به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، ترس کودک را وسیله ای برای سرگرمی اطرافیان قرار ندهید .ترس کودک امری طبیعی است که والدین با اگاهی نسبت به این رفتار میتوانند آنرا برطرف کنند و هیچوقت نباید مسئله ترس را در کودک بی ارزش دانست چرا که در آينده با مشکلات فراوانی روبرو خواهند شد.
زمانی که دائم فرزندمان را از کسی یا چیزی می ترسانیم نباید توقع داشته باشیم که وی ارامش بالایی داشته باشد و احتمال این که در طولانی مدت این ترس در آن باقی بماند و مشکلات روانشناختی برایش ایجاد شود، وجود دارد.
آن ها تاب تحمل نپذیرفتن و اطاعت نکردن کودکان خود را ندارند. ناآگاهی و بی تجربگی در امر تربیت صحیح، راه را برای ترسانیدن کودکانشان فراهم می آورد. به ویژه چون توانایی مقابله صحیح را ندارند، از راه رعب و وحشت کودکان را به اطاعت از خود وا می دارند.
تاثیرات منفی ترساندن کودکان
تأثیر این اعمال مسلماً بسیار ناخوشایند است. اگرچه ممکن است در کوتاه مدت در توقف رفتار ناشایست فرزندانشان تأثیرگذار باشد، در بلندمدت زیان بار خواهد بود؛ زیرا علاوه براینکه اثری تاحدودی ماندگار بر روان کودکان خواهد داشت، الگوی نامناسبی را برای ارتباط میان والدین و فرزندان باقی خواهد گذارد.
ترسانیدن کودکان به هر دلیل از طریق والدین و به هر شیوه ای که صورت گیرد، خواه به صورت کلامی که او را از عامل قدرت، عامل ناشناخته، تاریکی، و تهدید و یا ابزاری مانند زدن و مواردی از این دست باشد، هرچه زودتر باید متوقف شود و آرامش جای تهدید و وحشت حاصل از این رفتار والدین را بگیرد.
ترسانیدن کودکان چه اثری در زندگی بزرگسالی آن ها دارد؟
خاطره ناخوشایند برخورد نامناسب مادر یا پدر و اطرافیان همیشه عاملی سرنوشت ساز در آینده کودک است. از آنجا که ترسانیدن کودک به هر دلیل نمی تواند روشی عادلانه در ارتباط با کودکان خردسال باشد، در بزرگسالی می تواند به بی اعتمادی ارتباط با عامل ایجاد ترس یعنی والدین بیانجامد.
ارتباط ترسناک راه را بر سلامت روحی و روانی کودک می بندد و ایجاد ناامنی می کند.ترس از عامل قدرت، علاوه بر بی اعتمادی، رابطه نادرست میان والدین و کودکان را پدید می آورد و موجب می شود تا کودکان این راه ناصواب را نیز در برخورد با دیگران به کار گیرند.
کاهش اعتماد به نفس و خودپنداره منفی و شکاف ارتباطی، از دیگر تأثیرات این نوع ارتباط خواهد بود؛ زیرا این کودکان همیشه به ارتباطات مثبت، توأم با مهربانی و آرامش نیاز دارند و به ویژه محیط ترسناک، انسان های ترسناک، رفتارهای تهدیدآمیز و خشن و ایجاد رعب و وحشت همچون سم مهلکی در طریق ارتباط با آن هاست.
زنگاره های عاطفی حاصل از این نوع ارتباط ناامن میان کودک و والدین، سلامت جسمی و روانی آن ها را به خطر خواهد انداخت و موانعی را در راه شادی و موفقیتشان پدید خواهد آورد.
انسان هایی که دچار ترس می شوند، اغلب خجالتی و کم رو هستند، قدرت تصمیم گیری ضعیفی دارند، دوستی های پایداری ندارند و همیشه در برخورد با مسائل مختلف احساس ناامنی می کنند و نمی توانند چندان مستقل باشند.
عامل ترس همیشه مانند سایه آن ها را دنبال می کند، به طوری که در موقعیت های روزمره زندگی از ترس های مبهم و دلهره و اضطراب رنج می برند.
ترس از چه زمانی به اختلال تبدیل می شود؟
هر رفتار چنانچه از دو ویژگی تداوم و شدت برخوردار شود، مسلماً از وجه سلامت خارج خواهد شد و با درجات مختلف به اختلال مبدل می شود؛ بنابراین اگر والدین کودکانشان را به انحاء مختلف بترسانند و هر بار نیز روش خود را شدت بخشند.
برای مثال، اگر در ابتدا از کلمات تهدیدآمیز استفاده کرده اند و حال آن ها را کتک میزنند و از انباری و سیاه چال می ترسانند و یا از قدرت پدر و برادر بزرگتر برای پذیرش و به اطاعت در آوردن او استفاده می کنند و مرتباً کودک در خوف واکنش ناخوشایند دیگران به سر می برد، مسلماً اختلالات رفتاری و روانی پیدا خواهد کرد.
ترس زمانی به اختلال تبدیل می شود که رفتار ترس آور شکل حاد و بحرانی پیدا می کند و خواب و خوراک و آرامش کودک را برهم می زند، به طوریکه از ترس دیگر نمی تواند شاد باشد، به راحتی زندگی کند و احساس امنیت نمی کند. ترس بر همه جوانب وجودی او سایه افکنده است. آنگاه است که ترس حالت مرضی پیدا می کند.