درباره کتاب لالایی
کتاب به زبان فرانسوى نوشته شده ولى مترجم آن را از انگلیسى ترجمه کرده است.حین خواندن کتاب گاهى حس مى کردم مفاهیم اصلى بیش از حد بین فرهنگ ها جابجا شده و گاهى گوشه اى از آنها در این جابجایى، ناخواسته جا مانده یا جدا شده است. این موضوع گاهى ارتباط برقرار کردن با کاراکتر هاى داستان را سخت تر میکرد. مى گویم سخت تر، از آن رو که نوع روایت داستان به گونه اى است که همیشه فاصله اى بین کاراکتر ها و مخاطب قرار مى دهد و اجازه ى ورود خواننده به این حریم را نمى دهد. همین سبک باعث شده این کتاب بین دو گونه ى مستند نگارى و رمان در تلاطم باشد.در کل، بیشتر حجم کتاب لالایی به بازگویى زندگى مردم پیش از حاکمیت کمونیسم و پس از ترک ویتنام مى پرداخت و از آنچه من انتظار داشتم درباره ى جنگ ویتنام و امریکا بخوانم خبرى نبود. ولى نمى توان کتمان کرد که کتابى ارزشمند و دردناک بود.چه کسى مى تواند ادعا کند دنیا در جنگ زیباست؟
خلاصه کتاب لالایی
جریان زندگی بر روی جزر و مد های اضطراب و آشفتگی و کرانه های آرامش و آسودگی. این رمان با توصیفات واضح و روشن، دقت ریزبینانه و لطافت طبع کنایه آمیز خود، مخاطب را رهسپار سفری فراموش نشدنی می کند که از خانه های مجلل و باشکوه شهر سایگون شروع شده و در کمپی پرازدحام و گل آلود برای پناه جویان در مالزی، و بعد از آن، در زندگی ای جدید در ایالت کبک ادامه می یابد. شخصیت دختر جوان رمان لالایی، در کبک، آغوش باز جامعه ای جدید را حس کرده و تلاش می کند تا بخشی از رویای آمریکایی باشد. اما در بزرگسالی، زندگی روی بی رحم خود را دوباره به او نشان می دهد: او که حالا مادر دو پسر است، باید با بیماری اوتیسم فرزند کوچکترش مواجه شود. رمان لالایی، با حرکتی پیوسته از گذشته به حال و از تاریخ به خاطرات، به زندگی با همه ی عجایبش ارج می نهد: لحظات زیبا و احساسی، سنگدلی و اندوه، آسودگی و موقعیت های طنزآمیز.
درباره نویسنده لالایی
کیم توی، زاده ی سال 1968 در سایگون ویتنام، نویسنده ی کانادایی ویتنامی الاصل است که اولین رمانش، لالایی، برنده ی جایزه ی گاورنر جنرال برای داستان فرانسوی زبان در سال 2010 شده است. توی، کودکی خود را در ویتنام گذراند و پس از آن، به همراه والدینش با قایق به شهر مونترئال در کانادا گریخت. او دانش-آموخته ی حقوق، زبان شناسی و ترجمه از دانشگاه مونترئال است.
قسمتی از کتاب لالایی
والدینم اغلب به من و برادرهایم یادآورى میکردند که پولى ندارند تا براى مان به ارث بگذارند، ولى الان فکر مى کنم که آن ها خاطرات ارزشمندشان را به ما منتقل کردند و به ما اجازه دادند تا زیبایى غنچه دادن ویستریا، ظرافت سخن و قدرت تعجب کردن را درک کنیم. حتى بیشتر، آن ها به ما پایى براى رفتن به سمت آرزوها، رویاهایمان و به سمت ابدیت دادند. تمام این ها توشه اى کافى براى ادامه ى زندگى مان به تنهایى بود. در غیر این صورت، ما بى هدف خود را درگیر انتقال دادن، بیمه کردن و مراقبت از اموال مان مى کردیم.
به عنوان یک کودک، فکر مى کردم جنگ و صلح متضاد هم هستند. از نظر من جنگ و صلح در واقع دو دوست هستند که ما را دست انداخته اند. هر زمان که به نفعشان است با ما مثل دشمن رفتار مى کنند، بدون اینکه به تعریف یا نقشى که ما براى شان در نظر گرفته ایم اهمیتى بدهند. شاید براى اینکه در مورد دیدگاه مان تصمیم بگیریم، نباید خیلى به ظهور یکى و یا دیگرى اهمیت مى دادیم.
وقتى به من گفتند که پسرم در دنیاى خودش محبوس شده است؛ وقتى تایید شد که او یکى از کودکانى است که با وجود اینکه نه کر است و نه لال، نمى تواند صداى ما را بشنود و با ما صحبت کند، من نه گریه کردم و نه ضجه زدم. او یکى از آن دسته کودکانى بود که ما باید از دور دوست شان مى داشتیم و لمس شان نمى کردیم، نمى بوسیدیم شانو به آن ها لبخند نمى زدیم. چرا که ممکن است همه ى حواس شان به خاطر بوى پوست ما، شدت صداى ما، بافت موهایمان و یا ضربان قلب مان تحریک شود. احتمال داشت او حتى بتواند روزى کلمات دشوارى را با تمام سختى اش تلفظ کند، اما ممکن بود هرگز مرا با محبت، مامان صدا نزند. او هیچ وقت درک نخواهد کرد چرا وقتى براى نخستین بار لبخند زد، گریه کردم. هیچ وقت نخواهد دانست که به خاطر وجود اوست که براى هر ذره از شادى و شوق، شکرگزارى میکنم و من همچنان علیه اوتیسم خواهم جنگید؛ حتى اگر همین حالا هم بدانم که شکست ناپذیر است.
با اینکه رابطه ها با خنده و شادى شکل مى گیرند،ولى با تقسیم داشته ها و تحمل سختى هاى ناشى از این اشتراک گذارى مستحکم مى شوند.
شناسنامه کتاب لالایی
- نویسنده: کیم توی
- ترجمه: المیرا پویامهر
- انتشارات: کوله پشتی
- تعداد صفحات: ۱۳۴
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد