خلاصه داستان
این سریال قصه دو خانواده و دختر و پسری است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند.اما در شب عروسی شان که تدارک های زیادی هم دیده شده عروس ناگهان از آرایشگاه ناپدید می شود و مراسم عروسی به هم میخورد . آرش و رستا زوج این سریال هستند که قرار است با هم ازدواج کنند اما این اتفاق رخ می دهد .
حال باید چه رازی پشت این ماجرا که رستا حاضر شده است قید شب عروسی اش را بزند و خود را ناپدید کند.
نکاتی درباره فیلم
این سریال با عنوان «دل» توانست جای عنوان «عاشقانه» (سریال دیگری از منوچهر هادی) را بگیرد و به رتبه ی اول «عناوین نخ نما در اوج بی سلیقگی» دست پیدا کند. در این باره نمی دانم باید از چه کسانی تشکر کنم. بگذریم. کلیشه های زیادی هستند که بخشی از فرهنگ عمومی یک جامعه را شکل می دهند؛ بخشی از آنها خوب و باارزشند و بخشی از آنها هم پوچ و بی ارزش. بخش قابل توجهی از نویسندگان ما، هیچ سعی قابل توجهی برای تغییر دادن عرف های غلط نمی کنند و حتی اغلب چه بدانند و چه نه، مروجِ آنها می شوند.
این موضوع نیازی به نیت خوانی ندارد. می توان از سطحی ترین کلیشه هایی که غالبِ نویسنده ها از آنها به عنوان مواد خام نوشته شان استفاده می کنند به راحتی متوجه شد؛ مادر شوهرِ عقده ای و عصبانی(نسرین مقانلو در نقش توران – مادر آرش)، عروس طفلکی و بیچاره (رستا – ساره بیات)، عاشقِ سینه چاک (آرش- حامد بهداد)، مرد زن ذلیل (بیژن امکانیان- اتابک- پدرِ آرش)، عشق مثلثی و… این موضوع در دلِ «تیپ سازی» جای می گیرد. عمده سریال های ما که به مرحله شخصیت پردازی نمی رسند حداقلش این است که در تیپ ساختن هایشان دنبال جنس بنجُل نروند.
یک عاشقانه ی لاکچری
به مثلث عشقی فیلم توجه کنید. دو ضلعش را که آرش و رستا تشکیل داده اند و می ماند ضلع سوم که مهران (مهدی کوشکی) آن را برعهده دارد. این کاراکتر در بخش انتهایی قسمت اول وارد می شود و با بدترین دیالوگِ ممکن، حرفش را با رستا آغاز می کند
– تو اینجا چیکار می کنی؟
– اومدم شینیون کنم، خب اومدم ببینمت دیگه
باقی دیالوگ ها نیز نزدیک به فاجعه هستند. تنها ثمره این دیالوگ ها این است که متوجه می شویم مهران تحصیلات دانشگاهی دارد، مبتلا به اختلال وابستگی است و بسیار شبیه به انگل های اجتماعی رفتار می کند و از ازدواج امروز رستا نیز بی خبر نبوده است. جمجمه روی لباسش، سر تراشیده شده، التماس های بچگانه، خودتحقیری ها(منو له نکن، من اصلا اشتباه به دنیا اومدم) و تهدید های ابلهانه اش سر جمع به ما می گوید که این آدم مغزِ خر خورده به هیچ عنوان در حدِ آرش نیست؛ پسری خوش لباس و باکلاس که تربیت یافته ی سبک زندگی لاکچری است.
درست است که کسی در عقده ای بودن مهران شکی ندارد اما نوشتنِ این همه ویژگی خوب برای آرش (باادب، باحال، باشعور، خوشتیپ، خانواده دوست) در کنار پول های بسیار زیادی که برای معشوقش خرج می کند، یکجور زیاده روی به نظر می رسد. گمانم این است که این نحوه نوشتن، از یک ناخودآگاه لاکچری پسند نشات می گیرد.
نویسندگان نگاه انتقادی به این مقوله مخرب و منفور ندارند طوریکه حتی در فرم سریال نیز این موضوع کاملا مشهود است. خرج کردن های آرش برای رستا از فرش قرمزی از گلبرگ ها گرفته تا خانه ای لوکس و جشنی هشتصد و چند میلیونی برای عروسی با جزییات بسیار زیاد به نمایش درمی آیند.
تاکید دوربین در نشان دادن لباسِ مجلسیِ مادر داماد در چند ثانیه ابتدای ورودش و جزیات مرحله به مرحله درست شدنِ غذای پدر توران توسط خدمتکار، خواسته یا ناخواسته بخش جزیی تری از همین فرم شده است. در این باره منوچهر هادی نیز به یاری سلیقه کایدان ها آمده و این ظاهرفروشی ها را در اوج مشکلات اقتصادی مردم، به تصویر می کشد. اصلا اگر سریال دل با تشکیل یک مراسم عروسی (درست مثل سریال مانکن) شروع نمی شد باید بخاطر چنین «آفتاب از کدوم طرف دراومده ای» تعجب می کردیم.
بابک کایدان بعد از نویسندگی سریال مانکن، این بار نیز به نوشتن یک دلدادگی دیگر پرداخته است. درحالیکه هنوز مانکن به سرانجام خوب و قابل توجهی نرسیده و اِشکالات بسیار جدی در کارش دارد، باز عشقی دیگر به قلم او سپرده می شود. این پرکاری ناشی از هرچه باشد فکر نمی کنم به استعداد و توانایی نویسنده در عاشقانه نویسی ارتباطی داشته باشد.
حاضرم با اطمینان بگویم که نویسنده از راهکار عقب جلو کردن های روایت، به طور مداوم بهره می گیرد تا سطحی بودن کارش به چشم نیاید. امیدوارم نویسندگان از این تکنیک راحت طلبانه تنها برای راحتی کارشان در مقدمه و بیان پیش داستان ها استفاده کرده باشد و منش اصلی روایت گری شان نباشد.
اگر این قسمت از فیلم خطی جلو می رفت چیزی برای گفتن نداشت. با عقب گَردهای زمانی، مخاطب عام ممکن است کمی جلب شود اما در نهایت درمی یابد که اصل ماجرا یعنی چیدمان شخصیت های قابل توجه در یک بستر اجتماعی فرهنگی دقیق و عمیق تا چه اندازه کار سختی است که این مدل سریال ها حتی در صدقدمی چنین انتظارهایی قرار نمی گیرند.
وجود حامد بهداد که جاهایی به دیالوگ های بی مزه کایدان مزه می دهد و حضورش به هرحال برای تعداد زیادی کشش و انگیزه برای دیدن سریال ایجاد می کند، دلیل اصلی شکستن رکورد در اولین قسمت است. این نظر تجربی ناشی از مشاهده تاثیر بازیگران روی رغبت ها و انتخاب های بخشی از مردم است؛ چه انتخاب دیدن یک فیلم یا سریال برای وقت های تعطیل و چه انتخاب نمایندگان مجلس و ریاست جمهوری.
شخصیت های فیلم
رستا دختر مرموزی ست که با اینکه به نظر می رسد عاشق نامزدش است، اما با مشکلات پنهان زیادی دست و پنجه نرم می کند؛ تا جایی که او حتی یک بار مراسم عقدشان را برهم زده و از ازدواج با نامزدش منصرف شده است. حالا که رستا در شب عروسی اش ناپدید شده، اولین حدس همه این است که او باز پشیمان شده است؛ اما به نظر می رسد که این غیبت رستا در شب عروسی اش چیزی فراتر از یک پشیمانی ساده باشد.
آرش نامزد رستاست؛ پسری ثروتمند با خانواده ای قدرتمند که به خصوص مادرش با ازدواج آن ها مخالف است. آرش عاشقانه رستا را دوست دارد و با اینکه رستا یک بار مراسم عقدشان را برهم زده، اما باور ندارد که رستا دوباره پشیمان شده باشد و او را در این شب مهم تنها بگذارد.
نقش آرش را حامد بهداد، بازیگر خوب سینمای ایران بازی کرده است. حامد بهداد متولد 26 آبان 1352 در مشهد است. او که بازیگری را از سال 1379 با فیلم «آخر بازی» شروع کرده، در همه سال های فعالیتش در سینما بیشتر از تلویزیون حضور داشته است؛ اگرچه در سریال هایی مانند «آخرین دعوت»، «کیمیا» و «دندون طلا» هم ایفای نقش کرده است. حامد بهداد پیش از این با فیلم سینمایی «زندگی جای دیگری است» با هادی همکاری داشته است.
آوا خواهر رستاست و گویا در ابتدا او هم با این ازدواج مخالف بوده است. نقش آوا را یکتا ناصر، بازیگر ایرانی و همسر منوچهر هادی بازی می کند. یکتا ناصر متولد 12 آبان 1357 است و فعالیتش را از سال 1376 با سریال تلویزیونی «گل های کاغذی» آغاز کرده است. او در فیلم های زیادی به کارگردانی منوچهر هادی حضور داشته است؛ فیلم هایی مانند «یکی می خواد باهات حرف بزنه»، «زندگی جای دیگری است»، «کارگر ساده نیازمندیم» و «آینه بغل».
در دوران دانشجویی، مهران و رستا عاشق یکدیگر بوده اند؛ اما رستا که معتقد است مهران روانی ست و مشکلات روحی دارد از او جدا شده است. همان روز عروسی، مهران، رستا را تهدید می کند و می گوید که نمی تواند بودنش با شخص دیگری را تحمل کند.
این نقش را مهدی کوشکی، نمایشنامه نویس و بازیگر ایرانی ایفا کرده است. وی متولد سال 1360 در خرم آباد است. فعالیت اصلی کوشکی در تئاتر است و از سال 1392 با فیلم سینمایی «مهمونی کامی» وارد سینما هم شده است. هم اکنون او در سریال دیگری به نام «کرگدن» که آن هم از شبکه نمایش خانگی پخش می شود حضور دارد.
اتابک پدر آرش است و رابطه چندان خوبی با همسرش ندارد و به او خیانت می کند. این نقش را بیژن امکانیان بازیگر شهیر ایرانی ایفا کرده است. امکانیان متولد 27 مهر 1332 در آبادان است. این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون از سال 1360 با فیلم سینمایی «آفتاب نشین ها» وارد این عرصه شده است. این اولین بار است که بیژن امکانیان در سریالی از نمایش خانگی حضور دارد.
توران همسر اتابک و مادر آرش است. او به شدت با ازدواج پسرش و رستا مخالف بوده و حاضر است دست به هرکاری برای به هم خوردن این وصلت بزند.
نقش توران را نسرین مقانلو به خوبی ایفا کرده است. مقانلو که متولد 1 تیر 1347 است در سال 1370 با فیلم سینمایی «دو نیمه سیب» به کارگردانی کیانوش عیاری وارد سینما شد. نسرین مقانلو یکی از پرکارترین بازیگران زن سینما و تلویزیون ایران است و در فیلم ها و سریال های زیادی حضور داشته است.
بازیگران
نسرین مقانلو، سعید راد، حامد بهداد، بهاره کیان افشار، افسانه بایگان،ساره بیات، محمدرضا گلزار، مهراوه شریفی نیا، بیژن امکانیان، یکتا ناصر و…
دیگر عوامل
نویسندگان: بابک کایدان میثم کایدان
مجری طرح و جانشین تهیه کننده : سعید خندق آبادی
ساخت تیزر: سید علی حسینی
کارگردان: منوچهر هادی
طراح لوگو: محمد روح الامین
مشخصات فیلم
نوع سریال: اجتماعی – عاشقانه
محصول: ایران ۱۳۹۷