با رفتن هر شاعر و هنرمند شریفی دل ما می گیرد، شاعر ارغوان و شاعر دیر است گالیا و شاعر در این سرای بی کسی و شاعر امروز نه آغاز و نه انجام جهان است/ ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است و شاعر سنگی زیر آب... پس از نزدیک به یک سده حیات و فعالیت ادبی و هنری از میان ما پر کشید. ستون غزل معاصر و غزل میانه بود ابتهاج نه از سنت گریزان و نه از عصر نو بری. آشنا بود با مخاطبش. با همه دردها و اندوهانش شاعر غزل و ترانه عاشقانه و امیدانگیز بود. کیست چنین تواند بگوید: «ای عشق همه بهانه از اوست/ من خاموشم این ترانه از توست»...
در هر حال پرواز پرنده ای چنین به خاطر سپردنی است و ماندگار.
کمی سفر کنیم به سال های دهه چهل که شهریار تبریزی گفت: «سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه/ زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟» شهریار تبریزی جبراندیش و نومیدانه می گفت و شور رمانتیک واری نیز داشت و سایه او را پدر این خیل یتیم شاعران معاصر صدا می زد و پدر و اندوه گسارشان؛ آن طرفْ سایهٔ غزل معاصر هرچند از امید- و نه از یأس- چندجایی سروده، شاعر امید و نوید و روشنی و خورشید است و روی سوی عشق و سوی محبت داشت. اگر روزی در پاسخ به شهریار چنین گفته بود:
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان
در شعر نو اجتماعی اش جانب عاطفه فردی را رها کرد و سوی جامعه را گرفت:
«روزی که بازوان بلورين صبحدم
برداشت تيغ و پرده تاريک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هرچه دريچه تافت
روزی که گونه و لب ياران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گم گشته بازيافت
من نيز باز خواهم گرديد آن زمان
سوی ترانه ها و غزلها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگيز گل فشان
سوی تو
عشق من...»

سایه شاعری بود که دل در گذر قافله لاله و گل داشت و نفس باد بهاری را چشم انتظار بود تا گل و سبزه را کران به کران شکفته بیند. در توفیق سایه در عرصه غزل همین بس است که غزل های عاشقانه و اجتماعی شورانگیز و ماندگار بسیاری دارد... شاید فکر کنیم شاعر این غزل ها مولانا باشد ولی خیر، سایه به سبک و سیاق غزل شمس سروده است:
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
و ز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار
تا بر دمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید.....
یا غزل زیر که کاملا به سیاق غزلیات شمس است و سایه به خوبی بدان سبک موضوعاتی را بازآفرینی کرده است:
مژده بده، مژده بده یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم گریهٔ خندیده منم
یار پسندیده منم یار پسندید مرا...
کارنامه هنری و ادبی سایه در غزل های سایه مشق و شعر نو رمانتیک و اجتماعی خلاصه نمی شود و مراودات هنری، علمی و عاطفی او با ستون های موسیقی و شعر معاصر نیز ستودنی است. کتاب «حافظ به سعی سایه» نشان دهندهٔ تلاشی تحسین انگیز در وادی تصحیح دیوان حافظ است و اتفاقا از تصحیحات ممتاز به شمار می رود» چون به ظرافت موسیقایی و هنری غزل خواجه حافظ، اوست که آشنا بوده است. نام و یادش گرامی.
3 سال پیش