ای بتول پاک السلام / قلب چاک چاک السلام
حاصل جوانی علی / ماه ارغوانی علی
لحظه ای درنگ کن بمان / وقت ناتوانی علی
بی تو سر بلند می کنند / دشمنان جانی علی
بی تو سجده میکند به خاک / روح آسمانی علی
با نو نمی یابیمت، اما کنار تو گریه مرسوم است، مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود
نام خود را خصم، داغ ننگ زد / دید بار شیشه داری، سنگ زد
پیغمبری كه عمری غمخوار امتش بود
روی كبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟
فاطمیه قصه گوی رنج هاست فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه ی زهرای 18 ساله ست
فاطمیه شرح دیوار و در است دفتر در مقام سخت زینب پرور است
یا علی رفتم بقیع اما چه سود / هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست / آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست
هر چه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻣﺴﯿﺢ ﻣﺤﺘﺎﺝ دَمَت
ﺯﻫﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺒﺎﺭ ﻗﺪﻣﺖ
ﮐﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﻧﻮ؟
ﺍﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﺣرمت...
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ (ﺱ) ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ
می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مادر
همین که از خبرت با خبر شدم مادر
نوشته اند: چهل تن به یک نفر من هم
اسیر صورت آن یک نفر شدم مادر
تا که هیزم ها به دست عده ای شر گر گرفت
کم کم آتش شد مهیا بعد آن در گر گرفت
پشت در بود و به پهلو تکیه بر آن داده بود
آتش در شعله زد یکباره معجر گر گرفت
چندتایی زدند با پا در
تا که افتاد روی زهرا، در
گیرم از دست سنگ ها نشکست!!
چه کند بار شیشه اش با، در
ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی
بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی
پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست
رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی
ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشۀ چشم ترت با من
بانوی محجوبم بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت با من
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردند
تن ضعیف غریبانه شبانه می بردند
جنازه ای که همه انبیاء قربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردند
الهی داد از این دل داد از این دل / کنار قبر زهرا کرده منزل
بگو زهرا زجا خیزد ببیند / که اشک دیده کرد خاک او گل
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت
دوباره چشمه ی اشک است که می جوشد
در امتداد ناله ی یک طفل به پای تابوتی
خدا مادرم را کجا می برند؟
ایام فاطمیه تسلیت و تعزیت باد
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد
تو فردترین وحیدۀ تاریخی
مستوره ترین ندیدۀ تاریخی
از تربت پنهان تو معلوم شده
مظلومه ترین شهیدۀ تاریخی
السلام عیلک یا فاطمه الزهرا
در ظلمت شب شهاب را می شستند
آیینه آفتاب را می شستند
در چشمه خون چکان چشمان علی
پیمانه نور ناب را می شستند...
دلم را با غم مادر نوشتن / غبار چادر خاکی نوشتن
خدا بر بیرق عشاق زهرا(س) / نوشت این طایفه شاه بهشتند
پشت در می زدند مادر را
بی خبر می زدند مادر را
یک نفر بود پشت در اما
چهل نفر می زدند مادر را
حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی؟
به همسرت که نگفتی کجا زمین خوردی
پس از نبی تو فقط غصه و فقط سیلی
برای یاری اسلام و حفظ دین خوردی
بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت
ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت
تسلیت یا بن الحسن گشته عزای مادرت
آسمان دارالعزاست
بر مزار مخفی او خاک ریزی بر سرت
آسمان دارالعزاست
غُربت آبادِ دیار آشنایی ها، بقیع!
همدم دیرینه غم هاى ناپیدا بقیع!
در تو حتّى لحظه ها هم بى قرارى مى کنند
اى تمام واژه هاى درد را معنى، بقیع!
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه
گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
ای تاج سر عالم و آدم زهرا / از کودکی ام دل به تو دادم زهرا
آن روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا
عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه
رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه عزاخانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می دوزد
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟ شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا، تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
رفتی ولی نرفته گلم بوی تو هنوز
دارد سرم هوای سر کوی تو هنوز
بعد از تو سوی چشم مرا اشک می برد
ای سمت چشم های ترم سوی تو هنوز