ضرب المثل بعد از هفت کره، ادعای بکارت
ضرب المثل سبب می گردد که در کمترین زمان منظور خودمان را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم. از سویی بسیاری از حرف ها را نمیتوانیم به طور آشکار و مستقیم بزنیم ، ضرب المثل ها سبب می شوند که بتوانیم به آسانی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرف خودمان را بزنیم. یکی از این ضرب المثل ها، ضرب المثل بعد از هفت كره ادعاي بكارت می باشد. که در این مطلب درموردش صحبت می کنیم. بسیاری از ضرب المثل ها معنی دقیقی ندارند و زمانی که با یک نفر حرف می زنیم می توانیم به عنوان تمام کننده آن بحث از ضرب المثل استفاده کنیم تا طرف مقابل به معنی اش فکر کند و از ادامه بحث دوری کند.بعض وقتها نیز حقیقتا برای توصیف یک مسئله هیچ چیزی بهتر از یک ضرب المثل نیست و آن شرایط و آن حال و هوا را تنها یک ضرب المثل میتواند توصیف کند.یکی از مواردی هم که می تواند به جذاب تر شدن حرف های شما کمک کند همین ضرب المثل ها و استفاده از آن هاست.
کاربرد ضرب المثل بعد از هفت كره ادعاي بكارت
ضرب المثل بعد از هفت کره ادعای بکارت این ضرب المثل به این معنی است که: بعد از انجام کار افتضاح آمیز تازه دعوی درستی نیز می کنی؟ معنی دیگر آن این است که: این مثل ها به افرادی گفته می شود که همان طور که حقیقت به وضوح آشکار است، به دروغ گفتن می پردازند!
منشأ داستان های امثال
یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن و ادبیات هر کشور امثال و حکم و کلمات قصار و پر مغزی می باشد که از دهان بزرگان علم و ادب و یا مردم عامی آن دیار تراوش کرده است. در زبان فارسی بیش از هر زبان زنده ی دنیا مثل و حکمت است که هر کدام دارای یک جهان ذوق و اندیشه و حلاوت و حسن تعبیر در ادای مقصود آن می باشد، به کار رفته است. ارسطو هزاران سال پیش از این، معتقد بوده است که امثال و حکم در حُکم خوشه های حکمت باستانی می باشد که در پرتو ایجاز، درستی و صواب از خطر نابودی در امان مانده است.یک ویژگی داستان های امثال آن است که این داستان ها بازمانده از سده های پیشین است و به شخص خاص و افراد معینی تعلق دارند، گاه چنین است که داستانی با حوادث زندگی شخصی سرشناس مطابق می آید و با نام آن شخص تاریخی مشهور می شود و در حقیقت به سبب آن مَثل نام آن بزرگ نیز پیوسته در یادها و برسر زبان ها می ماند. برای نمونه این مثل: خودم به جا، خرم به جا؛ که در یک ماخذ به نام خواجه نصیرالدین طوسی و در جای دیگر به سعدی نسبت می دهند. برخی محققان کوشیده اند برای برخی داستان های مثل، ریشه های تاریخی و زمان معین بیابند، گرچه این کار تنها ابعادی از موضوع را روشن می کند و تعدد روایات و انسان ها و پراکندگی جغرافیایی آن ها را نشان می دهد اما به طور قطع نمی تواند تاریخ دقیق و زمان ساخت آن را معلوم کند. این قضیه این نکته را نشان می دهد که برخی از داستان ها را مردم ساخته اند و بعدها در ادبیات رسمی راه یافته است. مثلا "انجوی شیرازی" روایتی از این مثل را از مردم "جَهَق" قمصر کاشان نقل می کند که: «به شتر گفتند از کجا می آیی؟ گفت: از حمام، گفتند از پاشنه پایت پیداست»؛ و مولوی این داستان را به این گونه نقل می کند:
آن یکی پرسید اشتر را که هی ••• از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو ••• گفت پیداست از زانوی تو
اما زرین کوب عقیده ای غیر از این دارد. او معتقد است مردم از عهده ی خلق ابداع برنمی آیند و این هنرمندان و شاعران بی نام و نشان و خوش قریحه اند که به زبان عامه ی مردم سخن می گویند و به شیوه ی آن ها می اندیشند و افسانه ها و اندرزها و حکمت های آنان بر زبان ها می افتد. در هر صورت این امثال و حکمت هایشان در طی دوران و در میان افراد و قوم ها به زیبایی و ارتقا هنری رسیده اند، در هر صورت ضرورت ها و نیازهای مردم آفریننده های آن هاست که صدها سال سینه به سینه به دست ما رسیده است.