این باور نادرست که زن و شوهر باید به طور کامل همه کارها را با هم انجام دهند باوری بسیار متداول است. ریشه این باور احتمالا به باور نادرست دیگری باز میگردد که زن و شوهر را دو پرنده عاشق میداند که همه جا با هم میروند و هر کاری را با هم انجام میدهند. داشتن هر تجربه ارزشمندی بدون دیگری غیر قابل پذیرش است. آنها هیچ کاری را به تنهایی انجام نمیدهند و فقط به عنوان یک زوج عمل میکنند. اما جایگاه استقلال پس از ازدواج کجاست؟
یکی از مشکلاتی که بعد از ازدواج در زندگی زناشویی مطرح است، «محدودکردن آزادیهای فردی» طرفین است. در این موارد افراد، اولین واکنشی که نسبت به این محدودیت از خود نشان میدهند «مقاومت» است. برای مثال فردی قبل از ازدواج، هر روز جمعهها عادت داشته با دوستان خود به کوه و یا تفریح برود و زمانی که ازدواج میکند، همسرش با این موضوع مخالف است و در برابر او مقاومت میکند. مثلا زمانیکه فرد لباسهایش را میپوشد و آماده برای رفتن به بیرون از خانه میشود، همسرش سریع واکنش نشان میدهد و میگوید: «کجا، تو دیگر همسرداری و اگر جایی بخواهی بروی، باید با هم برویم».
در ابتدا زوجین این نوع رفتار را میپذیرند و برای هم دیگر گذشت میکنند؛ اما با مرور زمان مقاومت خود را آغاز کرده و میگویند:"«ماهم می خواهیم زندگی شخصی خود و آزادی فردی داشته باشیم». زمانیکه زوجین در زندگی مشترک خود مقاومت میکنند، باعث میشود به تدریج در دید زن و شوهر یک مسابقهای ایجاد شود که در کجا همدیگر را آزاد و در کجا با هم به تفریح بپردازند. در نتیجه این رفتار باعث کلنجار و یا کل کل بین زوجین میشود.
به عقیده دکتر آرنولد لازاروس (Dr.Arnold A.Lazarus) بیشتر اشخاص متاهل، مسئولیتها را از والدینشان به همسرشان انتقال میدهند. وقتی “پت” 6 ساله از “کیم” 7 ساله میپرسد آیا او میتواند بیاید و با هم بازی کنند “کیم” کوچولو جواب مناسبی میدهد: «من باید از مامانم اجازه بگیرم.» وقتی “پت” 26 ساله از “کیم” 27 ساله بپرسد آیا دوست دارد برای بازی بولینگ، دیدن مسابقه فوتبال یا تماشای فیلمی ترسناک بروند که همسرشان از آنها متنفر است، اگر “کیم” بگوید که باید از همسرش بپرسد یا اجازه بگیرد جواب نامعقولی خواهد بود. حتی زمانی نامعقولتر خواهد بود که وقتی “عالیس”27 ساله به اپرا دعوت میشود (عاشق برنامه اپرا است و شوهرش از اپرا متنفر است) بگوید «من باید ببینم آیا شوهرم به من اجازه میدهد یا نه.»
در اینجا ما از استقلال پس از ازدواج صحبت کرده و از نگرش غیرمسئولانه و بیتوجه بودن دفاعی نمیکنیم. اما کلام، بیشتر اوقات فکر و عمل اولیه را آشکار میکند. پرسیدن خیلی با گفتن فرق دارد. «شوهرم به من اجازه نمیدهد که در شب بیرون بروم.»، «زنم به من اجازه نمیدهد به باشگاه بپیوندم.»، «او خبر ندارد که من آخر هفتهها گلف بازی میکنم.» این حرفها بخشی از یادداشتهایی است که اشخاص در فرایند درمان زناشویی مطرح کردهاند چون یکی یا هر دو طرف فشارهایی ناروا به زندگی مشترکشان وارد میکردند تا باهم بودنشان را حفظ کنند. و آزادی عمل و استقلال پس از ازدواج کمی به یکدیگر میدادند.
جای تعجب نیست که بعضی کاریکاتوریستها ازدواج را با تصاویر غل و زنجیر ترسیم میکنند. اما در واقع ازدواج خوب استقلال و آزادی فردی را افزایش میدهد.
برخی اشخاص وقتی بدون همسرشان کارهایی انجام میدهند یا به جاهای خاصی میروند احساس گناه میکنند و فعالیتهایی که همه اعضای خانواده در آن شرکت نکرده باشند را مغایر با اصول خانوادگی میدانند. اما بدانید فکر خوبی نیست که همسرتان را مجبور به انجام کاری کنید. بیشتر اشخاص از اینکه مجبور به انجام کاری شوند که آن را دوست ندارند متنفرند. آزردگیهای حاصل از چنین فشارهایی موجب ایجاد تنش در زندگی زناشویی میشود.
میلی بعد از بازی و تفریح با دوستانش به خانه برگشت و دید که شوهرش (که برای انجام برخی کارهایش در خانه مانده بود) ظرفهای شسته شده را از ماشین ظرفشویی بیرون آورده و لباسهای کثیف رو شسته است. شب بعد زمانی که شوهر از بازی و تفریح با دوستانش به خانه برگشت متوجه شد که میلی اتاق پذیرایی را رنگ کرده است. (کاری که او آن را دوست نداشت و انجامش را تا آخر هفته به تعویق میانداخت.)
مهمانیهای شبانه مشکلی برای زوجی شده بود که برای درمان نزد دکتر آرنولد لازاروس رفته بودند. “فرد” از چنین مهمانیهایی متنفر بود در حالی که همسرش “کی” عاشق این مهمانیها بود. “فرد” میگفت: من ترجیح میدهم در خانه بمانم تلویزیون تماشا کنم یا کتاب بخوانم، من از حرفهای بی حاصل در این مجالس متنفرم. “کی” میگفت: من این مهمانیها را فرصت خوبی میدانم که بهترین لباسهایم را بپوشم، آدمهای جدید را ملاقات کنم، دوستان قدیمیام را ببینم و از آخرین خبرهایی که مطرح است با خبر شوم.
“کی” اغلب سعی میکرد شوهرش را ترغیب کند که او را در این مهمانیها همراهی کند اما گهگاهی کارشان به دعوا و کشمکش میکشید. شوهرش اغلب سعی میکرد با راه انداختن دعوا درست قبل از اینکه لباس بپوشد شرایط را به هم بریزد. دکتر به آنها چنین پیشنهادی کرد:
به فرد گفت: صادقانه به من بگو آیا اگر همسرت به تنهایی به این مهمانیها برود و تو بتوانی به جای دعوا و زد و خورد در خانه بمانی و استراحت کنی اعتراضی داری؟ “فرد” جواب داد: خیلی هم خوشحال میشوم. دکتر به “کی” گفت: به نظر میرسد برای اینکه فرد را با خود همراه کنی بهای سنگینی میپردازی. چرا بدون او به مهمانی نمیروی؟ “کی” پاسخ داد: چه طور میتوانم این کار را بکنم؟ مردم چه فکر میکنند؟ اگر آنها بپرسند همسرت کجاست چه بگویم؟
دکتر آرنولد گفت: میتوانی بگویی برای کاری به مسافرت رفته است یا حالش خوب نبود یا کار مهمی داشت که میبایست به آن رسیدگی کند. همچنین میتوانی حقیقت را بگویی که او از چنین مهمانیهای خوشش نمیآید و شما با هم توافق کردهاید که او مجبور نیست تو را همراهی کند.
کی توصیه دکتر را نه تنها در مورد مهمانی پذیرفت که در مورد نمایشهایی هم که دوست داشت تماشا کند و علاقهای به آنها نداشت به کار برد. نتیجه استقلال پس از ازدواج و آزادی بیشتر برای هر دو، تعارض کمتر و ارتباط زناشویی صمیمانهتری شد.
مسئله اصلی این است که طرفین باید به همدیگر «اعتماد» داشته و همدیگر را در اینکه «رشد شخصی» داشته باشند، یاری کنند. ازدواج پیوند بین دو نفر است؛ اما دو نفر مستقل. قرار نیست همه چیزها به همدیگر وابسته و محدود باشد. در اینگونه مسائل، خیلی خوب است که همسران در زمینه تفریح، با هم «علایق مشترک» داشته باشند. مثلاً زن و شوهر دوست دارند با همدیگر برای تفریح به کوه بروند. این «علاقه مشترک» سبب میشود که با همدیگر به کوه بروند. و اما اگر علایقشان با هم نخواند و مشترک نباشد؛ مثلاً اگر یکی از زوجین، دوست نداشت به کوه برود، خواه ناخواه زندگی خوبی نخواهند داشت. در این مواقع یک نفر باید ایثار کرده و قربانی علایق شخص مقابل شده و از خواسته و امیال خود بگذرد تا طرف مقابل خود را راضی نگه دارد.
این گونه رفتار کردن در دراز مدت مشکل ساز شده و فرد احساس میکنند که در زندگی مشترک به رشد شخصی خود نرسیده و به خود نپرداخته است. در بسیاری از زوجهای جوان دیده میشود که این افراد بعد از سالها که زندگی مشترک داشتهاند، خسته میشوند.