جدیدی پای بگذاریم و این ترسناک است. اما هر ریسک بزرگی پاداشی دارد. تجربه هایی که به دست می آورید، همه ی این رنج ها را با ارزش می کند.
آن چیزی که حقیقت دارد، همیشه پایدار می ماند
حقیقت را نمی شود با دود و یا آینه ها پوشاند. حقیقت همیشه استوار است. زمانی که شما در جستجوی تصمیم درست هستید، حقیقت همان چیزی خواهد بود که در برابر مشکلات تاب می آورد.
یکنواختی را حذف کن
«زمانی که امروزت مثل هرروزت است، به این دلیل است که انسان ها نمی توانند اتفاق های خوبی که با هر بار طلوع خورشید در زندگیشان اتفاق می افتد، ببینند.»قدردانی تمرین پیدا کردن چیزهای خوب در هر روز است. زندگی می تواند به راحتی راکد و یکنواخت شود اما این بسته به این است که ما تصمیم می گیریم چه چیزهایی را در زندگیمان ببینیم.
لحظه حال را دریاب
«چون من دیگر در گذشته و یا آینده زندگی نمی کنم. من فقط مشتاق لحظه حال هستم. اگر همیشه بر لحظه حال متمرکز شوید، آدم خوشحالی می شوید»در گذشته هیچ نکته ای وجود ندارد که بتواند شما را تعریف کند و هیچ دلیلی هم وجود ندارد که شما درباره آینده نگران و عصبی باشید. تنها چیزی که دارید لحظه ی حال و امکانات آن است. نحوه تعامل شما با لحظه حال است که زندگی شما را هدایت می کند.
موفقیت تو اثری دنباله دار در جهان دارد
«این کاری است که کیمیاگران انجام می دهند. آن ها نشان می دهند که وقتی ما نیت می کنیم بهتر از چیزی که هستیم، بشویم، همه ی دنیای اطراف ما بهتر می شود. »رشد، تغییر و تکامل از جنس واقعیت می شوند. تبدیل شدن به نسخه ی بهتری از خودتان از همه ی محیط اطرافتان بهره می برد: سبک زندگی شما، خانواده تان، دوستانتان و حتی جامعه اطرافتان.
تصمیم بگیر
«وقتی کسی تصمیم می گیرد، واقعا در حال شیرجه زدن در جریانی قوی است که او را به جایی می برد که هیچ وقت تصورش را نداشته است.»خیلی راحت است که در ذهنتان به جزئیات رویایتان فکر کنید. انجام دادن کارها ولی باعث ایجاد اعتماد به نفس در تصمیم گیری شما می شود. نشستن در لبه ی حصار شما را به جایی نمی رساند.
از واقعیت دور شو
«من دنیا را همانطور که دوست دارم، می بینم؛ نه آن چیزی که واقعا هست»خیلی از اختراعات به خاطر این انجام شده که مردم تصمیم گرفته اند دنیا را به همان گونه ای که هست نپذیرند. دستاوردهای بزرگ و اختراعات با طرح ذهنی شکستن مرز غیرممکن ها صورت گرفته اند.
از پافشاری کردن دست برندار
«رمز زندگی هفت بار شکست و هشت بار بلند شدن است»زیرا هشتمین بار می تواند موفقیت شما باشد. بعضی از رمان های بزرگ دنیا بعد از صدها بار رد شدن توسط ناشر، منتشر شدند و به اقبال رسیدند. خوشبختانه نویسنده های آن ها هرگز تسلیم نشدند.
بر سفر شخصی خودت تمرکز کن
«اگر کسی آن چیزی که بقیه می خواهند نباشد، دیگران عصبانی می شوند. به نظر می رسد همه ی آدم ها درباره ی اینکه دیگران چگونه باشند و چگونه زندگی کنند، ایده ای دارند. اما در مورد زندگی خودشان، نه!»تحت تاثیر دیگران قرار گرفتن آسان است. اما اگر مانند آنچه دیگران می خواهند زندگی کنی، بدبخت می شوی. مشورت و یادگیری از دیگران عیبی ندارد. اما مطمئن شوید این ها با خواسته ها و احساسات شما هماهنگ است.
همیشه عمل کن
«فقط یک راه برای یادگیری وجود دارد، عمل کردن!»شما می توانید تحصیل کنید، کتاب بخوانید و گوش کنید تا خسته شوید. اما وقتی واقعا تجربه می کنید که عمل کنید.در نهایت می توان گفت که کتاب کیمیاگر هم مانند بقیه اثار پائولو کوئیلیو به ما کمک می کند کمی از زندگی عادی فاصله بگیریم و طعم شیرین زندگی ماجراجویانه را بچشیم. خواندن کیمیاگر به همه ی کسانی که می خواهند در زندگی دست به تجربه های متفاوت بزنند و در این را دو دل هستند، توصیه می شود. همچنین کتاب صوتی کیمیاگر را محسن نامجو خوانده است. در این کتاب صوتی محسن نامجو با هنر آوازخوانی خود توانسته حال و هوای متفاوتی به خوانش این کتاب دهد.این کتاب مانند بقیه آثار کوئیلیو مدتی در ایران ممنوع بود. اما حالا با سانسور اندک منتشر شده است.
درباره نویسنده کتاب کیمیاگر
پائولو کوئیلو دسوزا، زاده ی 24 آگوست 1947، ترانه سرا و رمان نویس برزیلی است.کوئیلو از اوایل دوران نوجوانی قصد داشت که نویسنده شود. درون گرایی و سرکشی های کوئیلو در 17سالگی، والدینش را بر آن داشت تا او را در یک آسیاشگاه روانی بستری کنند. او قبل از مرخص از شدن در بیست سالگی، سه بار از این آسایشگاه فرار کرد.کوئیلو در سال 1982 اولین کتاب خود را منتشر کرد که به موفقیت چندانی نرسید اما با انتشار کتاب کیمیاگر، نام او بر سر زبان ها افتاد.پائولو کوئیلو در سال 1980 با هنرمندی به نام کریستینا اویتیسیکا ازدواج کرد. این زوج اکنون در شهر ژنو در سوییس زندگی می کنند.

ترجمه ی کتاب کیمیاگر به فارسی
انتشارات دنیای نو کتاب کیمیاگر را با ترجمه ی فرزانه فرزاد عرضه کرده و در اختیار علاقه مندان قرارداده است. کتاب کیمیاگر به دلیل استقبال گسترده ای که از آن وجود دارد در سال های متفاوت و توسط ناشران و مترجمین بسیاری به زبان فارسی برگردانده شده و در اختیار مخاطبین فارسی زبان قرار گرفته است.
کیمیاگر داستان کوتاهی است که خوانندگان خود را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. اگرچه به دلیل اقتباسات بسیار نزدیک این کتاب از داستان ها و مفاهیم عرفان شرقی، گروهی از خوانندگان ایرانی عقیده دارند که مطالعه ی مراجع اصلی عرفان شرقی مانند آثار مولوی و عطار می تواند کارکرد بهتر و بیشتری برای جهت بخشی به اندیشه ی خواننده داشته باشد با این حال فراگیری و عالم گیری کتاب کیمیاگر عاملی است که حتی خواننده ی فارسی زبان را تا اندازه ی بسیاری به مطالعه ی این اثر جذب کرده است. بسیاری از کتاب خوان های امروز روند مطالعه و مکاشفه ی خود را با مطالعه ی این کتاب آغاز کرده اند و بسیاری از خوانندگان این کتاب برای استفاده ی بیشتر از محتوای آن بیش از یک بار کتاب کیمیاگر را مطالعه کرده اند.
- کتاب کیمیاگر در دسته ی کتاب های داستان قرار دارد.
- کتاب کیمیاگر مناسب برای گروه سنی بزرگ سال است.
- تعداد صفحات نسخه ی چاپی کتاب 160 صفحه است که با مطالعه ی روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 8 روز بخوانید.
- کتاب کیمیاگر حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتاب های طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع داستان را بخوانند مفید خواهد بود.
کتاب کیمیاگر مناسب چه گروه سنی است؟
محتوای کتاب کیمیاگر به جز کودکان، می تواند برای هر کسی مناسب باشد.
قسمتی از کتاب کیمیاگر
از خودش پرسید: «چگونه می توان خدا را با رفتن به کنیسه و کلیسا شناخت؟» در حالی که وظیفه ما، کامل کردن ذهنیات است تا از طریق عینیات به «او» برسیم. (کیمیاگر – صفحه ۳۰)
مردم خیالاتی اند و بر این تصور که دقیقاً می دانند دیگران چگونه باید زندگی کنند، اما هیچ کس هرگز در طول عمرش یاد نرگفته است خود چگونه زندگی کند. مثل آن زنکِ کولی، که به قولی از گذشته می گفت و از آینده حرف می زد، تعبیر خواب می شناخت و به دیگران می گفت که چه باید بکنند، ولی خودش درگیر زندگی اش بود و نمی دانست چگونه می توان رموز خواب ها را شناخت. (کیمیاگر – صفحه ۴۰)
زمانی که واقعا خواستار چیزی هستی، باید بدانی که این خواسته در ضمیر جهان متولد شده است و تو، فقط مامور انجام دادنش بر روی زمین هستی. حتی اگر فقط هوس سفر کردن باشد یا ازدواج با یک دختر بازرگان… یا جستجوی گنج. روح دنیا از خوشبختی یا بدبختی هوس یا حسادت مردم انباشته است. هیچ نیست مگر یک چیز: تکمیل «حدیث خویش» که آن هم، تنها اجبار انسان هاست. وقتی خواستار چیزی هستی، همه جهان در تکاپوی آن است که تو به خواسته ات برسی. (کیمیاگر – صفحه ۴۶)
هرکس در پی رویایی است و رویاها شبیه یکدیگر نیستند. (کیمیاگر – صفحه ۹۱)
بالاخره توانستم حرکت کاروان را هنگام عبور از صحرا ببینم و دریابم که کاروان و صحرا دارای بیان مشترکند، به همین دلیل یکی عبور دیگری را ممکن می سازد. یا یکی حرکت و قدم های دیگری را روی خود حس می کند و وقتی احساس یکی با حرکت دیگری هم آهنگ شد، آن گاه کاروان به آبادی خواهد رسید. ولی اگر یکی از ما، با وجود همه جسارت و اراده، این بیان متفاوت را درک نکند، همان روزهای آغازین خواهد مرد. (کیمیاگر – صفحه ۱۳۰)
وقتی نگاهش را دید، خورشید را هم دید که به شب می نشیند و برق نگاهی را که از چشمان سیاه و همیشه مرطوب شب رنگ در افق طلوع می کند. لبانی را دید فرزانه و نیمه باز، مردد بین سکوت و لبخند، بر چهره ای نه روشن، نه تاریک، نه سوخته، نه بی رنگ و… دریافت، دریافت که راز بیان جهان چیست و باارزش ترین پاره قابل فهم آن برای تمامی انسان ها کدام است. قسمتی را که انسان در وجود هیجان زده خویش احساس می نماید. در روح هراسان خود می بیند و در قلب ملتهب خود حس می کند. نامش «عشق» بود. چیزی قدیم تر از آفرینش انسان و پیدایش صحرا. چیزی که با درخششی متفاوت و نیروی رازگونه خود در افق احساس انسان ها، با تلاقی دو نگاه، طلوع می کند، همانند دو نگاه…، دو نگاه بر لب چاه به بهانه آب یا هر بهانه دیگر که به هم رسیدند. لبانش به لبخند نشست و این علامت بود، نشانه بود، نشانه ای که جوان به انتظار آن، همه زندگی خود را رها کرده و به دنبالش در کتاب ها، افسانه ها و حکایت ها جستجو کرده بود. (کیمیاگر – صفحه ۱۵۰)
انسان برای سادگی، اهمیتی قائل نبود. (کیمیاگر – صفحه ۱۹۶)
مرد خوشبخت، مردی است که خدا را در خود ببیند و در خود بجوید همان طور که کیمیاگر گفته است، خوشبختی می تواند حتی در یک دانه ناچیز ماسه صحرا هم دیده شود، چون یک دانه ماسه هم گویای لحظه ای از آفرینش است، و کائنات برای پیدایش آن میلیون ها سال وقت گذاشته اند. (کیمیاگر – صفحه ۲۰۳)
پس در «جان جهان» غرق شد و دید که «جان جهان» مظهری است از «پدیدآورنده یکتا» و… پدیدآورنده یکتا را در وجود خود یافت و… خود را نمادی از او دید. (کیمیاگر – صفحه ۲۲۷)
شناسنامه کتاب کیمیاگر
- نویسنده: پائولو کوئیلو
- ترجمه: حسین نعیمی
- انتشارات: ثالث
- تعداد صفحات: ۲۴۴
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان داستان ملال انگیز اثر آنتون پاولوویچ چِخوف










































