به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از راشا تودی، از زمان تأسیس اسرائیل در سال 1948 تاکنون، جغرافیای سیاسی فلسطین همواره در حال کوچکتر شدن بوده است. این روند که با «نقشه تقسیم سازمان ملل» آغاز شد، به جنگهای متعدد، شهرکسازی گسترده و محاصره غزه انجامید. اکنون، پس از عملیاتهای گسترده نظامی سالهای اخیر، از جمله جنگ 2023 در غزه، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اسرائیل دیگر به حذف تدریجی فلسطین قانع نیست، بلکه عملاً به دنبال «محو کامل» ساختار سیاسی، جمعیتی و سرزمینی فلسطین است.
در حال حاضر، اکثر نهادهای بینالمللی و حقوقبشری نسبت به سیاستهای اسرائیل هشدار دادهاند. اقداماتی نظیر تخریب خانهها در کرانه باختری، شهرکسازی بدون توقف، محدودیت شدید رفتوآمد فلسطینیان، و محاصره کامل غزه، تنها بخشی از برنامهای است که هدف آن از بین بردن امکان حیات ملی برای مردم فلسطین است. گزارشهایی از «یونیسف»، «عفو بینالملل» و حتی برخی تحلیلهای سازمان ملل، این وضعیت را با مفاهیمی چون «آپارتاید» و حتی «پاکسازی قومی» توصیف کردهاند.
در حالیکه برخی کشورها نظیر آفریقای جنوبی، ترکیه، و ایرلند با ادبیاتی تند علیه اسرائیل موضع گرفتهاند، قدرتهای بزرگ غربی همچون آمریکا، بریتانیا و آلمان همچنان به حمایت سیاسی، نظامی و مالی خود از اسرائیل ادامه میدهند. سکوت یا بیعملی این کشورها باعث شده تا اسرائیل بدون نگرانی از پیامدهای بینالمللی، به اجرای برنامههای خود ادامه دهد.
با گذشت زمان، نه تنها فلسطینیان، بلکه جهان عرب نیز شاهد بازتعریف معادلات منطقهای است؛ جایی که برخی کشورهای عربی نیز با اسرائیل به عادیسازی روابط روی آوردهاند، بدون آنکه مسئله فلسطین حل شده باشد.
پرسش مهمتری که در این تحلیل مطرح میشود این است: اگر اسرائیل موفق شود پروژه حذف کامل فلسطین را اجرا کند، آیا به آن قانع خواهد شد؟ برخی تحلیلگران خاورمیانه باور دارند که این تنها مرحلهای از یک برنامه بلندمدت منطقهای است.
نگاهی به دکترینهای افراطی درون اسرائیل مانند طرح «ارض اسرائیل بزرگ» (Eretz Yisrael Hashlema) نشان میدهد که چشمانداز برخی سیاستمداران این کشور فراتر از مرزهای فعلی فلسطین اشغالی است؛ از رود اردن تا رود نیل، یا حتی مناطقی از جنوب لبنان، صحرای سینا، و شرق سوریه.
هرچند که این دیدگاهها فعلاً جنبه رسمی ندارند، اما حضور نیروهای نظامی اسرائیل در فراتر از مرزهای خود، و مشارکت فعال در تحولات داخلی کشورهای همسایه، میتواند زمینهساز تعمیم نفوذ جغرافیایی در آینده باشد.
یکی از نشانههای پررنگ پروژه حذف فلسطین، سیاستهای تغییر بافت جمعیتی است. از اخراج ساکنان فلسطینی در محلههایی مانند شیخ جراح گرفته تا فشار برای مهاجرت اجباری از غزه به صحرای سینا، همگی گواه برنامهای بلندمدت برای کاهش جمعیت عربنشین و جایگزینی با جمعیت یهودینشین است.
اگر این سیاستها بدون مانع ادامه یابد، فلسطین نه تنها از نقشه سیاسی بلکه از نقشه جمعیتی نیز حذف خواهد شد؛ وضعیتی که شبیه به سیاستهای رژیمهای نژادپرست قرن بیستم ارزیابی میشود.
اگرچه گزارشهای متعدد درباره نقض حقوق بشر منتشر شده، اما هنوز اقدام مؤثری از سوی نهادهایی مانند سازمان ملل، دیوان کیفری بینالمللی (ICC)، یا شورای امنیت دیده نمیشود. تحریمهای هدفمند، محاکمه رهبران نظامی، و فشارهای دیپلماتیک میتوانستند مانعی برای گسترش این پروژه باشند، اما تاکنون چنین نشانههایی دیده نشده است.
در غیاب واکنش مؤثر، این احتمال وجود دارد که الگویی خطرناک در روابط بینالملل ایجاد شود: اینکه کشورها بتوانند با قدرت نظامی و حمایت سیاسی، یک ملت را از نقشه جغرافیا محو کنند و با واکنش جدی مواجه نشوند.
اگر فلسطین بهطور کامل از نقشه حذف شود، پیامد آن تنها محدود به مرزهای سرزمین اشغالی نخواهد بود. این اتفاق میتواند به عنوان یک نقطه شکست در نظام حقوق بینالملل شناخته شود؛ جایی که اصولی مانند حق تعیین سرنوشت، تمامیت ارضی، و حاکمیت ملی زیر پا گذاشته میشوند و جامعه جهانی در برابر آن سکوت میکند.
به همین دلیل، مسأله فلسطین امروز دیگر فقط یک بحران منطقهای نیست، بلکه آزمونی برای وجدان بشری و ساختار نظم جهانی است. اگر این آزمون با شکست مواجه شود، چه چیزی تضمین میکند که فردا کشوری دیگر، ملتی دیگر یا منطقهای دیگر قربانی چنین سیاستهایی نشود؟
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.