معرفی رمان پلنگ های کافکا اثر موآسیر اسکلیر

  پنجشنبه، 04 شهریور 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی رمان پلنگ های کافکا اثر موآسیر اسکلیر
کتاب پلنگ های کافکا اثر موآسیر اسکلیر، توسط ناصر غیاثی ترجمه و از سوی نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب را، می توان از پرآوازه ترین کتاب های این نویسنده مشهور برزیلی برشمرد.

درباره کتاب پلنگ های کافکا

«پلنگ های کافکا» نوشته موآسیر جیمی اسکلیر، نویسنده برزیلی است.او از مشهورترین نویسندگان برزیل است و رمان ها و مجموعه داستان هایش به زبان های مختلفی ترجمه شده است.

خلاصه کتاب پلنگ های کافکا

«پلنگ های کافکا» از همان شروع خواننده را با طنز و تخیل درخشانی که قرار است در طول رمان به دست داده شود، مواجه می کند. داستان با گزارش محرمانه ای که از قرار تحقیقات امنیتی پلیس است شروع می شود و در همان چند سطر اول، بازی ای که اسکلیر در داستانش ترتیب داده، نمایان می شود. گزارشی که داستان با آن شروع می شود متنی است که اگرچه به سیاق گزارش هایی از این دست می خواهد جدی و «محرمانه» باشد، اما برای خواننده داستان، گزارشی است خنده دار که انگار نویسنده اش به قصد شوخی و خنده آن را نوشته: «فرد دستگیرشده، جیمی کانتارویچ، اسم مستعار کانتاریرا، مکررا مدعی بود که گردهمایی مذکور تنها به منظور تبادل اندیشه در مورد ادبیات و نیز نوشیدن دسته جمعی چای ماته بوده است. درواقع هم یک عدد قوری هنوز ولرم و کتاب های بی شماری در آپارتمان مذکور ضبط شده است، امری که البته ظن به یک گردهمایی خراب کارانه را از اعتبار ساقط نمی کند. از فرد دستگیرشده، جیمی کانتارویچ، اسم مستعار کانتاریرا، تجسس بدنی به عمل آمد. محتوای جیب های وی عبارت بود از: ١. چند اسکناس و چند سکه؛ ٢. یک دستمال کثیف مندرس؛ ٣. یک ته مداد؛ ٤. دو قرص آسپیرین؛ ٥. یک ورق کاغذ به دقت تاشده که توسط ماشین تحریر و به زبان آلمانی کلمات زیر بر آن نوشته شده است:پلنگ ها به معبد دستبرد می زنند و کوزه های قربانی را تا ته سر می کشند. این کار مرتب تکرار می شود تا جایی که می توان از پیش محاسبه اش کرد و این خود می شود بخشی از مناسک.

درباره نویسنده پلنگ های کافکا

موآسیر اسکیلر (انگلیسی: Moacyr Scliar؛ ۲۳ مارس ۱۹۳۷ – ۲۷ فوریه ۲۰۱۱) نویسنده، پزشک و روزنامه نگار برزیلی بود.

موآسیر اسکیلر

قسمتی از کتاب پلنگ های کافکا

مرد چاق افتاد به قهقهه « من؟ فرانتس کافکا؟ خدا نکند! من نویسنده ی مهمی هستم. این یارو کافکا پریشان خاطری است که نمی داند چه می خواهد. نخیر. من فرانتس کافکا نیستم. خانه اش همین بغل است، پلاک ۲۲٫ بعد از کمی مکث اضافه کرد ولی آنجا پیدایش نمی کنید چون این وقت روز سرکار است. کارمند است. می فهمید؟ کارمند یک شرکت. می دانید چرا؟ چون پول ادبیات کفاف زندگی اش را نمی دهد. البته طبیعی هم هست چون هیچ کس نوشته هایش را نمی فهمد . موضوع یکی از داستان هایش – فکر میکنم نامش مسخ باشد – این است که مردی تبدیل می شود به یک حشره . چیزی عجیب غریب تر از این شنیده اید ؟ باز اگر ادبیات کودکان بود ، یک چیزی . می شد فهمید . اما نخیر … ایشان برای بزرگ سالان می نویسند . چیزهایی می نویسند ظلمانی و آشفته . می دانم ، در این مورد چیزی از من نپرسیده اید اما من در مقام یک نویسنده احساس وظیفه می کنم که به مردم هشدار بدهم : مواظب این کافکا باشید ! آنی نیست که خیال می کنید. »

شناسنامه کتاب پلنگ های کافکا


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها