معرفی رمان داستان ملال‌انگیز اثر آنتون پاولوویچ چِخوف

  دوشنبه، 04 مرداد 1400   زمان مطالعه 6 دقیقه
معرفی رمان داستان ملال‌انگیز اثر آنتون پاولوویچ چِخوف
رمان داستان ملال‌انگیز اثر آنتون پاولوویچ چِخوف، یکی از بزرگ‌ترین نمایش‌نامه‌نویس‌هایی است که جهان تاکنون به خود دیده است. چخوف پزشک بود و در ۴۴سالگی بر اثر خون‌ریزی مغزی درگذشت.

درباره کتاب داستان ملال انگیز

داستان ملال انگیز داستان کوچکی است که تنها 112 صفحه دارد اما حرف هایی به اندازه ی یک رمان قطور دارد. آنتوان چخوف در این کتاب در جایگاه پرفسور نشسته است و خواننده را در مقابل خود قرار داده تا با او درباره ی حقیقت زندگی سخن بگوید. او مخاطب را در موقعیتی گذاشته که به مفهوم و اصل هر پدیده ای با ریزبینی و دقت تمام نگاه کند. از نظر پرفسور «دانش مهم ترین، زیباترین و ضروری ترین چیز در زندگی انسان است، دانش همواره عالی ترین نمودار دوستی و مهر آدمی بوده و خواهد بود و تنها با آن آدمی بر طبیعت و بر خود پیروز می گردد». در این داستان نیکالای توضیح می دهد که چگونه صبح را بعد از یک شب بی خوابی شروع می کند چراکه او اختلال خواب پیداکرده است و نمی تواند شب ها بخوابد. از آشنایی با همسرش که اولین شخصی است که او را در روز ملاقات می کند درحالی که او هنوز در رختخواب است و مکالمه ای کوتاه با او دارد. در ادامه دیدن دخترش، ورود او به دانشگاه، ملاقاتش با دو استادیار، سخنرانی، جلساتش با دانشجویان، کار در مطب، درباره دانشجویان و سایر پزشکان که به لطف او احتیاج دارند و دیدار کاتیا که مانند دخترش است. نیکالای در حالی که روز خود را توصیف می کند، به تفصیل افراد مختلفی را که با آن ها ملاقات می کند را هم توصیف می کند. آن ها طرح های شخصیتی شگفت انگیزی هستند که چخوف آن ها را لابه لای صفحات داستان خلق کرده است. نیکالای بعد از توصیف یک روز معمولی، روابط خود را با کاتیا به طور مفصل شرح می دهد و اینکه او به نوعی دخترخوانده اش محسوب می شود؛ و با بقیه خانواده تفاوت دارد. در این بخش نظرات نیکالای درباره ی تئاتر و نقد او از این هنر سلیقه ی اجتماعی و ارزش های هنری روز را در جامعه ی چخوف نشان می دهد.

خلاصه کتاب داستان ملال انگیز

داستان از زبان پرفسوری به نام نیکالای استپانویچ، دانشمند پرآوازه و مشهور روایت می شود. او پزشک بزرگی است که در دانشگاه تدریس می کند و در اثر ابتلا به بیماری روزهای آخر عمر خود را سپری می کند و داستان ملال انگیز زندگی خود را روایت می کند. پرفسور با اینکه از نظر علم و دانش سرآمد مردم شهر است و مدال ها و نشان های افتخارآمیز گوناگونی دارد اما دیگر زندگی برای او معنای خاصی ندارد. چرا که مرگ بر زندگی او سایه انداخته و حالا پرفسور تنهایی عمیق و بیگانگی با خانواده، اجتماع و هنر را به شکل دیگری لمس می کند.

درباره نویسنده کتاب داستان ملال انگیز

آنتون پاولوویچ چخوف، زاده ی 29 ژانویه ی 1860 و درگذشته ی 15 ژوئن 1904، داستان نویس و نمایشنامه نویس روس بود. او در زمان حیاتش بیش از 700 اثر ادبی خلق کرد.چخوف را مهم ترین داستان کوتاه نویس برمی شمارند. او در زمینه ی نمایشنامه نویسی نیز آثار برجسته ای از خود به جا گذاشته است به طوری که عده ای او را پس از شکسپیر، بزرگترین نمایشنامه نویس تاریخ قلمداد می کنند.چخوف در سال های پایانی تحصیلات متوسطه اش در تاگانروگ به تئاتر می رفت و در همین زمان، نخستین نمایشنامه ی خود را نوشت. او در همین سال ها مجله ی غیررسمی و دست نویس الکن را منتشر می کرد که توسط برادرانش به مسکو هم برده می شد.چخوف در سال 1879 تحصیلات اولیه را تمام کرد و به مسکو رفت و در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو مشغول تحصیل شد.او بعد از پایان تحصیلاتش در رشته ی پزشکی، به طور حرفه ای به داستان نویسی و نمایشنامه نویسی روی آورد. چخوف در فوریه ی سال 1886 با آ. سووربن سردبیر روزنامه ی عصر جدید آشنا شد و داستان هایی در این روزنامه با نام اصلی چخوف منتشر شد. با گذشت زمان، بیماری سل چخوف شدت گرفت و او در آوریل 1887 به تاگانروگ و کوه های مقدس رفت و در تابستان در باپکینا اقامت گزید. آنتون چخوف سرانجام در 44 سالگی بر اثر خون ریزی مغزی درگذشت.

آنتون چخوف

درباره آبتین گلکار؛ مترجم کتاب داستان ملال انگیز

آبتین گلکار مترجم و پژوهشگر زبان و ادبیات روسی متولد سال ۱۳۵۶ در تهران است. او بسیاری از آثار نویسندگان مطرح روسی همچون آنتون چخوف، آلکساندر پوشکین، ویکتور مرژکو، ولادیمیر نیکالایویچ واینوویچ، آلکساندر هرتسن و میخاییل زوشنکو را ترجمه کرده است. گلکار در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران و مقطع کارشناسی ارشد و دکترای ادبیات روسی را در دانشگاه ملی اکراین تحصیل کرده است و در حال حاضر استادیار دانشگاه تربیت مدرس در تهران است. ترجمه های منتشر شده از او به خوبی این مطلب را روشن می کند که گلکار مترجمی است که به زبان و ادبیات روسی و فارسی تسلط دارد.

قسمتی از کتاب داستان ملال انگیز

پاکی و پرهیزگاری اگر از احساسات ناپسند عاری نباشد فرقی با رذیلت ندارد.

من چه می خواهم؟
می خواهم که همسران ما، فرزندانمان، دوستان و شاگردانمان، به جای دوست داشتن نام و ظاهر و برچسب ما، خودمان را همانند انسان هایی عادی دوست داشته باشند. دیگر چه؟ دلم می خواهد یاور و وارثانی داشته باشم. دیگر چه؟ دلم می خواهد صد سال دیگر بیدار شوم و حتی اگر شده به یک نگاه ببینم علم به کجا رسیده است. دلم می خواهد ده سال دیگر هم زنده باشم … بعدش چه؟
بعدش هیچ. فکر می کنم، مدتی طولانی فکر می کنم، ولی فکرم دیگر به جایی نمی رسد. هر قدر هم فکر کنم و افکارم به هر جایی هم پر بکشند، باز کاملا برایم روشن است که جای یک چیز اصلی، یک چیز بسیار مهم، در خواسته هایم خالی ست. در علاقه ی شدید من به علم، در میلم به زندگی، در این نشستنم بر یک تخت غریبه و در تلاشم برای شناختن خویشتن، خلاصه در همه ی افکار، احساسات و ذهنیت هایی که درباره ی همه چیز دارم، هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد که بتواند همه ی این ها را در یک کل واحد گرد آورد. هر فکر و هر احساسی در وجود من جداگانه و برای خویش زندگی می کند و حتی چیره دست ترین تحلیل گران هم نمی توانند در قضاوت های من درباره ی علم، تئاتر، ادبیات، دانشجویان و در همه ی تصاویری که قوه ی تخیل من ترسیم می کند، چیزی پیدا کنند که بتوان آن را ایده ی کلی یا خدای انسان زنده نامید.و اگر این نیست، یعنی هیچ چیز نیست.

آدم از چیزی می ترسد که برایش قابل درک نباشد.

وقتی هنرپیشه ای که سرتاپا در خرافات و سنت های تئاتر غرق شده است، می کوشد تک گویی ساده و معمولی «بودن یا نبودن» را نه به شکل ساده، بلکه به علت نامعلومی حتماً با خشمی فروخورده و با تشنجی که به تمام بدن می دهد، بخواند.

شناسنامه کتاب داستان ملال انگیز


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها