به گزارش سرویس علم پایگاه خبری ساعدنیوز، این یک مصرع کوتاه از مولانا، آنگونه که دکتر سوگل مشایخی با تأکید بر جنبههای روانشناختی و تربیتی آن بیان میکند، فراتر از یک سخن ادیبانه، یک پارادایم شیفت یا دگرگونی بنیادین در شیوهٔ مواجهه انسان با روابط اجتماعی و کنشهای منفی است. بیت کامل "گر فراق بنده از بد بندگیست / چون تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟" که اشارهای عمیق به رابطه خالق و مخلوق و بخشش الهی دارد، در سطح روابط انسانی به یک اصل اخلاقی و رواندرمانی تبدیل میشود.
از منظر روانشناسی، وقتی فردی مورد آزار یا بدرفتاری قرار میگیرد، واکنشهای غریزی و اولیه شامل انتقام و مقابله به مثل است. این واکنش، بر اساس اصل «چشم در برابر چشم»، چرخهٔ بیپایان خشونت و کدورت را تداوم میبخشد و فرد را در دام هیجانهای منفی مانند خشم و نفرت گرفتار میکند. اما مولانا با این سؤال بنیادین، انسان را به یک مراقبهٔ آگاهانه و سکوت تربیتی فرا میخواند.
دکتر مشایخی به درستی اشاره میکند که دو راه در برابر انسان وجود دارد:
مقابله به مثل و پاسخگویی به بدی: که صرفاً ما را تا سطح فرد بدکار پایین میآورد و از "فرق" و تمایز انسانی تهی میسازد.
نگاه تربیتی، سکوت آگاهانه و صبر: این مسیر، نیازمند هوش هیجانی بالا، خودکنترلی و درک عمیقی است که ارزش فردی و سلامت روان ما، فراتر از کیفیت رفتار دیگران است. این انتخاب، نه از سر ضعف، بلکه نشانهٔ قدرت درونی و پختگی است. با در پیش گرفتن این راه، فرد از قربانی شدن در بازیِ منفی دیگران امتناع میورزد و در عوض، تمرکز خود را بر حفظ اصالت و آرامش درونیاش قرار میدهد. این همان "فلسفهای" است که دکتر مشایخی به آن اشاره میکند؛ یک منشور اخلاقی برای رهایی از واکنشهای اجباری و ارتقاء کیفیت زندگی.
برای مشاهده سایر مطالب مرتبط با علم اینجا کلیک کنید