به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از اقتصادنیوز، جنیسان همیشه دوست داشت مادر شود، در واقع وقتی بچه های دیگر آرزو داشتند پزشک، وکیل یا فضانورد شوند، ماموریت او این بود که مادر شود.
او در ۱۹ سالگی اولین پسرش جیدن را به دنیا آورد و ۲ سال بعد از همسرش جدا شد. مادر مجرد جوان روی بزرگ کردن پسرش متمرکز بود و دیگر به معاشرت فکر نمی کرد. اما زندگی برنامه های دیگری برای او داشت و او از همان لحظه ای که کلینت را دید دیوانه وار عاشقش شد. این زوج می خواستند بچه دار شوند، اما پس از سال ها درمان ناباروری، آنها تصمیم گرفتند از ایده گسترش خانواده خود دست بکشند. به همین وقتی فهمیدند بالاخره آرزویشان برآورده شده است، خوشحالی آنها دو چندان شد.
سکوت گوش خراش در اتاق زایمان
یک اتفاق غیر منتظره از حوادث
با این حال، اراده کودک برای زندگی، قویتر از هر چیز دیگری بود و چند دقیقه بعد صدای او امید را به قلب مادرش بازگرداند. هریسون ضعیف بود، اما حالش خوب بود و باید به NICU منتقل می شد.
دکتر به آنها گفت : «آیا می دانید پسر شما با ناهنجاری به دنیا آمده است؟ پسرت انگشت ندارد و پای راستش ناقص است.» احتمال اتفاقی که برای هریسون افتاد یک در ۱,۰۰۰,۰۰۰ بود. جنیسان اهمیتی نمی داد که پسرش ناهنجاری داشته باشد. او اهمیتی نمی داد که او انگشتان دست یا پا را از دست داده است. او فقط سپاسگزار بود. خدار را شکر بود که زنده است و نفس میکشد. امروز هریسون فارق از ناهنجاری ای که دارد در خانه ای پر از محبت و عشق زندگی می کند و مادر، پدر و برادرش او را می پرستند.