(فیلم) شعر رد پای آب سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی:
متن شعر صدای پای آب سهراب سپهری:
شعر صدای پای آب
صدای پای آب
اهل کاشانم.
روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان.
و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه.
من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده ی من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.
من نمازم را، پی «تکبیره الاحرام» علف می خوانم،
پی «قد قامت »موج.
کعبه ام بر لب آب،
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیمی، می رود باغ به باغ، می رود شهر به شهر.
«حجرالاسود» من روشنی باغچه است.