در این شب طولانی همه خانواده ها دور هم جمع میشوند تا این شب عزیز را در کنار یکدیگر با آیینهای مختلف از جمله فال گرفتن ، شعر خوانی ، قصه گویی و پذیرایی با تنقلات مختلف سپری کنند.در این بخش ازسایت ساعد نیوز گلچینی از ناب ترین شعر های تبریک شب یلدا را برایتان گردآوری کرده ایم تا با ارسال آن به دوستان و آشنایان خود این جشن زیبا را تبریک و شاد باش گفته باشید.
زیباترین شعر های فارسی شب یلدا
شب یلدا ز راه آمد دوباره بگیر ای دوست! از غمها کناره
شب شادی وشـور و مهربانی است زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد محبت نیز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل شده بر پا بساط میوه – آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همه با انتظاری عاشقانه نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر توی سینی کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهـم اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تر جوک بگویند دل از گرد و غبار غـم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند با “ای دل ای دل” زیر آواز ز بعد آن “هاهاها”یی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان خرامان می رسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنون معکوس بشمارید یاران که در راه است فصل نوبهاران….
گــذشـت پــائــیـز آمـــد فـصــل سرمـــا
ســـر آغـــازش شـــب زیـبـــای یـلــــدا
چــه شـبـهـای درازی دارد ایــن فصـل
یــقیــن زلـــف سیـاه گـیســـوی یـلــــدا
در ایـــن فـصــل زمستــان یـکدلـی بـه
محـــبــت دوسـتــی سـیــمــای یـلـــدا
شــب یـلـــــدا عـجــب نیــکــو فـتــــاده
بـــه مــاه دی کـــه آیـــد بـــــوی یـلـــدا
در ایــــام گــذشتــه کـــرسی عـــشـق
بـپــــا بـــــود از شــــب والای یـلـــدا
بـــه روی کــرسـی و سیـنـی فــراوان
عـیـان بــود از صفــا صد خـوی یـلـــدا
لـحــاف و مـنــقـل و آتــش بــه خـانــه
نــشسـتـه دور هـــم هــمســوی یـلـــدا
ز بــــرف و داسـتـــان راه مــــانــده
سـخـنـها رفـتــــه از سرمــای یـلـــدا
ز سنـجــد آش کـشـک و قـصه گـفـتـن
بـسـی دریــــــای قــصـه پــــای یـلـــدا
ز نـــو رسمـی بـپـــا از بـهــــر فــــردا
صـفــــا و خـرمـــــی فـــردای یـلـــدا
مبــارک بـــاد فـصـل بـــرف و بــاران
بـــه یٌــمـن نــعـمـت دیـمــــــای یـلـــدا
مقــدم شکـــر ایـــزد کــن بــه عــالــم
ز حـــاصـل پـــر ثـمــــر دارای یـلـــدا
سلام ای فـصل سرد و برف و بــاران
خـــوش آمــد گـویـمـت فصل زمستان
اگــــر چـــه زحــمـتـی را نــیـــز داری
ولـکــن رحـمـت آری بــــاغ و بـستان
💙💚💛💖
یلدا چه شبی پر از حکایت
دلداده به هم پر از حمایت
یلدا شب ما شب قشنگییست
سفره دلمون پر از یه رنگیست
یلدا رو ببین سالی گذشته
در فراق یار حالی گذشته
یلدا شبیه که دوستی کاشتیم
آن شب جای قهر آشتی داشتیم
یلدا میمونه تو خاطراتم
تا یلدای بعد من با هاتم
💙💚💛💖
باز هم یلدا رسید و دل من زار گریست
عکس محبوب به دست
نگهی ز شیشه پنجره بیرون افکند
شب بود و سکوت و یک جهان دلتنگی
با خود اندیشه کنان گفت:خدایا
راز این عشق ز چیست؟
انتظار و بی قراری ام ز کیست؟
او که با من همه جا هست و فقط گاهی نیست
ناگهان ستاره چشمک زد و پشت ابرها قایم شد
آسمان مکثی کرد
نم نمک باران شد
گویی از بغض صدای دل من
چشم خیس آسمان نیز گریست
عکس محبوب به من می خندید
خنده هایش همه رویایی بود
همه دریایی بود
همه از جنس بلور شب یلدایی بود
و من از خوشحالی
شاید هم ترس ز سوز یک تب سرمایی
عکس محبوب نهادم بر دل
تا مبادا بلرزد ز غم تنهایی
صبح شد
آسمان دل من ساکت بود
لیک باران محبت همچنان می بارید
💙💚💛💖
آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت می کردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
💙💚💛💖
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دل های تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر…
من پاره های قلبم و در اشک جاری ام
خونابه ای به وسعت یک زخم کاری ام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاری ام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زنده داری ام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاری ام
من دست بر کمر زده ام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاری ام
غم زوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراری ام
چون سایه ی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراری ام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام
💙💚💛💖
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را می کوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم می لرزد
چشم های تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
💙💚💛💖
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و بازا*****
ز همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام
💙💚💛💖
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
💙💚💛💖
شب را با سیاهی
تاریکی دل
غصه
اشک ناامیدی
بی وفایی شناختند
حال در همین شب
ستاره ها درخشیدند
ماه عشوه گرانه تابید
عاشق به عشقش رسید
شب شروعی شد
روشنایی برای فردای گم شده
دامنش را گسترد
یگانه دختر مهتاب بیاید
زاده شد
زیبایی در مرداب
گلی در ظلمت
در یگانه شب گیتی
عالم تک ستاره ای دید
دل باخت
عاشقانه جشن گرفت
یلدا آمد
با تمام نبایدهایش
با حکم مرگش
💙💚💛💖
شب بود
شبی جدا از شب های سپری شده
شبی پر از خاطره
پر از هیاهو
پر از احساس پرواز
شبی آکنده از نیاز
شبی بود از شب های اول زمستان
شبی در ظاهر سرد
اما در وجود ما بود گرم
گرم در باطن انسان ها
شبی گرم به خاطر احساس شادی
به خاطر احساس علاقه عاشقان
شبی بود از شب های دی ماه
شبی که همه مردم شاد بودند
همه می خواستند باشند میهمان مهربانی
می خواستند باشند در خاطره این شب جاودانی
آنها پر بودند از عشق
پر بودند از بوی بهار
پر بودند از بوی خاک تازه باران دیده
این شب:
شب یلدا بود
شب خاطره ها
شب با هم بودن و در کنار هم
شب احساس آزادی و رهایی
شب پرواز و جدایی
جدایی از غم و اندوه
شب دوباره زیستن
دوباره نگریستن
نگریست به دنیای پر از زیبایی
با تمام سختی و نگرانی ها
شب زیستن با تمام ای کاش ها و امیدها
بلی
بود شب یلدا
بهترین شب سال های عمر ما
💙💚💛💖
یلدا، دوباره در آغاز فصل سرد
شعر و غزل را برای وسعت تنهایی تو عاشقانه کرد
شب را کنار تو
با خماری و مستی توی برف
پس لرزه های اول دیماه را نشانه کرد
ساعت به اول زمستان رسیده است
امشب دل غزل زده ام را درمان چه می شود
دیگر به مغز پریشان من، خون نمی دهد
دیر آمدی
تنهاترین ستاره یلدای سال پیش
دیگر به فکر تو هم آرام نمی شود
آری
پاییز بی بهار به انتها رسیده است
اینجا دوباره خواب از سر کلاغان شهر ما
با فال و غزل و هندوانه
یکجا پریده است
امشب از ترس کابوس منتظر
بر دست نوشته های یخ زده
کبریت می کشم
شاید پناه برم از سرمای سرنوشت
به رویای تو
به امید اضطراریت
این شعر هم به تاراج سرمای امشب بلند شد
شاید دوباره ایمان بیاوریم،
به آغاز فصل سرد
💙💚💛💖
لبی سرد و دلی افسرده داریم
به سر افکار تیپا خورده داریم
رسد پایان پاییز و از آغاز
هزاران جوجه ی نشمرده داریم
💙💚💛💖
شب یلدا شب مهر و عطوفت
شب یلدا کنار هم نشستن
شب یلدا گره بر عشق بستن
💙💚💛💖
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهار زندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است
💙💚💛💖
شب یلدا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ، هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
💙💚💛💖
شب یلدا کنار یار بودم
به او دلبسته و بیمار بودم
شپش ها گرفتم از سر شب
من نادان مگر بیکار بودم؟
شب جمشید و جامش
شب بوسه به خاکش
شب حافظ و سعدی
شب پارسی و مادی
شب آخر آذر
شب پاک و منور
شب آرش و آتش
شب مهر و سیاوش
شب پاک اهوراست
شب مژده و یلداست
💙💚💛💖
رفتم شب یلدا به سراغ حافظ
تا حال مرا کند برایم محرز
گفتم که شود بهتر از این احوالم ؟
دیوان به زبان آمد و گفتا که هرگز
💙💚💛💖
یلدا، شب همنشینی و مهمانی
هنگامه عاشقی، غزل افشانی
با آینه سر زدن به بابا طاهر
با لهجه ناب عشق حافظ خوانی
💙💚💛💖
شب یلدا شب بزم و سرور است
شبی طولانی و غم ها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جور است
💙💚💛💖
شب یلدا شب شعر و ترانه
شب آجیل و سیب و خندوانه
زنهار که شب دورهمی را تلخ کرده
گرانی با شگردی ناشیانه
💙💚💛💖
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام
💙💚💛💖
شب یلدا عزیزه هندوانه
اگرچه ترش و لیزه هندوانه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس ! جیزه هندوانه
💙💚💛💖
تمام ما که ز پروانه ها نشان داریم
برای سینه زدن تا سحر توان داریم
هزار شکر خدا را که در شب یلدا
برای گریه کمی بیشتر زمان داریم …
💙💚💛💖
به یلدای دلت یواشكی زمزمه كن
زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه كن
چشماتو خیره كن و سوره والعصرو بخون
یه دعا برا ظهور پسر فاطمه كن
اللهم عجل لولیک الفرج
گونه هایت سرخی هندوانه
لبخندت انار دانه دانه
گیسوانت هفت اقیلم اجیل
نگاهت مستی و شور جاودانه
💙💚💛💖
برهانم ز دردهای زمانه
برقصانم در این بزم شبانه
سحر باش و تا پایان یلدا
غزل خوان به گوش های خانه
💙💚💛💖
شب یلدا شد و آمد شبانه
پریشان گیسوانش روی شانه
طلب کردم در آن هنگامه ی عشق
ز لبهایش دو قاچ هندوانه
💙💚💛💖
شب یلدا خیال تو ، همه دنیای من شد
نبودی تا ببینی بی کسی ، سرمای من شد
تمام شهر ، شب یلدا پر از جوش و خروشند
یک بغض پر از اشک و نهان ، معنای من شد
💙💚💛💖
شب یلدا ، شب شیرین عشق است
شب طولانی و دیرین عشق است
شب یلدا ، شب شعر و ترانه است
شب دورهمی با هندوانه است
همین امشب اگر سودی به پیش است
شب دیدار با یار و قوم و خویش است
شب یلدا، شب دلهای پاک است
شب خندیدن گل های پاک است
💙💚💛💖
شب یلدا شب غم را شکستن
به یاد هم کنار هم نشستن
شب شادی ، شب از غم گذشتن
شب بخشش ، شب از هم گذشتن
💙💚💛💖
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است
شب یلد ا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
بساط شادمانی ها مهیاست
شب یلدا بیا روشن روان شو
به نزد شاعران همزبان شو
شب یلدا شب سال است ای دل
مرا در انجمن ، شعراست محمل
شب یلدا بلند است و یگانه
نمی گیرد دلم هرگز بهانه
شب یلدا کنار دوستان باش
برای ما گلی ازبوستان باش
شب یلدا به آجیل و ترانه
بساط میوه ها در کنج خانه
شب یلدا ، انار و هندوانه
غذا سبزی پلو، ماهی بهانه
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل
شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه
نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی
کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم
اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند
دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز
ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را
بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران
که در راه است فصــــــــل نوبهاران…
💙💚💛💖
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شـب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بی مروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بی خبر آید
💙💚💛💖
در همین حسرت که یک شب راکنارت، مانده ام
در همان پس کوچه ها در انتظارت مانده ام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت مانده ام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت مانده ام
در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت مانده ام
فــــــــال تا آمد مرا گفتی که دیگر،مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت مانده ام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نـبود
من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام./
💙💚💛💖
به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی
اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی
💙💚💛💖
مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه
یا انارات ترش از آب دراد
یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه
یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه
مهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه
💙💚💛💖
درنای خشک مرثیه خوان نمانده است / طفلی برای زینت کبری نمانده است
باید به جای حافظ و سعدی لهوف خواند / دیگر برای ما شب یلدا نمانده است . . .
یا حسین
💙💚💛💖
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری
یلدای خوشی را برایتان آرزو می کنم . .
💙💚💛💖
تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى، شب یلدا بسازد؛
ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است
💙💚💛💖
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل
شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه
نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی
کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم
اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند
دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز
ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را
بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران
که در راه است فصــــــــل نوبهاران