در سالهای نه چندان دور، در ایام قبل از فرارسیدن سال نو(دهه دوم اسفند ماه به بعد) در منطقه شرق گیلان، مراسمی کاملا سنتی در بیشتر روستاها و آبادی های این منطقه توسط بعضی از هنرمندان اصیل به اجرا گذاشته می شد که به “عروس گوله ی” معروف است. عروس گُلی (به فارسی: عروس گل ها یا گل عروس) در گویش گیلکی نقاط مختلف استان گیلان به نام های دیگری چون عروس گولی، عروس گوله، پیربابو، عروس غوله نیز مشهور است. این نمایش علاوه بر استان گیلان در نقاطی از استان مازندران نیز برگزار می شده است. عروس گُلی در واقع گروه نمایشی سیار بوده و اجرای آن میدانی است. نمایش عروس گلی، ریشه در آیین های نمایشی اسطوره های کهن مربوط به آغاز بهار دارد که در آن ها نمادهای سال کهنه و نو با هم به ستیز برمی خیزند.
عروس گوله
امروزه این آیین با شکوه تنها در مراسم های ویژه آیینی، بومی و محدوده ای از نقاط روستایی، به ویژه نواحی کوهستانی گیلان برپا می شود. در این نمایش غول، پیربابو و ناز خانم نقش های اصلی را ایفا می کنند. پیربابو (یا پیربابا) شخصی است که خود را با گریم پیرمردی می آراید و غول مردی است کلاهی از ساقه های خشک برنج (کلوش، کلش، کولوش) برسرمی گذارد و نقش نازخانم را هم یکی از جوانانی که لباس زنانه اصیل گیلانی را به تن دارد اجرا می کند. موضوع این نمایش شادی بخش که با اجرای موسیقی بومی محلی زنده همراه است، دعوای غول و پیربابو بر سر نازخانم را به نمایش می کشد که در آخر به کشتی پیربابو و غول می انجامد. این کشتی نیز به سبک کشتی گیله مردی از از ورزش های کهن گیلان است نمایش داده می شود. غول مظهر زمستان و سیاهی و پیربابو نماد سر سبزی، بهار و باغبانی و ارزانی گر گل ها به طبیعت و مردم است.
برگزاری مراسم عروس گوله
موضوع این آیین، دعوای «غول» و «پیربابو» بر سر «نازخانم» است که به کشتی بین این دو تن می انجامد. سرانجام این نبرد، پیروزی «پیر بابو» است و با آمدن بهار، او رقص کنان همراه نازخانم نمایش را به پایان می برد. اجرای این مراسم با خواندن اشعار شادی همراه است که موجب شادی بینندگانش می گردد. «غول» و «پیربابو» هردو عاشق «عروس گوله» هستند. اما با این تفاوت که غول مظهر زمستان و سیاهی است ولی «پیربابو» مظهر باغبانی است که می خواهد بهاررا دوباره به مردم و طبیعت هدیه بدهد. «غول» و «پیربابو» با هم می رقصند. غول رقص کنان به سوی عروس می دود. از حالات عروس پیداست که از دست غول زمستان خسته شده است. «پیربابو» راه غول را می برد و مانع رسیدن او به عروس می شود. غول با عصبانیت برمی گردد و به «پیر بابو» حمله می کند. «پیربابو» که در یک دست دستمال و در دست دیگر جوالدوز برای دفاع از خود دارد، به مردم پناه می برد و در این گیرودار، اداهایی هم از خود درمی آورد تا مردم شادی کنند.در انتها غول سرگشته و وامانده از مقاومت «پیربابو» و عروس از پای می نشیند وبدین ترتیب روز خوبی برای مردم ورق می خورد.
سرخوان: خواننده شعر، راوی و کارگردان
- ساز زن: نوازندگان سازهای محلی سرنا، دایره، نقاره که موسیقی نمایش را اجرا می کنند.
- واگیر کونان: هم سرایان شعرها که به دنبال گروه حرکت می کنند و از مردم حاضر به تعدادشان افزوده می شود.
- کترا زنان: چند نفر که با هماهنگی و ریتم ساز زن دو قطعه چوب یا کفگیر چوبی را به هم می کوبند.
- غول: موجودی افسانه ای و درشت پیکر که در برخی از گریم ها دارای دو شاخ گاو بر سرش می گذاشتند و با ذغال چهره اش را سیاه می کردند و کلاهی از ساقه های خشک برنج (کلوش، کلش، کولوش) را برسرش می گذاشتند. غول ظاهری ترسناک و ژولیده دارد.
- پیربابو: همان پیر بابا به فارسی است. مردی با لباس کهنه و و گریم باریش سفید گاه صورت او را نیز سیاه می کردند و بر سرش کلاه قیفی مقوایی می گذاشتند. پیربابو نقش مردی با مو و ریش سفید و لباس های کهنه است که چوب دستی هم دارد و اداهایی در برابر غول و نازخانم درمی آورد.
- ناز خانم: همان عروس گلی (یا عروس گولی یا عروس گوله) از لباس و آرایش محلی گیلانی استفاده می کرد از دستمال و زنگ هایی استفاده می کرد که هنگام رقصیدن آنها را به صدا درمی آورد و گاهی هم حالاتی از خیاطی و دوخت و دوز درمی آورد.
- نقش های دیگر: کاس خانم، محافظ ناز خانم، کول بارکش، تکل سیاهی لشکر که این نقش ها در نمایش همگی می خوانند:عروس گولی بیاردیم/جونه دیلی بیاردیم/خونه خواه تره نیاردیم/تی پسره بیاردیم.
سخن آخر
امروزه، این آیین باشکوه تنها در محدودی از نقاط روستایی؛ به ویژه نواحی کوهستانی گیلان برپا می شود. با این نمایش همه خواستار ار بین رفتن سیاهی هستند و می خواهند که بهار با خود و عشق و سرسبزی بیاورد تا مصداق حقیقی -دیو چو بیرون رود فرشته در آید باشد و سبزه و طراوت همه جا بگسترد.