سوء استفاده عاطفی دسته ای از رفتارها است که فرد با توسل به آنها به طور منظم عزت نفس و اعتماد به نفس فرد قربانی را هدف قرار داده طوری که خودپنداره فرد بسیار تخریب شده و پس از مدتی فرد به خود و سلامتی عقل و توانمندی های خود شک می کند.این رفتارها خواسته یا ناخواسته انجام می شود و شاید فرد متوجه نباشد که در حال سوء استفاده عاطفی است اما در هر حال نتیجه همان است و آسیب های خود را وارد می کند.سوء استفاده عاطفی مانند شستشوی مغزی است و هویت فرد و احساس ارزشمندی وی را خدشه دار می کند و فرد را نسبت به خود و دریافت های شخصی اش بی اطمینان می کند. مثلا زخم زبان یا نادیده گرفته شدن یا پند و نصیحتی که احساس ناتوانی به شما بدهد.سوء استفاده عاطفی حتی بیشتر از سوء استفاده فیزیکی برای افراد درد و رنج ایجاد می کند و زخم هایی عمیق تری بر روان انسان وارد می کند.
چه افرادی در معرض سوء استفاده عاطفی قرار دارند؟
- افرادی که رفتار جرات مندانه بلد نیستند.
- افرادی که قدرت نه گفتن ندارند.
- افرادی که شخصیت وابسته دارند.
- افرادی که فرق بین محبت و سوءاستفاده را نمی دانند.
- افرادی که خود عزت نفس پایینی دارند.
- افرادی که به خود اعتماد ندارند.
- افرادی که در کنار فرد خودشیفته زندگی می کنند.
- افرادی که درگیر عشق یک طرفه هستند و برای از دست ندادن طرف مقابل هر رفتاری را تحمل می کنند.
این نشانه ها یعنی همسرتات در حال سو استفاده عاطفی از شماست
اگر همسرتان بخواهد از لحاظ عاطفی از شما سوء استفاده کند، همه چیز خطرناک به نظر خواهد رسید و شما در زندگی به مشکل می خورید زیرا نمی توانید احساس آرامش داشته باشید و همین موضوع باعث می شود که مشکلات تان روز به روز افزایش پیدا کند ؛ اما به نظر شما از کجا بفهمیم که همسرمان از لحاظ عاطفی از ما سوء استفاده می کند؟ در این قسمت علائم سوء استفاده از طریق همسر را به شما معرفی خواهیم کرد.
- کنترل کردن:اگر همسرتان به شدت در محافل اجتماعی شما را کنترل می کند و هر روز دنبال شماست و دوست دارد که شما فقط تمایلات او را به انجام برسانید و به اندازه کافی احساس آزادی نداشته باشید ، یعنی از لحاظ عاطفی از شما سوء استفاده می کند.
- داد و فریاد:کاملاً طبیعی است که گاهی اوقات ما با هم جر و بحث می کنیم و صدایمان روی همدیگر بلند می شود اما اگر همسرتان عادت دارد که سر هر مسئله کوچکی سریع داد بزند تا شما بترسید و چیزی نگویید، پس از شما سوء استفاده می کند
- اهانت:هنگامی که همسرتان به دیگری اهانت کند ، یعنی دیگر حرفی برای گفتن ندارد و دست به دامان حرف های توهین آمیز شده تا بخواهد خودش را محق نشان دهد اما این رفتار نشانه سوء استفاده از شما است و هرگز کار درستی نیست.
- نیاز به تدافعی عمل کردن:وقتی که شما مدام احساس می کنید باید از خودتان دفاع کنید، زیرا همسرتان همیشه شما را متهم می کند و خیلی مکالمه مثبتی ندارید، پس یعنی او عادت کرده که همیشه شما را متهم کند.
- تهدید:بعضی از افراد عادت دارند که همسر خود را تهدید می کنند، زیرا می دانند که او از انجام این کار می ترسد و آسیب می بیند و در نتیجه با تهدید کردن می خواهند خودشان را حق به جانب نشان دهند و دیگری را قربانی کنند.
- حرف نزدن:گاهی اوقات همسرتان برای اینکه دیگری را متهم کند، هرگز صحبت نمی کند، هیچ ارتباطی برقرار نمی کند و سعی می کند که از او فاصله بگیرد و این حرف نزدن و سکوت ، عامل سوء استفاده از شما خواهد بود.
- سرزنش کردن:اگر همسرتان مدام عادت دارد که شما را سرزنش کند و اشتباهات تان را به رویتان بیاورد و مدام همه چیز را به گردن شما بیندازد، یعنی به لحاظ عاطفی از شما سوء استفاده می کند.
- شک انداختن در دل:بعضی از افراد قصد دارند همسرتان را به همه چیز مشکوک کنند و سپس او را فرد بد دلی بنامند که همین باعث می شود شما قربانی شوید، احساس بدی داشته و فکر کنید که احمقانه رفتار کرده اید.
- انزوا یا تنهایی:تجاوز یا سوء استفاده عاطفی یعنی شما در رابطه قربانی باشید و همسرتان کاری کند که احساس تنهایی داشته باشید و فکر کنید که هیچ پشتیبانی در زندگی ندارید.
- فرار کردن از بحث ها:گاهی اوقات همسرتان به خاطر اینکه خودش حوصله ندارد، سعی می کند از بحث فرار کند و صحبت نمی کند تا مشکلات برطرف شود و در نتیجه شما سردرگم می مانید که همین امر را هم می توان سوء استفاده عاطفی نامید.
راه حل پایان دادن به بهره کشی احساسی چیست؟
بیشتر ناجی ها به جای تعلیم خویش فرمایی عاطفی، یعنی این که یاد بگیرند از خودشان مراقبت کنند، وقت و انرژی خویش را صرف نجات سایرین می کنند. بخاطر داشته باشیم که شما نمی توانید ناجی باشید، مگر آن که باور داشته باشید در درونتان یک قربانی دارید. با وجود این، امکان دارد بنظر برسد که برخی از اشخاص تنها قربانی یا ناجی هستند.در شکل افراطی، افرادی هستند که همیشه دچار گرفتاری هستند و شدیداً احتیاج به کمک سایرین دارند یا افرادی که زندگی شان بدون کمک به دیگران معنایی ندارد که بیشتر افراد ما اغلب به شکلی متعادل تر بین این دو حالت در نوسان هستیم. ولی راه حل و راهکارها چیست:
- حس درد را بشناسیم:درد وجود دارد ، پس برای دگرگون کردن درد، نخستین شرط این است که آنرا انکار نکنیم. درد را باید دید، لمس کرد و دانست که درد از ما جدا نیست. برای درمان هر درد باید مستقیم و بدون از دست دادن تعادل ذهن از بین درد عبور کرد.
- مسئول دردهایمان باشیم:برای دگرگون کردن ذهن ناجی، ما خودمان باید مسئول دردمان باشیم و با درونمان برای شفای خودمان رابطه برقرار کنیم.
- از درون خودمان کمک بخواهیم:ناجی باشید یا قربانی، بدانید که انرژی درون شما از جاری شدن بازمانده است. برای نجات افراد دیگر باید کمک کنید تا آن ها بتوانند خودشان مشکلات خویش را حل کنند. تا هنگامی که ما یا افراد دیگر، یکدیگر را راهکار مشکل یا مشکل ساز می بینیم، انرژی درونی مان فرصت جریان یافتن پیدا نمی کند.برای جاری کردن انرژی و کمک گرفتن ، ناجی و قربانی، هر دو باید از درون خود کمک و راهنمایی بخواهند، زیرا ناجی نمی تواند ببیند و متوجه شود که خودش چه قدر نیازمند کمک است.
- از خودمان مراقبت کنیم:نجات دادن معمولاً الگویی ریشه دار است که از زمان بچگی با ماست. هنگامی که شما نقش ناجی را بازی می کنید، در واقع توان و قدرت شخصی را که نجاتش می دهید از بین می برید یا کاهش می دهید و از همه مهمتر ، شما از خودتان که تنها فردی است که میتواند انرژی درونتان را به حرکت درآورد و وضعیت را تغییر دهد، مراقبت نمی کنید.
- عادت مراقبت از افراد دیگر را ترک کنیم:شما باید بپذیرید که بنا بر عادت به افراد دیگر کمک می کنید، زیرا از این که افراد دیگر شما را رها کنند وحشت دارید. معنای این وحشت این است که چنانچه من به نیازهای سایرین جواب ندهم، آن ها مرا ترک خواهند کرد و من تنها می مانم. گاهی کمک به افراد دیگر ریشه در ترس های ما از تنها ماندن دارد. حس طردشدگی، تنهایی و دیده نشدن سبب می شود که ما گاهی نقش ناجی را ایفا کنیم.
- خویش فرمایی عاطفی را انجام دهیم:شگفت انگیزتر این که هر وقت ما از نظر عاطفی از خودمان حمایت و مراقبت می کنیم، یعنی خویش فرمایی عاطفی را انجام می دهیم، افراد دیگر هم دیگر نقش قربانی یا آزاردهنده را برای ما ایفا نخواهند کرد.
- با اگاهی کمک کنیم و کمک بخواهیم:یادمان باشد هنگامی که قرار است به کسی کمک کنیم یا از کنار او بودن حس تعادل و شادمانی کنیم، قرار نیست او را نجات بدهیم و هنگامی که به خودمان و او کمک کردیم، با میل درونی این کار را انجام داده ایم و از بی مهری ، تعلل در تصمیم گیری یا نگرفتن یک نتیجهٔ معلوم از سوی طرف مقابل ناراحت نشویم و یادمان باشد که هنگامی که از کسی کمکی می خواهیم، در واقع برای همان یک کار مشخصمان از وی کمک خواسته ایم و قرار نیست که او ما را نجات بدهد یا مسوول شکست های ما باشد.
- روابط خویش را آگاهانه انتخاب کنیم:پس از یک دوستی یا رابطه، می توانیم از وابستگی به آن رها شویم و هنگامی که رابطه ای سرانجامی ندارد و شاید تنها به یک وقت گذرانی نه چندان مهم و گرانبها برایمان محدود شده، بهتر است به این رابطه که نوسانی از دیدن و ندیدن، میل و حسرت در آن نهفته است پایان دهیم.
- از تغییر معیارهایمان نترسیم:بسیاری از ما در برابر تغییر معیارها و محک زدن روابطمان ایستادگی می کنیم، تا جایی که امکان دارد تن به هر نوع تحقیر، توهین، بی احترامی ، ستم، فشار و استثماری در یک رابطه دهیم.