علی حاتمی کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سینما بود که در تاریخ 23 مرداد 1323 در تهران متولد شده و در 15 آذر 1375 بر اثر سرطان درگذشت.
علی حاتمی نام کامل عباسعلی حاتمی و اصالت تفرشی، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سینما بود که در تاریخ 23 مرداد 1323 در تهران متولد شد. حاتمی در جایی متولد شد شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در هزاردستان به مفتش آدرس میدهد؛ “خیابان شاهپور، خیابان مختاری، کوچهٔ اردیبهشت.”
مادر وی خانهدار بود و پدرش سمت صفحهآرا در یک چاپخانه را داشت و دومین فرزند ذکور خانواده بود. علی حاتمی حداقل 15 فیلم بلند سینمایی و مجموعه تلویزیونی ساختهاست.
شوق نمایشنامهنویسی پای او را به تماشاخانههای لالهزار باز کرد و در آن جا مسحور بازی هنرمندانه جعفر توکل شد و آروز میکرد روزی برسد که توکل در نمایشی به کارگردانی خود او بازی کند. زمانی که وی در کلاس نهم تحصیل میکرد برای آموختن اصول اولیه نمایشنامهنویسی به هنرستان هنرپیشگی تهران میرفت؛ پس از آن به هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک رفت.
حاتمی نخستین نمایشنامهاش را با عنوان دیب (دیو) نوشت و در اردیبهشت ماه 1344 با حضور کودکان در تالار نمایش هنرهای دراماتیک به مدت 3 شب اجرا کرد. همچنین اولین اثر سینمایی حاتمی در سال 1348 با عنوان “حسن کچل” ساخته شد و آخرین فیلم نیمهتمامش با نام “جهان پهلوان تختی” که یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی او بعد از مجموعه هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریممسیحی (به نامهای کمیته مجازات و تهران روزگار نو) ساخته شد.
پس از موفقیت حسن کچل، حاتمی از تئاتر فاصله گرفت و تواناییهای خود را معطوف به سینما کرد. او بلافاصله بعد از حسن کچل فیلم طوقی (1349) را ساخت. فیلم بعدی حاتمی با نام بابا شمل (1350)، بازگشتی بود به سینمای ریتمیک و موزیکال مورد علاقه حاتمی و درباره لوطی و لوطیگری. حاتمی در سال 1351 فیلمساز پرکاری بود و سه فیلم در کارنامه خود ثبت کرد، فیلمهای “قلندر”، “ستارخان” و “خواستگار”.
حاتمی سپس به تلویزیون رفت و دو سریال داستانهای مولوی (1352) و سلطان صاحبقران (1354) را ساخت.
در سال 1356 با پنج سال فاصله، حاتمی فیلم “سوته دلان” را ساخت. بسیاری از منتقدان سوته دلان را مهمترین و کاملترین فیلم حاتمی در قبل از انقلاب میدانند. در این فیلم هماهنگی کاملی بین فرم و محتوا وجود دارد.
پس از اتمام سوته دلان حاتمی مشغول نوشتن فیلمنامه سریال هزاردستان شد که ابتدا «جاده ابریشم» نام داشت. حاتمی برای نوشتن متن این سریال عازم فرانسه شد و موهای خود را از ته تراشید تا رویش نشود به خیابان برود و فقط مشغول نوشتن فیلمنامه باشد. وی بارها این متن را بازنویسی کرد و حتی گفته میشود تعداد بازنویسیهای این متن به بیش از 10 بار رسیده است. ساخت این سریال در سال 1358 کلید خورد و هشت سال طول کشید تا سرانجام «هزاردستان» به آنتن تلویزیون برسد. علی حاتمی برای تولید این سریال دست به ساخت تهران قدیم زد و حاصل کار او به عنوان یک شهرک سینمایی برای تلویزیون و سینمای ایران باقی ماند.
حاجی واشینگتن (1361)، نخستین فیلم حاتمی بعد از انقلاب اسلامی بود. جاجی واشینگتن، ماجرای اولین سفیر ایران در آمریکا را روایت میکند. این فیلم در سال 1361 فقط اجازه نمایش در جشنواره فجر را پیدا کرد و بعد از آن توقیف بود و در زمان حیات علی حاتمی اجازه نمایش پیدا نکرد. سرانجام در سال 20 خرداد 1377 به نمایش عمومی درآمد و چندین بار از تلویزیون پخش شد.
در سال 1362 حاتمی، کمال الملک، فیلمی بر مبنای زندگی نقاش بزرگ ایرانی و رابطهاش با شاه و دربار قاجار را ساخت. حاتمی سعی کرده در این فیلم، هم بعد تاریخی و هم بعد بیوگرافیک فیلم را حفظ کند و با تکیه بر رابطه حکومت با یک هنرمند به ضعفها و چاشهای فرهنگی و هنری در آن زمان بپردازد. این فیلم بهرهمند از بازی خوب بازیگرانش است که هر یک بازیهای خوب و ماندگاری از خود به جای گذاشتهاند.
پس از ساخت جعفر خان از فرنگ برگشته بر اساس نمایشنامهای به همین نام از حسن مقدم، حاتمی در سال 1368 فیلم مادر را ساخت. فیلم بعدی حاتمی، دلشدگان بود که در سال 1370 ساخت.
او دانشآموخته از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است. علی حاتمی حداقل 14 فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساخته است. او از فیلمسازان پیشروی نسلی بهشمار میرود که پیشگامان فصل جدید سینمای ایران از اواخر دههٔ 1340 به بعد از میانش برخاسته، از جمله ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، فریدون گله و داریوش مهرجویی. اولین اثر سینمایی حاتمی در سال 1348 با عنوان حسن کچل ساخته شد و آخرین فیلم نیمهتمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان نافرجام ماند.
حسن کچل (1348)
طوقی (1349)
باباشمل (1350)
قلندر (1351)
خواستگار (1351)
ستارخان (1351)
سوتهدلان (1356)
حاجی واشینگتن (1361)
کمالالملک (1362)
جعفرخان از فرنگ برگشته (1366)
مادر (1368)
دلشدگان (1370)
جهانپهلوان تختی (1373)
کمیته مجازات (1377)
تهران روزگار نو (1378)
جنگل و آشپزی (1346)
داستان های مولوی (1352)
سلطان صاحبقران (1354)
هزاردستان (1358–1366)
علی حاتمی به عنوان کارگردانی صاحب سبک و مؤلف، سعی کرد با استفاده از قصهها، مثلها، فولکلورها یا باورهای عامیانهٔ ایرانی، فرهنگ کهن کوچه و بازار و معماری دیرپای ایرانی ـ اسلامی طرحی نو در سینمای ایران دراندازد. وی به حق توانست فرهنگ، آداب و ارزشهای فکری و عملی مردم این سرزمین را بر پردهٔ خیال نقاشی کند از این رو وی را به علت بهرهبردن از زبان تصویر و خلق شخصیتهای شاعرانه، سعدی سینمای ایران میدانند.
حاتمی همواره در آثار سینمایی خود پیوندی ناگسستنی با اصطلاحات و گویشهای کوچهبازار داشت، بهطوریکه کاربرد این دیالوگها به عنوان امضای وی در تقریباً تمامی آثار سینماییاش حضور داشته و سینمای حاتمی را یک سینمای منحصر به فرد ساختهاست. برخی از این دیالوگهای ماندگار عبارتند از:
فیلم مادر ← «تلخی با قند شیرین نمیشه، شب رو باید بیچراغ روشن کرد»
فیلم مادر ← «مادر مرد، از بس که جان ندارد»
فیلم حاجی واشینگتن: «آیین چراغ، خاموشی نیست»
فیلم کمالالملک ← «کباب بدون سیخ مزهٔ کباب نداره هیچ کبابی هم کباب بازار نمیشه حتی کباب دربار. کبابو باهاس داغ داغ با سیخ به نیش کشید .»
فیلم کمالالملک ← «باب دندون شاه گربههای قاجاریه. پهلوی با دندون ببر کباب میخوره .»
سبک نوشتار علی حاتمی مخاطب را به یاد یکی از حکایتهای قدیمی ایران میاندازد که به داستانی از زندگی حضرت لقمان اشاره دارد. لقمان در پاسخ به سؤال مخاطب که از او میپرسد ادب از که آموخته، میگوید از بیادبان. هیچ شخصیت میانهرویی در ماجرای لقمان به چشم نمیخورد.به بیان دیگر، در این نقلقول همه چیز یا صفر است یا صد، حد واسطی در این میان وجود ندارد که شخص بخواهد برای الگوبرداری روی آن حساب باز کند.شخصیتهای حاضر در فیلمنامههای علی حاتمی نیز عمدتاً بر اساس همین اصل شکلگرفتهاند. کمتر پیش میآید که در نوشتههای حاتمی چشمتان به شخصیتهای خاکستری بخورد.شخصیتهای اصلی در داستانهای حاتمی یا خوب مطلق هستند و یا بهقدر کافی بهانه برای بد نامیدهشدن دارند.
چالش ویژهای که حاتمی در شخصیتپردازی پیش روی خود میگذارد.بسیاری از سینماگران و نویسندگان تلاش میکنند برای برانگیختن هرچه بیشتر احساس همزاد پنداری در مخاطب، دست به خلق شخصیتهای خاکستری بزنند. شخصیتهایی که اگرچه ممکن است خوب یا بد مطلق نباشند؛ اما عصارهای از هر دوی این ویژگیها را در خود جای دادهاند.
طبیعتاً مخاطب در مواجهه با چنین شخصیتهایی میتواند بهراحتی ارتباطی درونی با آنها پیدا کند و خصوصاً اگر شخصیت مذکور از نظر موقعیت اخلاقی در شرایطی مشابه مخاطب قرار بگیرد، آنگاه درک او برای مخاطب بسیار راحت خواهد شد.
حال آن که همانطور که گفتیم، شخصیتهای علی حاتمی از مرز خاکستری بودن میگذرند و تصمیم میگیرند که یا سیاه باشند و یا سفید؛ اما در چنین شرایطی احساس همزاد پنداری مخاطب با شخصیتها از کجا نشئت میگیرد؟
بیایید به یک حکایت پارسی دیگر اشاره کنیم که میگوید بنیآدم اعضای یک پیکرند. آدمهای حاضر در داستانهای حاتمی در واقع اعضای یک پیکرند.
سیاه و سفید علی حاتمی در کنار یکدیگر است که معنا پیدا میکنند. توانایی حاتمی در رشد دادن به شخصیتهای مکمل از یک سو و شناخت دقیق او نسبت به فرهنگ ایرانی از سوی دیگر، ایجاد همزاد پنداری را در مخاطب تقویت میکند.
شخصیتهای حاضر در داستانهای حاتمی درست در همان فضاهایی بزرگ شدهاند که ما بزرگ شدهایم، تحت همان باورهایی که ما موقع رشدکردن با آنها دستوپنجه نرم کردیم و در دل همان آداب و رسومی که ما بر اساسشان بار آمدهایم.شخصیتهای حاتمی به همان چیزی معتقدند که مخاطب به آن اعتقاد دارد. در واقع مخاطب در مواجهه با آثار حاتمی، نه فقط با شخصیتها بلکه با کل ماجرای داستان ارتباط برقرار میکند.
علی حاتمی کی از فیلمنامه نویسان و کارگردانان معروف و محبوب کشورمان ایران میباشد.او با فعالیت گسترده در سطح سینما و تلویزیون دورهی بسیار درخشانی از سینما و تلویزیون کشور را به خود اختصاص داد.