ضرب المثل كره را روغن كردي
ضرب المثل یک جمله ی کوتاه به نظم و یا به نثر است که گاهی دربردارنده پند و دستور اخلاقی و اجتماعی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو می برد:
بنی آدم اعضای یک پیکرند ••• که در آفرینش ز یک گوهرند (سعدی)
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد ••• که این عجوزه عروس هزار داماد است (حافظ)
در قرآن کریم و احادیث نیز این گونه ضرب المثل ها به کار رفته است؛ مثلا در این حدیث از پیامبر : «من حفر بئرا لاخیه وقع فیه» که مضمون آن به این صورت در ادبیات فارسی درآمده است:
چَه مکَن که خود افتی ••• بدمکن که بد افتی
داستان ضرب المثل كره را روغن كردي
در يكي از آبادي هاي بروجرد اربابي بوده خيلي ظالم و سخت گير. يك روز حكم مي كند رعيت ها جفتي دو من كره براي سر سلامتي او بياورند. رعيت ها هم چيزي نداشتند. هرچه فكر مي كنند چه كنند عقلشان به جايي نمي رسد.
آخرش مي روند و دست به دامن كدخدا مي شوند و از او مي خواهند كه پيش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادي به غبغب مي اندازد و قول مي دهد كه كارشان را درست كند و پيش ارباب برود.
كدخدا پيش ارباب مي رود و مي گويد: «ارباب! رعيت ها امسال كار زيادي ندارند، قوه شان نمي رسد جفتي دو من كره بدهند يك لطفي بهشان بكن». مالك از خدا بي خبر هم كه رعيت هاش را خوب مي شناخته و مي دانسته كه چقدر صاف و صادقند مي گويد: «والله كدخدا هرچه فكر مي كنم ترا ناراضي بفرستم دلم راضي نميشه، برو به رعيت ها بگو كره را بهشان بخشيدم جفتي دومن روغن بيارن!»
كدخدا هم به خيال اينكه براي رعيت ها كاري كرده خوشحال و خندان مي آيد و رعيت ها را جمع مي كند و مي گويد: «مردم! هي بگيد كدخدا آدم خوبي نيست، رفتم پيش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضي شد به جاي دو من كره، دو من روغن بدين! حالا بريد و به جان من دعا كنين!»
کاربرد ضرب المثل
هر وقت يك نفر از ديگري كمك بخواهد و عوض كمك و فايده، زيان و ضرر ببيند اين مثل را مي گويد.
فواید داستان های امثال و حکم
حکمت های امثال یا داستان های امثال که معمولا به صورت روایت و داستان نقل شده است آیینه ی زندگی و اخلاق عمومی است همچنان که مثل ها مثل آیینه ی تمام نمای زندگی و حیات مادی و معنوی سازندگان آن هاست. داستان های امثال نیز چنین است. در قالب یک داستان ساده ی مثلی، افکار بلند و جذابی را می بینیم که حتی با آثار بهترین نویسندگان و شاعران به لحاظ انتقال پیام های ارزشی و اخلاقی و اجتماعی برابری می کند و شاید دلنشین تر از آن هستند زیرا از دل همین مردم ساده دل بر زبانشان جاری گشته و لاجرم بر دل می نشیند.
انعکاس فرهنگ، آداب و عادات در تاریخ اجتماعی این داستان ها جز آن که آیینه ی زندگی امروز است انعکاس دهنده ی فرهنگ، عقاید و اندیشه های گذشتگان نیز هست. با مطالعه ی این داستان ها می توانیم از چگونگی اندیشه و تفکر پیشینیان مطلع شویم و اساسی ترین مفاهیم فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی را استخراج کنیم تا چنان چه سنت های پسندیده ای است به آنها تأسی کنیم و اگر نه، از مدار زندگی دور بسازیم.
تاریخ اجتماعی نیز از خلال این داستان های امثال قابل مطالعه است. مثلا داستان این مثل: «اینجا اردستان نیست که به شغاد باج بدهند» داستان حمله ی شغاد، برادر رستم به اردستان است که چون شهر مقاومت می کند به تبعیت این شهر، شهرهای دیگر هم مقاومت کرده و تسلیم نمی شوند اما اردستان بالاخره تسلیم می شود و ساکنان مجبور می شوند به شغاد باج بدهند، ساکنان شهرهای همسایه باخبر می شوند و در مقابل اخاذی شغاد می گویند: «اینجا اردستان نیست که به شغاد باج بدهند»