ویدیو | اشعار فارسی استاد شهریار؛ قسمت 4- رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی با صدای همایون شجریان

  یکشنبه، 28 بهمن 1403
ساعدنیوز: شعر زیبای "یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم" واکنش عاشقانه ی استاد بوده به دیدار تصادفی اش با دختری که در جوانی عاشقش بوده ولی بی وفایی دیده بود. دیداری جانکاه برای شهریار، چرا که محبوبش را در کنار همسر و فرزندش ملاقات کرده بود.

به گزارش سرویس جامعه ساعدنیوز، سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر پارسی‌گوی آذری‌زبان، در سال 1285 هجری شمسی در بازارچه میرزا نصراله تبریزی واقع در چای کنار چشم به جهان گشود. در سال 1328هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود. دورهٔ کودکی استاد در خاستگاه پدری و در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدربابا مولود آن خاطرات است.

او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد. سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژه‌ای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید. وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در 27 شهریور ماه 1367 هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.

در این ویدیو بعد از شنیدن ماجرای ملاقات تصادفی شهریار با عشق دوران جوانی و سروه شدن غزل گوهر فروش، این شعر زیبا را با صدای محسن چاووشی شنیدید. در ادامه متن شعر و روز دیدار را از زبان خود استاد خواهید خواند.

متن شعر

رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی

که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی

به همان فریب طفلی، طرب جوانی از من

به چه جادویی جُدا شد که امان از این جدایی

چه دلی که بر جبینش همه داغ بی نصیبی

چه گلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی

به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم

به علاج بی‌طبیبی و دوای بی‌دوایی

به خلوص خلوت شب که بر آر سر ز خوابم

به صفای اصفیا و به ولای اولیایی

در بارگاه نازم بگشا به رخ که آنجا

نه نیاز خودفروشی نه نماز خودنمایی

چه مقام کبریایی که فقیر خاکسارش

سر سروری برآرد به‌مقام کبریایی

من اگر چه بندگی را به‌خدا رسانده باشم

همه بنده‌ام خدایا به تو می‌رسد خدایی

به کمند خود که صید دل عاشقان مسکین

به‌نواز از آن اسیری برهان از این رهایی

به‌ستاره‌ای سحر کن ره وادی شب من

که سپیده سر بر آرم به دیار روشنایی

به نوید آشنا و به صدای پای عاشق

در و دشت، نینوا کن به نوای آشنایی

به طواف کعبه، سنگ محک ریاضتت بود

که جدا شدیم از هم من و زاهد ریایی

بکشان به عاشقانم که کشی به جرم عشقم

مگرم نه وعده دادی که کشی و بر سر آیی

غزل عراقی ای دل نه چنان دمی گرفته است

که تو دم زدن توانی دگر از غزل‌سرایی

شب هجر بود و شمعم به زبان شعله می‌گفت

تو به‌سوز شهریارا که تو سازگار مایی


برای مشاهده دیگر مطالب مرتبط با شعر و حکایت روی لینک کلیک کنید







دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
M.M
3 ماه پیش

روح استاد ارجمند شهریار شاد و غرق رحمت... زنده باد استاد همایون شجریان... روح استاد محمدرضاشجریان پر از نور...
ناشناس
3 ماه پیش

روحت شاد و یادت گرامی باد استاد بزرگوار
سرورصالح زاده
3 ماه پیش

به به لذت بردم ازصدای استادشهریاروهمایون شجریان عالی🙏🙏
رضا
3 ماه پیش

سلام خیلی ویدئو زیبای بود چرا کامل نیست کاملش رو ارسال کنید
مقدم
3 ماه پیش

دیوانگان عشق میدانند شهریار چه کشید شب‌های بی قراری اشکهای بی پایان حتی در قبر هم تن آدمی میلرزد
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر