سایه و خورشید غزل معاصر

  چهارشنبه، 19 مرداد 1401   زمان مطالعه 3 دقیقه
سایه و خورشید غزل معاصر
یلدا ابتهاج فرزند هوشنگ ابتهاج بامداد چهارشنبه 19 مرداد ماه 1401 در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد که "سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.» یکی از بزرگترین چهره های ادب فارسی در دوران معاصر از میان ما رفت. دکتر علی محمد محمودی عضو هیئت علمی دانشگاه کازرون در یادداشتی به هنر سایه در عرصه غزل می پردازد.

با رفتن هر شاعر و هنرمند شریفی دل ما می گیرد، شاعر ارغوان و شاعر دیر است گالیا و شاعر در این سرای بی کسی و شاعر امروز نه آغاز و نه انجام جهان است/ ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است و شاعر سنگی زیر آب... پس از نزدیک به یک سده حیات و فعالیت ادبی و هنری از میان ما پر کشید. ستون غزل معاصر و غزل میانه بود ابتهاج نه از سنت گریزان و نه از عصر نو بری. آشنا بود با مخاطبش. با همه دردها و اندوهانش شاعر غزل و ترانه عاشقانه و امیدانگیز بود. کیست چنین تواند بگوید: «ای عشق همه بهانه از اوست/ من خاموشم این ترانه از توست»...

در هر حال پرواز پرنده ای چنین به خاطر سپردنی است و ماندگار.

کمی سفر کنیم به سال های دهه چهل که شهریار تبریزی گفت: «سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه/ زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟» شهریار تبریزی جبراندیش و نومیدانه می گفت و شور رمانتیک واری نیز داشت و سایه او را پدر این خیل یتیم شاعران معاصر صدا می زد و پدر و اندوه گسارشان؛ آن طرفْ سایهٔ غزل معاصر هرچند از امید- و نه از یأس- چندجایی سروده، شاعر امید و نوید و روشنی و خورشید است و روی سوی عشق و سوی محبت داشت. اگر روزی در پاسخ به شهریار چنین گفته بود:

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان

در شعر نو اجتماعی اش جانب عاطفه فردی را رها کرد و سوی جامعه را گرفت:

«روزی که بازوان بلورين صبحدم
برداشت تيغ و پرده تاريک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هرچه دريچه تافت
روزی که گونه و لب ياران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گم گشته بازيافت
من نيز باز خواهم گرديد آن زمان
سوی ترانه ها و غزلها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگيز گل فشان
سوی تو
عشق من...»

تصویر

سایه شاعری بود که دل در گذر قافله لاله و گل داشت و نفس باد بهاری را چشم انتظار بود تا گل و سبزه را کران به کران شکفته بیند. در توفیق سایه در عرصه غزل همین بس است که غزل های عاشقانه و اجتماعی شورانگیز و ماندگار بسیاری دارد... شاید فکر کنیم شاعر این غزل ها مولانا باشد ولی خیر، سایه به سبک و سیاق غزل شمس سروده است:

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
و ز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این حصار
تا بر دمد خورشید نو، شب را ز خود بیرون کنید.....


یا غزل زیر که کاملا به سیاق غزلیات شمس است و سایه به خوبی بدان سبک موضوعاتی را بازآفرینی کرده است:

مژده بده، مژده بده یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم گریهٔ خندیده منم
یار پسندیده منم یار پسندید مرا...

کارنامه هنری و ادبی سایه در غزل های سایه مشق و شعر نو رمانتیک و اجتماعی خلاصه نمی شود و مراودات هنری، علمی و عاطفی او با ستون های موسیقی و شعر معاصر نیز ستودنی است. کتاب «حافظ به سعی سایه» نشان دهندهٔ تلاشی تحسین انگیز در وادی تصحیح دیوان حافظ است و اتفاقا از تصحیحات ممتاز به شمار می رود» چون به ظرافت موسیقایی و هنری غزل خواجه حافظ، اوست که آشنا بوده است. نام و یادش گرامی.


1 دیدگاه

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
فاطمه عالی نژاد
3 سال پیش

بسیار مطلب زیبایی بود. نام ابتهاج تا همیشه زنده است. استاد فرزانه جناب دکتر محمودی
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها