به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از رجانیوز، به نظر می رسد تاکنون هیچ کس جز شاه مخلوع که ۵ مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی در بیمارستان معادی قاهره بر اثر بیماری سرطان خون درگذشت ، نمی داند که او در هنگام خروج از ایران و در ماه ها و سال های پیش از آن چه مقدار از سرمایه کشور را به خارج از ایران منتقل کرده است.
گمانه زنی های بسیاری نیز در این رابطه صورت گرفته است؛ به گفته «باربارا والترز» از ABC، برآوردها از ۵۰ میلیون دلار تا ۱۰۰ میلیون دلار، به گفته «الکساندر کاکبرن» روزنامه نگار و نویسنده The Nation ، تا بیش از ۱ میلیارد دلار متغیر است.
شاه مخلوع ایران تا زمانی که در قید حیات بود به نوبه خود هیچ اطلاعاتی در مورد جزئیات مالی خود ارائه نکرد، اما «رابرت آرمائو» یکی از دوستان او این گونه نقل می کند که محمدرضا پهلوی به او گفته است: «ثروت او بسیار کمتر از بسیاری از میلیونرهای آمریکایی است!».طبیعتاً برای تخمین میزان ثروت خاندان پهلوی احتمالاً نیاز به یک پژوهش تحقیقاتی گسترده در بسیاری از کشورهایی داریم که خاندان پهلوی در آن ها اموال منقول و غیرمنقول دارند؛ چراکه باید فرض را بر این بگذاریم که شاه یا اعضای خانواده او از طریق بانک هایی در کشورهای مختلف که امور مشتریان خود را مخفی نگه می دارند، اقدام به سرمایه گذاری کرده یا در بانک هایی سپرده گذاری کرده است.
یکی از این پژوهشگران در این زمینه «پل اودوایر» ( Paul O’Dwyer )، وکیل ایرلندی –آمریکایی بود که در سال های پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، تحت نظارت دولت ایران برای کشف حقایق مربوط به ثروت شاه و بازپس گیری دارایی هایی که درواقع به ملت ایران تعلق داشت، فعالیت می کرد. وی در آن زمان معتقد بود حتی اگر از منظر حقوقی «قدرت احضاریه» ( subpoena power) داشته باشد، دست کم پنج سال طول می کشد تا این کار را انجام دهد. در آن ایام آقای اودوایر که تلاش می کرد با اقامه دعاوی حقوقی برای بازگرداندن این سرمایه به ایران فشار بیاورد در دادخواستی که در نیویورک علیه شاه تنظیم شده بود، خواهان استرداد ۵۶ میلیارد دلار از شاه و حدود ۳ میلیارد دلار از خواهرش، اشرف شد.
برخی بر این باورند اسرار ثروت شاه را می توان از طریق دو تن از دوستان نزدیکش - دیوید راکفلر و هنری کسینجر - دریافت. کسینجر هرگز در این زمینه اظهارنظری نکرد، اما وقتی از راکفلر، رئیس بانک چیس منهتن در نیویورک، در نشست سالانه این بانک در مورد رابطه بانک با شاه مخلوع سؤال می شود، او این گونه پاسخ می دهد:«سیاست ما این نیست که در مورد روابط با مشتری صحبت کنیم یا حتی تأیید کنیم که او مشتری ما (بانک) است».
تاکنون بیشتر اسناد موجود مربوط به شناسایی دارایی های شاه و خاندانش از تهران نشأت گرفته است. به نوشته ساینس مانیتور یک منبع بانکی گفته است در آنجا(تهران) صدها محقق در حال بررسی سوابق بانک ها و شرکت های سابق شاه هستند تا مشخص کنند دارایی ها کجا رفته است.
آنچه تاکنون مشخص شده این است که زمانی که شاه در قدرت بود، وی و خانواده اش کنترل بخش قابل توجهی از پایگاه صنعتی ایران را در دست داشتند. این خانواده علاقه زیادی به صنایع مختلف از اتومبیل و آلومینیوم گرفته تا املاک و هتل ها داشتند.
بر اساس یک گزارش، شاه خود بودجه شخصی از خزانه دولت داشت که از ۴۳ میلیون دلار تا یک میلیارد دلار در سال متغیر بود. اودوایر معتقد بود ممکن است مقداری از این دارایی ها در املاک و مستغلات در ایالات متحده سرمایه گذاری شده باشد. اما فرض عمومی بر این است که شاه بسیاری از ثروت خود را به بانک های سوئیس منتقل کرده است - که به محرمانه نگه داشتن اسرار مالی مشتریان خود مشهور هستند. مقامات دولت ایران در آن دوران برای دسترسی به اطلاعات بانک های سوئیس از یک مؤسسه حقوقی در سوئیس برای وکالت کمک گرفتند، اما دولت سوئیس هیچ وقت درخواست ایران برای مسدود کردن دارایی های شاه و خانواده اش را نپذیرفت. برپایه گفته های اودوایر، دولت ایران در آن زمان علاوه بر سوئیس، در فرانسه و اسپانیا نیز وکلایی برای شناسایی و بازپس گیری دارایی های مرتبط با خاندان پهلوی استخدام کرده بود، اما تلاش ها برای بازپس گیری این اموال جز در یک مورد - برج بنیاد پهلوی در نیویورک که امروز به بنیاد علوی تغییر نام داده است و در اختیار دولت ایران قرار دارد- به دلایل مختلف سیاسی و حقوقی بی نتیجه ماند.
همان طور که گفته شد هیچ کس جز شخص شاه مخلوع ایران و خانواده او نمی تواند به ابهامات و پرسش هایی که در زمینه میزان دارایی هایی خاندان پهلوی مطرح است به درستی پاسخ دهد، اما شاید دوستان نزدیک خانوادگی یا برخی از درباریان بتوانند تا حدودی پرده از اسرار این دارایی ها بردارند و به برخی از ابهامات در این زمینه پاسخ بدهند.
یکی از این افراد «احمدعلی مسعود انصاری» پسرخاله «فرح دیبا»(همسر شاه مخلوع) است که از ۱۵ سالگی- بعد از ازدواج فرح دیبا با محمدرضا پهلوی- وارد دربار و خاندان سلطنت شده است.
«احمد علی مسعودانصاری» در گفت وگو با قدس به برخی پرسش ها درباره دارایی های خاندان پهلوی و سایر موضوعات پاسخ داده است. در کارنامه انصاری که پسرخاله «فرح دیبا» است، اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک و معاونت مدرسه عالی شمیران، مسئولیت هایی همچون رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه کن، مدیرعامل شرکت ای پی سیستم در ایران و مشاور شرکت ادرین ولکر به چشم می خورد.
مسعودانصاری می گوید: «در زمان انقلاب، رابط میان آیت الله شریعتمداری و شاه بودم و قرار بود به پیشنهاد آیت الله شریعتمداری ــ که شاه با آن موافقت کرد ــ حزبی اسلامی را تأسیس کرده و رئیس آن باشم که سرعت پیروزی انقلاب فرصت این کار را نداد».
انصاری در سال های اخیر مشاور مالی و شخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود، اما چنان که مدعی است با خاندان پهلوی به اختلاف خورده و اعلام کرده که دیگر سلطنت طلب نیست و به افشای پشت پرده مناسبات دربار پرداخته است؛ بخشــی از افشاگری های انصاری درباره «رضا پهلوی» و دلارهای دریافتی وی از آل ســعود در فضای مجازی بسیار سر و صدا کرد. متن زیر مشروح گفت وگوی قدس با پسرخاله فرح پهلوی است که در ادامه خواهید خواند:
آقای انصاری در رابطه با ثروت شاه به هنگام خروج از کشور گمانه زنی های بسیاری مطرح است. نظر شما به عنوان یکی از نزدیکان وی چیست؟
درواقع ثروت شاه به هنگام خروج از کشور شامل چهار بخش بود: بخش نخست آن، مبلغی در حدود ۶۲میلیون دلار بود که تا زمانی که شاه زنده بود، قسمتی از آن را خرج کرد و ۵۰میلیون دلار یا کمتر باقی ماند که رضا و علیرضا و فرح هرکدام ۲۰درصد، لیلا و فرحناز هر کدام ۱۵درصد، شهناز ۸درصد و مهناز نوه شاه (دختر اردشیر زاهدی) ۲درصد از این پول را ارث بردند.
بخش دوم ثروت خاندان پهلوی که کمتر به چشم می آید، مربوط به مستغلات این خاندان است که خب بخشی از آن دیده می شود و بخشی از آن پنهان مانده است.
بخش سوم دارایی ها را جواهراتی تشکیل می دهد که خاندان پهلوی از کشور خارج کردند. شنیدم که بخشی از این جواهرات(حدود ۴صندوق) را فریده دیبا و شهبازی در بانک های سوئیس به امانت گذاشتند.
بخش چهارم اما مربوط به تراستی است که شاه ایجاد کرده بود. چیزی که به خاطر دارم و شنیده بودم رقمی در حدود ۲۰ تا ۲۲میلیارد است.
در مورد تراست بیشتر توضیح می دهید؟ تا جایی که اطلاع داریم این تراست هنوز به قوت خود باقی است.
درواقع قرار بر این بود که این پول به فردی از خاندان که به پادشاهی ایران برسد، داده شود اما اگر خانواده پهلوی ادعایی که برای سلطنت در ایران دارند را پس بگیرند، به نحوی بین آن ها تقسیم خواهد شد. در رابطه با وجوه نقدی که گفته می شود شاه به همراه خود از کشور خارج کرده است یعنی ۳۵میلیارد دلاری که شما اشاره کردید، باید بگویم که بعید می دانم این اطلاعات دقیق باشد؛ اساساً این اطلاعات مربوط به وجوه نقدی است که احتمالاً در بانک های مختلف سرمایه گذاری شده بود، اما هیچ کس اطلاعات دقیقی از میزان و جزئیات آن ندارد.
در بخش دوم یعنی در حوزه مستغلات و اموال غیرمنقول به برخی املاک اشاره شده است، از جمله ویلایی در سوئیس، زمین هایی در اسپانیا، باغی در ناپل ایتالیا، جزیره ای در اسپانیا، باغ کاپری و ...در این رابطه اطلاعاتی دارید؟
بنده صرفاً درباره آن مواردی که اطلاع دارم برایتان توضیح می دهم اما در مورد چیزی که نمی دانم و اطلاعی ندارم نمی توانم اظهار نظر کنم. اسم ویلایی که در «سنت موریتس» سوئیس بود «سوورتا» بود که بله واقعیت دارد و دادگاهی در این رابطه هم به واسطه درخواست از سوی ایران برگزار شد و چند سالی این دعوای حقوقی به طول انجامید اما در نهایت موفق به بازپس گیری این ویلا نشدند و این ویلا در نهایت توسط خاندان پهلوی فروخته شد.
خود بنده هم چند باری در این ویلا سکونت کردم و میهمان خانواده شاه بودم. اما در رابطه با زمین های اسپانیا که در بخش جنوبی اسپانیا(کوستادل سول) واقع شده است، باید بگویم تعداد این زمین ها بسیار زیاد بودند و این طور نبود که به تعداد اندکی زمین محدود باشد که یکی از این زمین ها روبه روی جبل الطارق واقع شده بود اما از اینکه این زمین ها چه سرنوشتی پیدا کردند بنده اطلاع دقیقی ندارم.
در رابطه با جزیره ای که اشاره کردید باید بگویم این جزیره واقع در سیشل مربوط به شهرام پسر اشرف بود. اما در مورد املاک یا مستغلاتی که خاندان در کشور انگلیس داشتند تا جایی که مطلع هستم خاندان پهلوی در انگلیس زمین و املاکی داشتند اما من درباره جزئیات آن اطلاعی ندارم. همان طور که در مورد «باغ کاپری» چیزی نشنیدم.
آقای اودوایر یکی از وکلایی که ایران برای بازپس گیری دارایی های شاه استخدام کرده بود در گفت وگویی که در آن ایام انجام داد به دارایی هایی در بانک چیس منهتن اشاره کرده بود.
من هم در این باره به اندازه شما شنیده ام اما برجی در منتهن راکفلرسنتر نیویورک مربوط به بنیاد پهلوی بود که شریف امامی - در آن هنگام رئیس هیئت مدیره بنیاد بود - بدون دعوای حقوقی تحویل دولت ایران داد. البته درباره برج بنیاد پهلوی باید این را هم اضافه کنم که قرار بود برای پیگیری مسئله بنیاد از سوی رضا پهلوی بنده مأمور پیگیری مسئله شوم که آقای هوشنگ انصاری به بنده گفتند اگر دنبال بازپس گیری این ساختمان بروید، خون به راه خواهد افتاد.(می خندد)
گفته شده در پروازهایی چندین چمدان و صندوق حاوی جواهرات سلطنتی ارزشمند از کشور خارج شده است.شما از این پروازها و چمدان ها اطلاعی دارید؟
من حدود یک ماه قبل از پرواز شاه از کشور خارج شده بودم. اما به خاطر دارم یک سال بعد از فوت شاه وقتی تصمیم داشتم برای شرکت در سالگرد فوت شاه و دیدار و صحبت با رضا پهلوی که مدام سراغم را می گرفت از آمریکا به قاهره سفر کنم ، حدود ۱۶۰ چمدان توسط سرهنگ محمدی از اعضای گارد شاهنشاهی به اسم بنده در هواپیما بارگیری کردند که به قاهره ببرم؛ البته باید بگویم من از محتوای داخل چمدان ها اطلاعی ندارم که چه چیزی بود، اما احتمالاً خاندان شاه از این مسئله نگران بودند که بعد از پذیرفته نشدن شاه در آمریکا و براساس قرارداد الجزایر که احتمال استرداد وی به ایران ممکن بود، مقامات این کشور نسبت به مصادره برخی دارایی های خاندان هم اقدام کنند؛ البته آمریکایی ها هیچ وقت این کار را نکردند. به نظر می رسد به همین دلیل فرح تصمیم گرفت برخی دارایی ها به قاهره منتقل شود؛ خاطره جالبی که در این باره دارم این است که این چمدان ها حتی سه، چهار روز در فرودگاه قاهره ناپدید شده بود تا سرانجام بعد از چند روز مراجعه موفق به ترخیص این چمدان ها شدیم.
در گفت وگویی از شما خواندم رضا پهلوی اقدام به تأسیس یک بانک کرده بود.شما در آن بازه زمانی کارهای مالی او را برعهده داشتید، هدف از تأسیس این بانک چه بود؟ و سرانجام آن چه شد؟
یکی دو سال بعد از انقلاب وکلای سوئیسی آقای پهلوی به ما گفتند اگر اموالی که او دارد به اسم بانک باشد دیگر جمهوری اسلامی نمی تواند به راحتی بیاید و اموال یک شرکتی که ذی نفعان بسیاری دارد را بازپس بگیرد و در نتیجه ما تصمیم به تأسیس این بانک گرفتیم و از آنجایی که در کار خرید و فروش ارز هم فعالیت داشتیم، این بانک کار ما را هم تسهیل می کرد.
سرمایه این بانک از دو قسمت تأمین شد ؛ ۷میلیون دلار از سعودی ها گرفت و مقداری از ۶۲میلیون دلاری که او می گفت از پدرم مانده و سهم رضا ۲۰درصد آن حدود ۱۰میلیون دلار بود که ۵میلیون دلار آن در این بانک سرمایه گذاری شد-. (البته ۶۲میلیون دلار نبود چون حدود ۱۰میلیون آن در زمانی که شاه در قید حیات بود خرج شده بود و مابقی آن به نسبتی بین اعضای خاندان تقسیم شد).
فرح و دیگران هم در این بانک حساب پس انداز داشتند اما به این صورت نبود که در تأسیس این بانک سرمایه گذاری کرده باشند. نام این بانک Mid continental bank and trust بود. باید بگویم که یکی از دلایلی که من با رضا به مشکل خوردیم، دعوای ما سر همین بانک بود؛ چون بعد از اینکه(اوضاع خراب شد) رضا پهلوی نمی خواست پول مردم را پس بدهد و نظر بنده این بود که مردم در این بانک سرمایه گذاری کردند، پولشان را که به شما نبخشیده اند که تصمیم گرفتید پول آن ها را پس ندهید. درواقع رضا نمی خواست پول مردم را پس بدهد و این ماجرا به دعوای حقوقی منجر شد و در نهایت دیگر مجوزهای قانونی برای تمدید فعالیت این بانک صادر نشد و این بانک از میان رفت.
مقامات آن زمان جمهوری اسلامی برای بازپس گیری اموال اقدام به استخدام برخی وکلا در کشورهای مختلف از جمله آمریکا، اسپانیا انگلیس و سوئیس(کشورهایی که خاندان پهلوی در آنجا دارایی هایی داشتند) کرد. از جمله وکیلی به نام آدوایر در آمریکا که سیاستمداری دموکرات با تباری ایرلندی بود..اما گویا در این زمینه توفیقی نداشتند.
درواقع سرعت تحولات سیاسی کشور که منتج به انقلاب اسلامی در ایران شد به قدری زیاد بود که به هیچ وجه اتفاقات روزهای بعد قابل پیش بینی نبود. از طرفی به این مسئله هم باید توجه داشته باشیم که فرح و اطرافیانش اهداف خودشان را دنبال می کردند؛ با این تصور که فرح محبوب است و شاه منفور و تصور می کردند بعد از رفتن شاه خودشان حکومت خواهند کرد؛ در نتیجه آن ها اساساً در فکر این نبودند که جریان به سمت از بین رفتن کامل سلطنت پیش خواهد رفت تا بخواهند بر اساس آن برنامه ریزی کنند؛ از طرفی شاه هم در ۶-۵ ماه آخر سلطنت به شدت گیج و مبهوت بود و عملاً بعد از عید فطر۱۳۵۷ به شدت فروریخت و وقتی من می دیدمش به شدت در خودش غرق بود.
تظاهرات عید فطر که از قیطریه شروع شد و آن انبوه جمعیت غیرمنتظره و شعار حکومت اسلامی که همراه آن جمعیت انبوه بود و اساساً سازماندهی بی چون و چرایی که آن جمعیت را به قیطریه کشانده و سپس در ردیف های منظم به راهپیمایی در خیابان آورد، زنگ خطر بزرگی بود. این تظاهرات یکی از عواملی بود که روحیه شاه را به کلی دگرگون کرد و حتی می شود این عبارت را به کار برد که آن مرد با همه ابهت و قدرتی که تظاهر می کرد، یکباره شکست.
موردی که از پیگیری حقوقی دارایی ها از طرف ایران به خاطر دارم در مورد ویلای سوورتا در سوئیس بود؛ ویلای سوورتا چهار،پنج سال یا بیشتر قبل از انقلاب خریداری شده بود؛ نشان به آن نشان که بنده هم چندباری در آن میهمان خانواده پهلوی بودم؛ برخی تصاویر که در سوئیس من با فرح و با پادشاه یونان و برخی مقامات از سایر کشورها داریم مربوط به همان ویلاست؛ جمهوری اسلامی ایران در این دعوای حقوقی که چند سالی هم به طول انجامید نتوانست موفق شود و خاندان پهلوی در نهایت آنجا را فروختند. در اسپانیا هم مقدار زیادی زمین بود که بنده مسئول فروش آن ها بودم در آن مورد هم اقدام حقوقی صورت گرفت اما در میانه کار رها شد.
اشاره کردید توفیق چندانی برای استرداد اموال و دارایی ها حاصل نشد، درحالی که چندین وکیل در این رابطه استخدام شده بود.
نکته اصلی این است که شما برای استرداد این موارد باید اقدام حقوقی انجام بدهید و به دادگاه مراجعه کنید؛ و اصولاً شرایط دادگاه ها هم در همه جای دنیا این است که در ظاهر عدالت در آن رعایت خواهد شد، ولی در اصل زور و پول است که کار را جلو می برد و اینکه چگونه قرار است مسیر دادگاه جهت پیدا کند. خب مشخص است که به واسطه اینکه در آن زمان بین غرب و جمهوری اسلامی روابط حسنه ای برقرار نبود و از طرفی روابط غرب هنوز با خاندان پهلوی خوب بود -مثلاً پادشاه اسپانیا با خاندان پهلوی به شدت نزدیک بود- طبیعتاً اقدام برای بازپس گیری با شکست مواجه می شد. افرادی که در ایران آن زمان تصمیم گیرنده بودند هم عقیده داشتند تا زمانی که روابطشان را با غرب درست نکنند، کسی از اموال پهلوی چیزی به آن ها پس نخواهد داد؛ چون تصور می کردند پیگیری حقوقی بدون حل مسائل سیاسی عملاً پول دور ریختن است. خب این اقدامات حقوقی و اقامه دعوا هزینه فوق العاده بالایی دارد و تا زمانی که مسائل سیاسی حل نشده باشد، عملاً اقدام حقوقی بی فایده خواهد بود.