درباره کتاب سن عقل
کتاب سن عقل نوشته ژان پل سارتر است که با ترجمه محمود جزایری منتشر شده است. ساتر به عنوان یکی از تاثیرگذارترین ادیبان و نظریه پردازان دنیای مدرن در این رمان دنیای متفاوتی از آثار گذشته اش را ترسیم کرده است.
خلاصه کتاب سن عقل
رمان «سن عقل» داستان زندگی معلم فلسفه ای به نام ماتیو را روایت می کند که به دنبال راهی برای جلوگیری از به دنیا آمدن فرزند ناخواسته اش به هر دری می زند. او به دنبال پيدا كردن راهي و پولي براي راحت شدن از شر موجود سومي است كه مي پندارد باعث از بين رفتن ازادي اش مي شود.به این ترتیب قهرمان داستان به تدریج از گذشته خود دور شده و پیوندها را قطع می کند اما سرانجام به این نتیجه می رسد که در جستجوی آزادی ناکام بوده و خود را تبعید شده ای می بیند که محکوم به آزادی است....گفتنی است رمان «سن عقل» در سال ۱۹۴۴ انتشار يافت و تاثيرات این رمان پس از گذشت یک سال وهم زمان با پايان جنگ دوم جهاني سريع تر اشكار شد و مورد اقبال بیشتری قرار گرفت.
درباره نویسنده سن عقل
ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ، زاده ی ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ و درگذشته ی ۱۵ آوریل ۱۹۸۰، فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان نویس، نمایش نامه نویس و منتقد فرانسوی بود.پدرش «ژان باپتیست سارتر» افسر نیروی دریایی فرانسه و مادرش «آنه ماری شوایتزر» دخترعموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف، برنده ی جایزه ی صلح نوبل بود. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش به مودون بازگشت.او در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشته ی آموزگاری ادامه تحصیل دهد. چهار سال بعد در امتحانات نهایی رشته ی فلسفه مردود می شود. دلیل رد شدن نیز عقیده ی سارتر در مورد فلسفه بود. او عقیده داشت «فلسفه فهمیدنی است، نه حفظ کردنی».پس از اتمام تحصیلات در دبیرستان های «لو آور» و «لیون» به تدریس فلسفه پرداخت. پس از مدتی تصمیم گرفت که برای کامل شدن تحقیقاتش در زمینه ی فلسفه ی پدیدار شناسی هوسرل راهی آلمان شود. به طور کلی دو دوره در زندگی حرفه ای سارتر وجود داشت. اولین دوره ی زندگی حرفه ای او دوره-ی پس از نوشتن اثر معروف اش، هستی و نیستی، بود و نوشتن رمان تهوع. سارتر به آزادی بنیادی انسان معتقد بود و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است.»در سال ۱۹۶۴ جایزه ی ادبی نوبل به سارتر تعلق گرفت، ولی او از پذیرفتن این جایزه خودداری کرد.او از سال ۱۹۷۳ به بعد تقریبا تمامی قدرت بینایی خود را از دست داده بود و دیگر قادر به نوشتن نبود، با این همه سعی می کرد با انجام مصاحبه ها، دیدارها و حضور در مراسم ها، کماکان چهره ای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. ژان-پل سارتر در روز ۱۵ آوریل ۱۹۸۰ در سن ۷۵ سالگی در بیمارستان بروسه پاریس از دنیا رفت. خاکستر او در گورستان مون پارناس در حوالی محل زندگی دوران پیری اش در محله ای در پاریس به خاک سپرده شده است.

ترجمه سن عقل به فارسی
انتشارات چشمه رمان سن عقل را با ترجمه ی حسین سلیمانی نژاد در سال 1394 منتشر کرده است. حسین سلیمانی نژاد قصد دارد تا به همراه نشر چشمه هر سه کتاب مجموعه ی «راه آزادی» را به فارسی منتشر کنند و کتاب دوم مجموعه با نام «تعلیق» نیز اخیرا روانه ی بازار کتاب شده است.حسین سلیمانی نژاد(متولد 1355) مترجم و مدرس زبان فرانسه، دارای سابقه کارگردانی و بازیگری، متولد 1355 است. وی کارشناس ارشد آموزش زبان فرانسه از دانشگاه تربیت مدرس است. از کارهای او ترجمه رمان آفتاب اسکورتا 1384 و مرگ شاه سونگور 1385 اثر لوران گوده و همچنین ترجمه رمان کمربند 1385 اثر احمد ابودهمان را می توان نام برد.
قسمتی از کتاب سن عقل
مرد قدبلندی وسط خیابانِ ورسن ژتوریکس بازوی مـاتیـو را گرفت. مأموری توی پیاده روِ مقابل هی پایین و بالا می رفت. «رئیس، یک چیزی بهم بده؛ گرسنه ام.» چشم های به هم چسبیده و لب های کلفتی داشت و بوی الکل می داد. مـاتیـو پرسید: فکر نمی کنی بیشتر تشنه ای تا گرسنه؟
مرد به زحمت گفت: حاضرم برایت قسم بخورم رفیق، حاضرم قسم بخورم.
مـاتیـو یک سکه ی صد شاهی توی جیبش پیدا کرده بود. «قَسَمت باشد برای خودت.» این را گفت برای این که چیزی گفته باشد.
سکه را داد. مرد به دیوار تکیه کرد و گفت: با این کارت خیر کردی، من هم می خواهم برایت یک آرزوی خوب بکنم. چه آرزویی بکنم؟
هر دو به فکر فرو رفتند. ماتیو گفت: هر چی خودت خواستی.
مرد گفت: خُب، آرزوی خوشبختی می کنم. همین.
او با قیافه ی پیروزمندانه ای خندید. ماتیو دید مأمور دارد نزدیک می شود و نگران مرد شد.
گفت: خوبه. برو به سلامت.
می خواست برود که مرد گرفتش و با صدای پُر احساسی گفت: این کافی نیست، آرزو کافی نیست.
«خُب، دیگر چی می خواهی؟»
«دلم می خواهد یک چیزی به تو بدهم…»
مأمور گفت: «به جرم گدایی بازداشتت می کنم.»
زمان حال با اولین قطره ی خون واژگون می شود.
وقتی پای آدم ها وسط می آید، همیشه می توان بحث کرد. هر کاری که می کنند می توان توجیه کرد. از بالا یا پایین. هر طور که بخواهیم. من نپذیرفتم، چون می خواهم آزاد باشم. این چیزی است که می توانم بگویم. و همچنین می توانم بگویم ترسیدم. من پرده های سبزم را دوست دارم. شب ها دوست دارم توی بالکنم هوا بخورم. دلم نمی خواهد این ها تغییر کنند.خوشم می آید علیه سرمایه داری خشمگین شوم ولی نمی خواهم کسی آن را حذف کند، چون دیگر دلیلی برای خشمگین شدن نخواهم داشت. خوشم می آید که خودم را تحقیرآمیز و گوشه گیر ببینم. خوشم می آید بگویم نه. همیشه نه. از این می ترسم که کسی واقعا بکوشد تا یک دنیای قابل تحمل بسازد، زیرا در آن صورت من ناچارم فقط بله بگویم و مانند دیگران رفتار کنم. از بالا یا پایین، چه کسی تصمیم می گیرد؟
درون خود را مانندزخمی بازکرد. تمام وجود خود را دید: افکار، افکارِ درباره افکار، افکارِ درباره افکارِ ناشی از افکار.
شناسنامه کتاب سن عقل
- نویسنده: ژان پل سارتر
- ترجمه: حسین سلیمانی نژاد
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۳۷۵
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان دریاچه اثر بنانا یوشیموتو









































