درباره کتاب
روزها و رویا ها رمانی است در ستایش سرخوشی،زیبایی،جاودانگی،سفر،و بخشایش: احساس ها و اندیشه هایی که عناوین پنج فصل این کتاب شده اند.پیام یزدانجو،در پنجمین کتاب داستانی خود،اثری خلق می کند که از همان آغاز آشکارا عاشقانه و سراسر حسرت بار به نظر می رسد.آرش،خواننده ی جوانی که سودای سفر کردن و آرزوی نویسنده شدن دارد،دل بسته ی بیتا می شود که او هم هنرمند و پر از سودا و آرزو است.رابطه ی پر شور آرش و بیتا با کشف رازهای آزارنده و با ورود شخصیت های دیگر دگرگون می شود،و راه ها و انتخاب های متفاوتی پیش روی آنها می گذارد.این همه بستری می شود تا نه فقط شرایط اجتماعی که شگفتی و پیچیدگی روابط انسانی و دنیای درون انسان ها با روایتی پر جاذبه وبا تاملاتی به یاد ماندنی به تصویر کشیده شوند. روزها و رویاها ره آورد نویسنده ای است که تجربه ها و توان خود در آفرینش دنیای داستانی را با آمیزه ای از زبان تغزلی و نوآوری روایی به نمایش می گذارد.
این کتاب پنج فصل دارد سرخوشی، زیبایی، جاودانگی، سفر و بخشایش. هر یک نیز روایتی ساده دارد، اساس پیچیدی در ذهن و درگیری های ذهنی شخصیت ها است. آرش تصویری از انسان هایی است که همه چیز را فلسفی می بینند و انسان ها را مزخرف می دانند اما میان این همه پوچی عاشق بیتا شده است. زنی که در گذشته یک بار شکست عاطفی خورده و از همسرش جدا شده است و یک دختر به نام هانا دارد. اما کم کم تحمل هانا برای آرش غیرممکن می شود و این زمینه ساز درگیری در خانه ی آن ها است.
خواندن کتاب روزها و رویاها را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می کنیم
خلاصه داستان
رمان سفری ست درونی و ذهنی برای فهم علتِ وجودی انسان. این جست وجوی درونی در لایه ی داستانی عاشقانه از زندگی آرش و بیتا به تصویر کشیده می شود. آرش و بیتا هر دو پر از تمنا و حسرت، در تهرانِ حوالی دهه ی هفتاد و هشتاد شمسی، داستانِ عشقی را بازنمایی می کنند که از همان ابتدا در مسیر نابودی ست. نابودیِ خویش برای رسیدن به رهایی. رهایی از گذشته و بخشایش حالی که وابسته است به همان گذشته، بدون نگاهی به آینده. تا در این فراز و فرودِ خودسوزی و دیگرسوزی، ناپایداری و عدم ثبات در تداومِ حالِ عاشق، وجودشان در آینده، آزاد شود. یک جدل عاشقانه برای فهم هستی.آرش بعد از جدایی اش از بیتا سفرش را برای دیدن دور و بر جهان آغاز می کند. ابتدا به هند و در آخر به پاریس می رود. او با سفر می خواهد به کُنه واقعیت نزدیک تر شود و از تصویر تحمیلیِ واقعیت، عبور کند تا به حقیقت برسد. او برای رسیدن به بخشایش در آخر رمان با متلاشی کردن لایه های درون اش، از خودش و از تصویر عشق می گذرد تا به ابدیت دست یابد. به رؤیا. «روز بلند به آخر خط رسیده بود و به زودی شب می شد. آرش، آن لحظه، در آرامش بود. در رؤیا. هر رؤیا یک روزِ ابدی است.»
آرش تک فرزند است. از یک پدر و مادر سیاست زده به نقلِ او، که بعد از انقلاب اسلامی، ایران را ترک می کنند و او نزد مادربزرگ اش در تهران بزرگ می شود.
آرش خواننده و نوازنده ی راکِ زیرزمینی ست و از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار است. این ها همه قبل از آشنایی او با بیتاست. در همان اوج شهرت تصمیم می گیرد آلبوم جدیدی بیرون ندهد و نمی دهد. آرش در خلوت خود می نویسد. نوشته هایی که هیچ وقت به سرانجامی نمی رسند. بعدها در پاریس برای گذرانِ زندگی در کافه ای نوازندگی می کند و می خواند.
بیتا نیز گذشته اش به انقلاب ایران مربوط است. پدرش؛ افسر جوانی که بدون هیچ جرمی، پس از انقلاب اخراج شده است. اخراجی که دلیل اصلیِ افسردگی و خودکشی پدرِ بیتاست. مرگی که بزرگ ترین هراسِ بیتای کودک و بیتای بزرگسالِ آشفته ی امروز است. بیتا زنی زیبا، با یک فرزند از یک ازدواج ناموفق که کمی عکاس است و کمی شاعر. آرش و بیتا نماینده ی نسلِ روشنفکرِ جوانی هستند که در زمان انتشار رمان، دهه ی سوم و چهارم زندگی خود را پشتِ سر می گذارند. نسلی همچنان حیران و وابسته. وابسته و پر از ترس.
درباره نویسنده
پیام یزدانجو (زادهٔ ۱۳۵۴) نویسنده، مترجم، و پژوهشگر ایرانی است. ادبیات، فلسفه و هنر عرصه های اصلی فعالیت های او است. یزدانجو در سال ۱۳۸۸ از ایران به هند رفت، و از سال ۱۳۹۳ در فرانسه زندگی می کند.یزدانجو فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۷۶ آغاز کرد. نخستین داستان های کوتاه او در مجله کارنامه، به سردبیری هوشنگ گلشیری، منتشر شد و بعد از آن با نوشتن مقالات ادبی و انتقادی به وبلاگ نویسی و همچنین همکاری با نشریات مختلف پرداخت. یزدانجو نخستین مجموعه داستان خود، شب به خیر یوحنا، را در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد و نخستین رمان اش، فرانکولا، یا پرومتۀ پسامدرن، در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. موزۀ اشیای گم شده، دومین مجموعه داستان او، در سال ۱۳۸۸ منتشر شد. سومین مجموعه داستان یزدانجو، باران بمبئی، در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.به موازات فعالیت های ادبی، یزدانجو به تدوین و ترجمهٔ آثار پرشماری در زمینهٔ فلسفه های پسامدرنیسم و نگره های پساساختارگرایی پرداخته و، در کنار مولفانی مانند بابک احمدی، آرای برخی از مهم ترین متفکران معاصر، به ویژه رولان بارت، ژاک دریدا، و ژان بودریار، را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کرده است. آخرین ترجمهٔ او در این زمینه پیشامد، بازی، و همبستگی، نوشتهٔ ریچارد رورتی، است.پیام یزدانجو از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ به عنوان ویراستار و عضو هیئت تحریریه، و همچنین دبیر مجموعهٔ اندیشه گران انتقادی، با نشر مرکز همکاری داشته است. تدریس در دانشگاه هنر و دانشگاه سوره، و سخنرانی در مجامع فرهنگی و دانشگاهی، از جمله خانه هنرمندان ایران و دانشکده هنرهای زیبا، از دیگر فعالیت های او است.
قسمتی از کتاب
«دوست ات دارم!» این دو کلمه را بیتا، به همین شکل عریان و با همین ابهام، دیشب، آخر شب، گفته بود. و آرش هنوز، و بعدِ دقیقه ها و ساعت ها، پاسخ متقابلی به آن ها نداده بود. این قدر هوش و تجربه داشت که بفهمد ایثارِ عاشقانه بی معنا است. دوست داشتنِ دیگری عملاً شکل افراطیِ خوددوستی است. یک خواهش در لفاف یک هدیه. «دوست ات دارم!» یعنی که تو هم «دوست ام بدار!» آرش انتظار متقابل بیتا را درک می کرد. و با این همه، عجله ای برای ابراز عشق نداشت. به عکسِ دیشب، پرحرفیِ سر صبح اش ادامه دار نبود. در منگی و مسرتِ اتفاقاتِ دیشب شان غرق بود. و آن لحظه دلیلی برای اهدای متقابل آن دو کلمه به بیتا نمی دید. منگی و مسرت، سبکی و سرگیجه، به زودی و با گذشتن از صبح جمعه، به احساسی عمیق و چاره ناپذیر می رسید. پایان ظهر روز تعطیل و پا گذاشتن به دایره های سرگردانی، آغاز آن همه لحظه های کش دار و وصف ناپذیر، که هجوم حس سنگینی است.
عصر جمعه، بیتا دیگر نگران آن کلمه ها نبود. آرش عمداً، علناً، از حرف زدن طفره می رفت. بعد از آن همه شوخی و جیغ و داد، و خندیدن و خنداندن، آرام گرفته بود. و بیتا به دنبال بهانه برای به حرف در آوردن اش می گشت.
- «خب، الان چه کارها می کنی؟ کار تازه؟»
- «با ماشین خودت آمدی؟»
- «از سلیقه ام خوش ات آمد؟ منظورم سبک طراحیِ این جا است.»
شناسنامه کتاب
- نویسنده: پیام یزدانجو
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۱۹۹
معرفی رمان شکوفه های عناب اثر رضا جولایی










































