اهمیت کتاب و کتابخوانی
اهمیت کتاب و کتابخوانی پرورش و تربیت خواندن از روزهای اول زندگی و کودکی و در محیط خانه و خانواده شروع می گردد و تا آخرین مراحل و عالیترین تحصیلات دانشگاهی ادامه پیدا می کند، پدران و مادران باید عادت کتابخوانی را در فرزندان خود بوجود بیاورند و همچنین مربیان تربیتی که نقش مهمی در تربیت دارند به خردسالان و کودکان آموزشی که لازم و کافی می باشد بدهند تا آنها را به کتاب خواندن راغب کند و اگر این آموزش توسط رسانه های همگانی باشد تاثیر بیشتری دربرخواهد داشت. و اما عادت نمودن به کتابخوانی لازم و کافی نبوده و میبایست نسبت به تحکیم و تداوم آن عادت نمود که هدف و مقصود مطالعه را تحقق ببخشد و برای تداوم عادت خواندن می بایست نظام های دیگر هم به یاری و همکاری نظام آموزش بیایند خصوصا رسانه های همگانی و امکانات و ابرازهای ارتباطی فراگیر نقش پیگیر و هماهنگ کننده را در رشد کتابخوانی در جامعه بر عهده بگیرند.
چگونه کتابخوان شویم؟
قبل از هر چیز باید ببینیم چه عواملی مانع مطالعه ما میشوند تا در مورد رفع آنها فکر کنیم:
- احساس میکنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خوبی نداریم.
- مطالعه کتابها را آغاز میکنیم اما آنها را به پایان نمیبریم.
- در زمان مطالعه کردن، نمیتوانیم به شکل کامل و مناسب، تمرکز داشته باشیم.
- کتابخوانی برای ما خسته کننده است.
- حوصله متن های طولانی را نداریم.
- کتابخوانی و مطالعه در کوتاه مدت برای بسیاری از ما، لذت ایجاد نمیکند.
- بسیاری از کتابهایی که میخوانیم به «توصیه» یا «تحمیل» دیگران تعیین شده است.
- خواندن یک کتاب به تنهایی (و بدون مشارکت دیگران) کاری است که حوصله بسیار میخواهد که از حد توان بسیاری از ما خارج است.
- در لحظاتی که تصمیم به مطالعه و کتابخوانی میگیریم، کتاب مناسبی در اختیار ما یا در ذهن ما وجود ندارد.
-
توانایی تندخوانی همیشه یک مزیت محسوب نمی شود
کلاسهای تندخوانی در سراسر جهان، به شرکت کنندگان خود این وعده را میدهند که میتوانند سریع تر و بهتر بخوانند. این حرف تا حد زیادی درست است. ما چشم های خود را به شیوه درست روی متن حرکت نمیدهیم. گاه یک جمله یا پاراگراف را چند بار میخوانیم. اما در کنار رفع این ایرادها، واقعیت این است که یادگیری تکنیکهای تندتر خواندن الزاماً مزیتی ایجاد نمیکند. شاید برای خواندن رمان یا روزنامه ها، تندخوانی مفید باشد، اما در مورد کتابهای آموزشی چنین نیست. بسیاری از کتابها را باید مثل آب، جرعه جرعه نوشید تا اثر آن مشخص و محسوس باشد. ضمن اینکه یادگیری، اساساً برقراری ارتباط بین آموخته های جدید و دانسته های قبلی است و کسی که شتابزده کتاب میخواند، ممکن است کتاب را به شکل کامل بخواند و بفهمد، اما الزاماً کتاب را یاد نمیگیرد.
-
همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده اید به پایان ببرید
کمال گرا نباشید. ممکن است چند کتاب را ببینید و بگیرید و بخوانید و در نیمه راه رها کنید. ایراد از شما نیست. بلکه شاید کتاب مناسب و جذاب را پیدا نکرده اید. مطمئن باشید پس از مدتی که سلیقه کتابخوانی خود را بهتر بشناسید، این نوع کتابهای نصفه و نیمه، سهم کمتری را به خود اختصاص خواهند داد.
-
از وسایلی که حواس شما را پرت می کنند دور باشید
خیلی بدیهی به نظر میرسد. اما مهم است که قبل از شروع به خواندن کتاب، اینترنت و موبایل و تلویزیون از شما دور باشد. تماسهای مهم را قبل از کتابخوانی بگیرید. ایمیل های مهم را قبلاً چک کنید. وبگردی ها را انجام دهید و آنگاه، به سراغ مطالعه بروید.
-
مکان ثابت و مشخصی را برای مطالعه در نظر بگیرید
ترجیحاً مکان مشخصی را برای مطالعه در منزل یا محل کار در نظر بگیرید. مطالعه باید لذت بخش ترین فعالیت ما باشد. برای مطالعه، لازم نیست شرایط «حبس در سلول انفرادی» را ایجاد کنید. بهتر است قبل از شروع به مطالعه، در کنار خود، چای یا هر نوشیدنی یا خوراکی دیگری را که مورد علاقه تان است، قرار دهید. با این کار در ذهن شما، لحظات کتابخوانی با خاطره های خوب ثبت می شود. فراموش نکنید که ما هم مانند هر موجود دیگری، به سادگی شرطی میشویم.
-
تا حد امکان از فضاهای مینیمال فاصله بگیرید
یکی از ویژگی های عصر ما و نسل ما این است که به متن های کوتاه و مینیمالیستی (به معنای عام آن نه به معنای ادبی آن) علاقمند هستیم. فیس بوک و توییتر و اینستاگرام و سایر شبکه های اجتماعی ما را عادت داد ه اند که متن های کوتاه بخوانیم. بسیاری از ما هم به تجربه آموخته ایم که جمله های طولانی در فیس بوک و اینستاگرام و سایر نرم افزارهای پیام رسان، شانس خوانده شدن و لایک شدن کمتری دارند. اما واقعیت این است که جملات کوتاه، ممکن است به صورت لحظه ای احساس خوب ایجاد کنند یا الهام بخش باشند، اما هرگز اثر یک متن طولانی را ندارند. برای ترویج عادت مطالعه، لازم است از فضاهای مینیمال کمی فاصله بگیریم. نه اینکه فیس بوک و توییتر و … را ترک کنیم. اما به خاطر داشته باشیم که عادت دائمی به خواندن متن های کوتاه، حوصله ما را در مطالعه متن های طولانی کاهش میدهند.
-
در مورد کتاب هایی که می خوانید با دیگران صحبت کنید
یکی از لذتهایی که بسیاری از کتابخوان ها تجربه کرده اند، صحبت با دیگران در خصوص کتابهایی است که خوانده اند. این فرصت را از دست ندهید. اگر فرصت محدودی دارید و نمی توانید با دیگران، بنشینید و سر حوصله صحبت کنید، شاید راه اندازی یک وبلاگ ایده خوبی باشد. میتوانید پس از مطالعه هر کتاب، خلاصه کتاب یا نظرات خود را آنجا بنویسید. راه اندازی وبلاگ با استفاده از سرویسهایی مثل پرشین بلاگ یا بلاگ فا، کار دشواری نیست.
آیا چند بار خواندن یک کتاب کاری اصولی است؟
برخی دوست دارند یک کتاب را چند بار مطالعه کنند. تازه بعد از چهار یا پنجمین مرتبه مطالعه کتاب است که احساس می کنند چیزی عایدشان شده و بر اندوخته ذهنی شان ذره ای افزوده گشته است؛ اما این روش، چند ایراد اساسی دارد:
- زمان زیادی را به یغما می برد: شاید خواندن کتاب از دورهای دوم به بعد برایتان ساده تر شود و حتی سرعت مطالعه تان افزایش پیدا کند؛ اما باز هم باید زمان قابل توجهی را به آن اختصاص بدهید.
- فرصت خواندن کتاب های خوب را از دست می دهید: تعداد کتاب های شگفت انگیزی که در جهان وجود دارند بسیار فراتر از عمر محدود ما است. وقتی سوزنتان روی یک کتاب گیر می کند و می خواهید چندین و چند بار یک کتاب را بخوانید زمان طلایی عمر گرانبهایتان را به خواندن تعداد محدودی کتاب، سپری می کنید. در حالی که می توانستید با عمیق تر مطالعه کردن به سراغ واژه های پنهان در دل کتاب های دیگر بروید و چشمتان را به جمال دانش تازه ای که یاد گرفته اید روشن کنید.
- درک شما را سطحی نگه می دارد: با دقت کردن به اینکه چه شخصی چه کتابی می خواند، می توانید بفهمید که چگونه فکر می کند.عده ای ماجرای عمیق درک کردن را با چند بار خواندن، قاتی می کنند. این درست است که بازگشت به مطالعه یک کتاب می تواند سطح درک شما را از آن افزایش دهد اما این بدان معنا نیست که هر کسی با چند بار خواندن یک کتاب به درک عمیقی از آن می رسد. چون در بیشتر موارد، خواندن خشک و خالی کتاب – مثل روزنامه – تاثیری بسیار سطحی دارد و زود از یاد ما می رود.
گذشته از این، هیچ تضمینی وجود ندارد که در مرتبه های دوم و سوم، تمرکز کافی برای دوباره خواندن یک کتاب تکراری را داشته باشید. چون ذهن شما از انجام کارهای تکراری بیزار است و دوست دارد هر بار، چیزهای تازه تری را ببیند و یاد بگیرد. بنابراین، باید به مرز باریک میان این دو مفهوم، نگاه ویژه ای داشته باشید.