بیوگرافی المیرا شریفی مقدم
المیرا شریفی مقدم متولد 18 خرداد 1360 در تبریز، خبرنگار است فارغ التحصیل لیسانس رشته میکروبیولوژی می باشد، می گوید بدون پارتی وارد صدا و سیما شد است، حالا مجری، خبرنگار و طرفدار دو آتیشه تیم پرسپولیس است.
خانواده
در یک خانواده تبریزی متولد شد اما بزرگ شده تهران می باشد مادرش ناظم دبیرستان دخترانه و سخت گیر بود و تنها یک برادر دارد، در سن 12 سالگی پدرش به قتل رسید و هنوزم بعد از سالها قاتل او پیدا نشده است.
ازدواج و همسرش
خانم شریفی مقدم در سال 1379 در 19 سالگی با داوود عابدی 25 ساله که همکارش بود رابطه عاشقانه ای برقرار کرد که در نهایت سال 1382 به عقد و در بهمن 83 به ازدواج ختم شد.
بیوگرافی داوود عابدی
داوود عابدی متولد 1 تیر 1354 در تهران، خبرنگار است. فارغ التحصیل لیسانس رشته علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد می باشد در تکواندو دان چهار دارد، از سال 75 فعلی خبری خود را در مجله بامدادی رادیو شروع کرد. در سال 78 با تاسیس شبکه خبر به تلویزیون آمد و مجری شد.
فرزندان
پسر اولم، امیر ابوالفضل 24 فروردین سال 89 به دنیا آمد. زمانی که در دوران مرخصی بودم متوجه شدیم پسر دومم هم در راه است ! بچه هایم تنها 10 ماه و 20 روز فاصله سنی دارند و 14 اسفند همان سال امیر ارسلان به دنیا آمد.
تفریحات مشترک
هر شبی که هر دو خانه باشیم حتما برنامه ریزی می کنیم و بیرون می رویم؛ پارک ،سینما، تئاتر و کنسرت های موسیقی جزء برنامه های مان است. البته آقای عابدی خیلی با کنسرت موسیقی میانه ندارد.
ماجری قتل پدر المیرا شریفی
پدر المیرا شریفی مقدم در سال 1372 در جریان یک نزاع با دزد کیف زن به قتل رسید، قاتل بعد از سالها هنوز شناسایی نشده و این پرونده مختومه شده است.
شریفی مقدم با انتشار عکسی از خود در آغوش پدرش نوشت: «ساعت پنج و بیست و پنج دقیقه عصر نوزدهم دی هفتاد و دو، من و برادرم منتظریم که پدرو مادرمون برگردند خونه، صدای کمک میاد! دوباره کمک! با سومین کلمه کمک، صدای بابام رو شناختم. جلوی ورودی خونه حمله میکنند برای سرقت کیفش و وقتی مقاومت میکنه، به قتل میرسه. بیست و پنج سال گذشته و دو نفر قاتل هنوز پیدا نشده اند. هرچقدر بزرگتر میشم، اون شب وحشتناک پررنگتر درنظرم دیده میشه.»
طرفدار پرسپولیس
المیرا شریفی گرچه یک خبرنگار است اما او شدیدا طرفدار تیم پرسپولیس می باشد و در هر برد این تیم در شبکه اجتماعی خود به طرفداران این تیم تبریک می گوید. داوود عابدی در حال حاضر مجری بخش ورزشی شبکه خبر است !
سواد قبل از مدرسه
در خانواده ای بزرگ شدم که همه اعضای آن به خبر علاقه داشتند؛ مرحوم پدرم همیشه بخش های مختلف خبر را گوش می دادم و روزنامه همیشه در خانه مان بود قبل از اینکه به مدرسه بروم، با سواد شدم و می توانستم بخوانم و در همان عالم کودکی ادای آقای محمدرضا حیاتی را در می آوردم و گویندگی می کردم.
نحوه ورود به صدا و سیما
المیرا شریفی در اوایل سال 1378 وقتی 18 ساله و پشت کنکور بود از طریق تست گویندگی وارد شبکه تازه تاسیس خبر شد و بعد از طی دوره های گویندگی استخدام شد.
حمله به آرش ظلی پور
خانم مقدم بعد از جریان ناراحتی مسعود فراستی در برنامه آرش ظلی پور با ادبیات نامحترامه نسبت به همکاری خود نوشت : چه خبرتونه ؟ چه خبرتووووونه ؟ اجرای تلویزیونی با مهمونی خونه خاله فرق داره ! تلویزیون حرمت داره، حق نداریم هنگام گفتگو به مهمان برنامه بی ادبی کنیم، جسارت و شجاعت در اجرا با گستاخی و بی ادبی فرق دارد.
بغضی که یک ملت را گریاند
در سال 1394 بود که خانوم شریفی مقدم در جریان اعلام تعداد اولیه شهدای ماجرای منا با بغض نا خودآگاه خود روی آنتن زنده باعث گریه میلیون ها نفر شد.
خبر کودک مبتلا به تومور بدخیم
المیرا شریفی مقدم در حین خواندن خبری در مورد یک کودک بیمار در جلوی دوربین بغض کرد. او در یکی از گفتگوهایش در مورد این واکنش گفت: دقیقا دو سال پیش یک گزارش از دزفول ارسال شده بود که یک دختربچه ۳ ساله بسیار زیبا در سرش تومور بدخیمی درآورده بود. این تومور صورت این بچه را کج کرده بود. به من گفتند که این گزارش قرار است پخش شود. من هم، چون بی نهایت روی بچه ها حساسم گفتم من به تصویر نگاه نمی کنم، چون اگر نگاه کنم نمی توانم خبر را بخوانم. من خبر را خواندم و برگشتم که تصویر بچه یک لحظه بزرگ فیکس شد. خواستم بگویم دعا می کنیم هیچ مادری غم و درد فرزندش را نبیند که یکهو بغض شد. از شانس من هم نصف ایران این خبر و بغض من را دیدند. همینطور پیام به شبکه می آمد. گریه من اصلا تبدیل به یک ولوله شد. از ستاد اجرای فرمان امام تماس گرفتند که این بچه هرجا هست و هزینه درمانش هرچقدر می شود ما به عهده می گیریم. شبکه خبر هم بغض من را در فواصل زمانی مختلف پخش کرد و شب بعد ما دوباره ارتباط گرفتیم.
شکر خدا این بچه از دزفول به اصفهان منتقل شد و تومورش تخلیه شده بود. چند جراح پلاستیک تماس گرفتند و گفتند ما این دختر را به صورت رایگان جراحی می کنیم. بعد چند عمل جمجمه هم انجام شد تا اینکه صورتش به حالت عادی برگشت. با اینکه مجبور شدند چشمش را تخلیه کنند، اما بعد از یکسال حال این دختر کاملا دگرگون شد. در گزارش قبل اصلا حرف نمی زد، اما این بار هم حرف زد هم شعر خواند و دست تکان داد. شاید گویندگی هیچ سودی برای کسی نداشته باشد، اما آنقدر مردم در حق من و این بچه دعا کردند که این موضوع بزرگترین منفعت من از گویندگی خبر شد. هنوز پیگیر این دختربچه هستم و دلم می خواهد یک روز ببینمش، اما فعلا تهران نیامده است.
2 سال پیش
2 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
3 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
5 سال پیش
5 سال پیش
5 سال پیش
5 سال پیش