حکایت‌های خواندنی/ داستان مجذوب کننده مُرغابی و مرد دیوانه؛ منطق الطیر عطار نیشابوری

  دوشنبه، 08 اردیبهشت 1404
ساعدنیوز: د ر این مطلب با یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی همراه ما باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (540 - 618 قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال 540 هجری برابر با 1146 میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است.

حکایت هدهد و کبک

در این داستان گفت و گوی بین هدهد و بط و حکایت عقیده دیوانه ای درباره دو عالم را میشنوید. حکایت آموزنده و عرفانی بط از داستان سیمرغ ( هفت شهر عشق ) | منطق الطیر شیخ عطار نیشابوری ( قسمت 4 ) منطق‌الطیر از مثنوی‌های تمثیلی عرفان اسلامی به‌شمار می‌آید. مراحل و منازل در راه پوییدن و جُستن عرفان یعنی شناختن رازهای هستی در منطق‌الطّیر عطار هفت منزل است. او این هفت منزل را هفت وادی یا هفت شهر عشق می‌نامد. هفت وادی به‌ترتیب چنین است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر که سرانجام به فنا می‌انجامد. در داستان منطق‌الطّیر، گروهی از مرغان برای جستن و یافتن پادشاهشان سیمرغ، سفری را آغاز می‌کنند. در هر مرحله، گروهی از مرغان از راه بازمی‌مانند و به بهانه‌هایی پا پس می‌کشند، تا این‌که پس از عبور از هفت مرحله، از گروه انبوهی از پرندگان تنها «سی مرغ» باقی می‌مانند و با نگریستن در آینه حق درمی‌یابند که سیمرغ در وجود خود آن‌هاست. در نهایت با این خودشناسی مرغان جذب جذبهٔ خداوند می‌شوند و حقیقت را در وجود خویش می‌یابند.

حکایت های عطار

عطار نیشابوری

عطار می‌گوید که مرغابی بر این باور است که در دو جهان هیچکس به پاکی او نمی‌رسد و با پاک داشتن دل و جانش به این نتایج می‌رسد که آب منبع حیات و راحتی است و می‌تواند غم‌ها را بشوید. او تاکید می‌کند که بدون آب زندگی ممکن نیست.

وی در این داستان با سخنانی که با هدهد دارد به این نکته اشاره می‌کند که آب برای هر کسی وجود دارد و هیچکس نمی‌تواند از آن جدا شود حتی اگر ظاهری ناپاک داشته باشد، در نهایت شیخ عطار به این نتیجه می‌رسد که هیچ چیز نمی‌تواند به اندازه آب روشنی‌بخش و حیات آور باشد. عطار این حکایت را چنین بیان می‌دارد:

بط به صد پاکی برون آمد ز آب

در میان جمع با خیرالثیاب

گفت در هر دو جهان ندهد خبر

کس ز من یک پاک روتر پاک‌تر

مرغابی با ظاهری بسیار پاک و تمیز از آب خارج شد و در میان مردم با لباس‌های زیبا و نیکو ظاهر شد، منظور لباس‌های سفید است و گفت که در هر دو جهان هیچکس از من خبر نخواهد داشت جز شخصی که از لحاظ پاکی و صفا برتر است.

کرده‌ام هر لحظه غسلی بر صواب

پس سجاده باز افکنده بر آب

همچو من بر آب چون استد کسی

نیست باقی در کراماتم شکی

زاهد مرغان منم با رای پاک

دایمم هم جامه و هم جای پاک

بط گفت که من هر لحظه برای خودم طهارتی انجام داده‌ام بنابراین سجاده‌ام را بر روی آب گسترده‌ام و هیچکس همچون من در آب باقی نمی‌ماند در کرامات و فضایل من هیچ شکی وجود ندارد چرا که زاهدی هستم که همچون پرندگان با اندیشه پاک. تا ابد در جایی پاک و دور از آلودگی زندگی می‌کنم (این اشاره دارد به اینکه مرغابی ادعا می‌کند که چون دائماً در آب هست و سرش را داخل آب می‌برد بر این باور است که سجده می‌کند و سجاده‌اش را روی آب پهن کرده).

وی می‌گوید که صاحب کرامات هست و شروع می‌کند به فخر فروشی و مباهات که من زاهدترین مرغان هستم. هدهد که بهانه‌ها و فخر فروشی او را شنید او را نصیحت و سرزنش کرد و گفت:

هدهدش گفت ای به آبی خوش شده

گرد جانت آب چون آتش شده

در میان آب خوش خوابت ببرد

قطره ی آب آمد و آبت ببرد

آب هست از بهر هر ناشسته روی

گر تو بس ناشسته رویی آب جوی

هدهد به او گفت که به آبی دل‌خوشی که غرق خواب شده‌ای ناگهان یک قطره آب آتشی خواهد شد که تو را از خواب بیدار خواهد کرد، چرا که آب برای شستشوی صورت ناپاک است اما اگر تو خود به طرز زیادی ناپاک باشی حتی اگر آب جوی هم باشد برای تو کارساز نخواهد بود. سپس هدهد این داستان را برای او بیان می‌کند که:

کرد از دیوانه‌ای مردی سوال

کاین دو عالم چیست با چندین خیال

گفت کاین هر دو جهان بالا و پست

قطره‌ای آب است نه نیست و نه هست

یک مردی از دیوانه‌ای (منظور دیوانه عالی‌مقام) پرسید که این دو عالم خاکی و افلاکی بر چه چیزی بنا شده است پاسخ گفت از قطره‌ای آب اما این قطره آب اگر مورد توجه و عنایت پروردگار قرار گیرد، هست می‌شود وگرنه بی ارزش است و هستی ندارد سپس می‌گوید که:

کس ندیده است آب هرگز پایدار

کی بود بر آب بنیاد استوار

این آب هیچگاه پایداری ندارد و همیشه در حرکت است و هر بنایی که روی آب بسازند استوار نخواهد بود و فنا می‌شود.

مصداق این حکایت در سوره بقره است که فرموده است (من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا یحزنون) هر کس که به توحید و معاد ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد اجرش نزد خداوند است و هیچ حزن و اندوهی و ناراحتی به دلش نباید راه داد پس عمل صالح جز اصول دین است در حالی که نماز و روزه و حج و این‌ها جزء فروع دین است جالب است بدانید که اصول دین به جای عمل صالح نبوت را داریم چون نبوت و عمل صالح هر دو یکی هستند ما برای انجام عمل صالح و نبوت نیازمند الگو هستیم و بهترین الگو رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که صالح‌ترین انسان روزگار بود.پس اگر ما به نبوت اعتقاد داریم باید در رفتارمان ظاهر شود و عمل صالح انجام دهیم ما باید شباهت‌هایی با رسول خدا برای خود کسب کنیم و سعی کنیم شبیه او رفتار کنیم.


برای مشاهده مطالب بیشتر مرتیط با شعر و داستان اینجاکلیک کنید.

1 دیدگاه


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر