وقتی فرد به چیزی اعتقاد قلبی داشته باشد و معتقد به درستی آن باشد اغلب مواقع مایل به صحبت کردن درباره آن خواهد بود تا با شکل گیری یک گفتگوی سالم از مواضع خود دفاع کند. اما در عین حال با فروتنی و آگاهی و بلوغ کافی احتمال اینکه برخی از جهات مواضع اشتباهی درباره موضوعی داشته باشد را می پذیرد و اینکه ممکن است اشتباه کند را انکار نمی کند یا حداقل بر این باور است که راه های دیگری برای نگاه کردن به موضوع وجود خواهد داشت حتی اگر نتواند آن ها را ببیند یا درک کند.
همه تجربیاتی متقاعدکننده داشته اند مبنی بر اینکه در مورد چیزی صد در صد درست می گویند اما سپس متوجه شده اند که اشتباه می کنند. هر قدر تواضع در برابر عدم دانش مطلق در ذهن داشته باشید می توانید مطمئن شوید به مرز خودپسندی و خودخواهی و حق به جانب بودن وارد نخواهید شد. فروتنی به شما این چشم انداز را می دهد که در جایگاهی با اعتقاد سالم بمانید. اما هنگامی که به سمت حق به جانب بودن پیش می روید دیگر علاقه ای به شنیدن حرف های دیگران ندارید.
اگر با شما مخالف هستند یا دیدگاه متفاوتی دارند با مواضع سرسختانه بی منطق واکنش نشان می دهید که شما درست می گویید و هرکس دیگر هر چیزی را که به روش شما نمی بیند اشتباه می کند. در مطلب پیش رو، می خواهیم ببینیم این جمله های حق به جانب، چه تأثیری بر رابطه با همسرمان می گذارد و با آن ها چه باید کرد؟
تبعات حق به جانب بودن در زندگی مشترک
برحق بودن، باعث ایجاد حس خوشایندی در ما می شود؛ چون فکر می کنیم پیروز شده ایم و طرف مقابل باخته است. ذهنمان به ما می گوید:«آفرین! خوب سرجایش نشاندی!». اما اِشکال این افکار که نیاز به محق بودن را می رساند، این است که باعث می شود برحق بودن برای ما اهمیت زیادی پیدا کند؛ آن قدر که این احساس را شرط لازم راضی بودن از رابطه زناشویی بدانیم.
با این حساب هروقت که حس کردیم هوش کمتری داریم یا اشتباهی از ما سرزده است و به اصطلاح کم آورده ایم، از رابطه مان ناراضی می شویم. اگر شما هم در این تله خطرناک گرفتار شده اید، یادتان باشد که رابطه شما نمی تواند به این صورت پیش برود که همیشه شما حق داشته باشید و همسرتان اشتباه کند. هر قدر روی این احساس پافشاری کنید، از همسرتان بیشتر دور می شوید و عشق و علاقه و حس مراقبت شما نسبت به یکدیگر ضعیف تر می شود. مسئله اصلی این نیست که چه کسی حق می گوید و چه کسی ناحق. آن چه اهمیت دارد «رفتارهای کارآمد» است؛ یعنی چه رفتاری باعث می شود صمیمیت، مهربانی و عشق بیشتری در رابطه جریان داشته باشد.
راه های مقابله با همسر حق به جانب
اگر احساس می کنید که در هر بحث و دعوایی در نهایت شما باید کوتاه بیایید و به حرف همسرتان گوش دهید ممکن است شما با فرد کنترل گری در رابطه باشید. گاهی اوقات حتی اگر در خصوص این احساس با همسرتان صحبت کنید، ممکن است متهم شوید که شما برخلاف او دنبال برد و باخت در دعوا هستید و برایتان انجام کار درست اهمیتی ندارد. همان طور که گفته شد راه کارهایی نظیر مقابله مستقیم و رفتار منفعلانه تاثیری ندارد و حتی شرایط را بدتر می کند. به جای آن بهتر است برای بهبود شرایط از راهکارهای زیر استفاده نمایید:
با او همدردی کنید
افراد کنترل گر زمانی که قدرت خود را از دست می دهند دچار اضطراب می شوند. آن ها ممکن است نسبت به این حالت خود هوشیار و خودآگاه نباشند. به جای مقابله مستقیم با کنترل گری آن ها، اضطراب آن ها را در نظر گرفته و پیشنهاد صحبت کردن بدهید. مقابله مستقیم شما نه تنها کنترل گری آن ها را کمتر نمی کند بلکه ممکن است آن را تقویت نیز بنماید.
برای آن ها شواهد ارائه دهید
اگر فکر می کنید که حق با شماست شواهدی ارائه دهید که موضع شما را ثابت کند. به طور مثال اگر موضوع مورد مباحثه شما مربوط به مسائل مالی است با اعداد و ارقام به او ثابت کنید که حق با شماست. ارائه شواهد اضطراب آن ها را کاهش داده و باعث می شود که بتوانند از نقطه نظر شما به مسائل نگاه کنند.
احساساتتان را کنترل کنید
اگر احساسات خود را کنترل نکنید و رفتار احساسی نشان دهید، آن ها بیشتر از قبل تصور می کنند که شما غیرمنطقی هستید و بیشتر به باورهای خودشان ایمان پیدا می کنند. سعی کنید که نقطه نظر خود را با خونسردی و به صورت منطقی ارائه دهید.اگر قبلا در خصوص مسئله ای ثابت شده که حق با شماست از اعتبار آن استفاده کرده و مسئله مورد نظر را به یادش بیاورید.
بدون قضاوت باشید
فقط برای این که ثابت کنید حق با شماست با همسرتان مقابله نکنید. سعی کنید بدون قضاوت و از بیرون به موقعیت پیش آمده نگاه کنید. شاید واقعا مسائلی وجود داشته باشد که همسرتان در خصوص آن ها اطلاعات و آگاهی بیشتری داشته باشد و قبول این موضوع اصلا چیز بدی نیست. شاید بهتر باشد که در خصوص آن مسائل کنترل بیشتری به همسرتان بدهید.
نگاه مثبت اندیش داشته باشید
گاهی لازم است که نگاهمان را تغییر دهیم و با دید مثبت تری به مسائل نگاه کنیم. همیشه کنترل گری بد نیست. شاید کنترل همسرتان باعث شود که از شما در برابر یک موقعیت ناخوشایند محافظت شود. اگر در گذشته چنین چیزی اتفاق افتاده، به نظر همسرتان بیشتر اعتماد کنید.در خصوص اضطراب و میل به کنترل با همسرتان صحبت کنید. میل به کنترل گری می تواند ناشی از تجربیات سخت در کودکی باشد که شناخت آن ها به همسرتان کمک می کند که به خودآگاهی بیشتری در خصوص موقعیت خود برسد و در برابر شما نیاز کمتری به کنترل گری برای غلبه بر اضطرابش احساس کند.