ساعدنیوز
ساعدنیوز

گلچینی از اشعار فروغی بسطامی

  شنبه، 27 فروردین 1401   زمان مطالعه 12 دقیقه
گلچینی از اشعار فروغی بسطامی
فروغی بسطامی یکی از شاعران غزلسرای قرن سیزدهم هجری است و مدتی از عمرش را به مدح شاهزادگان قاجاری گذراند و سپس در دربار ناصرالدین شاه وارد شد. استغراق آثار و احوال عارفان بزرگ نظیر بایزید بسطامی، حلاج، ابوالحسن خرقانی و دیگر عارفان سبب تغییر حال او و اختیار زندگی درویشی شد.در این بخش اشعاری از فروغی بسطامی را خواهید خوانید.

در خلوتی که ره نيست پيغمبر صبا را

آنجا که می رساند پيغامهای ما را

گوشی که هيچ نشنيد فریاد پادشاهان

خواهد کجا شنيدن داد دل گدا را

در پيش ماهرویان سر خط بندگی ده

کاین جا کسی نخواندهست فرمان پادشا را

تا ترک جان نگفتم، آسوده دل نخفتم

تا سير خود نکردم نشناختم خدا را

بالای خوشخرامی آمد به قصد جانم

یا رب که برمگردان از جانم این بلا را

ساقی سبو کشان را می خرمی نيفزود

برجام می بيفزا لعل طرب فزا را

دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید

کز یکدیگر گشایی زلف گره گشا را

در قيمت دهانت نقد روان سپردم

یعنی به هيچ دادم جان گرانبها را

تا دامن قيامت، از سرو ناله خيزد

گر در چمن چمانی آن قامت رسا را

خورشيد اگر ندیدی در زیر چتر مشکين

بر عارضت نظر کن گيسوی مشکسا را

جایی نشاندی آخر بيگانه را به مجلس

کز بهر آشنایان خالی نساخت جا را

گر وصف شه نبودی مقصود من، فروغی

ایزد به من ندادی طبع غزلسرا را

شاه سریر تمکين شایسته ناصرالدین

کز فر پادشاهی فرمان دهد قضا را

شاها بسوی خصمت تير دعا فکندم

از کردگار خواهم تاثير این دعا را

****

فروغی بسطامی
دوش به خواب دیده ام روی ندیدهٔ تو را

وز مژه آب داده ام باغ نچيدهٔ تو را

قطره خون تازه ای از تو رسيده بر دلم

به که به دیده جا دهم تازه رسيدهٔ تو را

با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو

رام به خود نموده ام باز رميدهٔ تو را

من که به گوش خویشتن از تو شنيده ام سخن

چون شنوم ز دیگران حرف شنيدهٔ تو را

تير و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببين

پشت خميده مرا، قد کشيدهٔ تو را

قامتم از خميدگی صورت چنگ شد ولی

چنگ نمی توان زدن زلف خميدهٔ تو را

شام نمی شود دگر صبح کسی که هر سحر

زان خم طره بنگرد صبح دميدهٔ تو را

خسته طرهٔ تو را چاره نکرد لعل تو

مهره نداد خاصيت، مار گزیدهٔ تو را

ای که به عشق او زدی خنده به چاک سينه ام

شکر خدا که دوختم جيب دریدهٔ تو را

دست مکش به موی او مات مشو به روی او

تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را

باز فروغی از درت روی طلب کجا برد

زان که کسی نمیخرد هيچ خریدهٔ تو را

****

شعر فروغی بسطامی
هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا

وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا

شربت من ز کف یار الم بود، الم

قسمت من ز در دوست بلا بود، بلا

سکه عشق زدن محض غلط بود ، غلط

عاشق ترک شدن عين خطا بود، خطا

یار خوبان ستم پيشه گران بود ، گران

کار عشاق جگر خسته دعا بود، دعا

همه شب حاصل احباب فغان بود، فغان

همه جا شاهد احوال خدا بود، خدا

اشک ما نسخهٔ صد رشته گهر بود، گهر

درد ما مایهٔ صد گونه دوا بود، دوا

نفس ما از مدد عشق قوی بود، قوی

سر ما در ره معشوق فدا بود، فدا

دعوی پير خرابات به حق بود، به حق

عمل شيخ مناجات ریا بود، ریا

هر که جز مهر تو اندوخت هوس بود، هوس

آن که جز عشق تو ورزید هوا بود، هوا

هر ستم کز تو کشيدیم کرم بود،کرم

هر خطا کز تو به ما رفت عطا بود، عطا

زخم کاری زفراق تو به جان بود، به جان

جان سپاری به وصال تو به جا بود، بجا

در همه عمر فروغی به طلب بود، طلب

در همه حال وجودش به رجا بود، رجا

****

ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما

تا مدعی بميرد از جان فشانی ما

گر در ميان نباشد پای وصال جانان

مردن چه فرق دارد با زندگانی ما

ترک حيات گفتيم کام از لبش گرفتيم

الحق که جای رشک است بر کامرانی ما

سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم

یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما

در عالم محبت الفت بهم گرفته

نامهربانی او با مهربانی ما

در عين بیزبانی با او به گفتگویيم

کيفيت غریبی است در بی زبانی ما

صد ره ز ناتوانی در پایش اوفتادیم

تا چشم رحمت افکند بر ناتوانی ما

تا بینشان نگشتيم از وی نشان نجستيم

غافل خبر ندارد از بینشانی ما

اول نظر دریدیم پيراهن صبوری

آخر شد آشکارا راز نهانی ما

تا وصف صورتش را در نامه ثبت کردیم

مانند اهل دانش پيش معانی ما

تدبيرها نمودیم در عاشقی فروغی

کاری نيامد آخر از کاردانی ما

****

آن که مرادش تویی از همه جویاتر است

وان که در این جستجو است از همه پویاتر است

گر همه صورتگران صورت زیبا کشند

صورت زیبای تو از همه زیباتر است

چون به چمن صف زنند خيل سهی قامتان

قامت رعنای تو از همه رعناتر است

سنبل مشکين تو از همه آشفته تر

نرگس شهلای تو از همه شهلاتر است

حسن دل آرای تو از همه مشهورتر

عاشق رسوای تو از همه رسواتر است

مست مقامات شوق از همه هشيارتر

پير خرابات عشق از همه برناتر است

آن که به محراب گفت از همه مؤمنترم

گر دو سه جامش دهند از همه ترساتر است

بادهٔ پایندگی از کف ساقی گرفت

آن که به پای قدح از همه بی پاتر است

سر غم عشق را در دل اندوهناک

هر چه نهان میکنی از همه پيداتر است

چون که سلاطين کنند دعوی بالاتری

رایت سلطان عشق از همه بالاتر است

گر همه شاهان برند دست به برنده تيغ

تيغ جهانگير شاه از همه براتر است

ناصردین شهریار، تاج ده و تاجدار

آن که به تدبير کار از همه داناتر است

اختر فيروز او از همه فيروزتر

گوهر والای او از همه والاتر است

مرغ چمن دم نزد پيش فروغی بلی

آن که زبانش تویی از همه گویاتر است

****

شعر فروغی بسطامی
شيوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است

پيشهٔ اهل نظر دیدن و جان دادن است

چون به لبش میرسی جان بده و دم مزن

نرخ چنين گوهری نقد روان دادن است

خواهی اگر وصل یار از غم هجران منال

ز آن که وصول بهار تن به خزان دادن است

چشم وی آراسته ابروی پيوسته را

زان که تقاضای ترک زیب کمان دادن است

سنبلش ار میبرد صبر و قرارم چه باک

تا صفت نرگسش تاب و توان دادن است

شاهد شيرین لبم بوسه نهان میدهد

آری رسم پری بوسه نهان دادن است

یار خراباتيم رطل گران داد و گفت

شغل خراباتيان رطل گران دادن است

دوش هلاک مرا خواجه به فردا فکند

چون روش خواجگی، بنده امان دادن است

گر به تو دل دادهام هيچ ملامت کن

عادت پير کهن، دل به جوان دادن است

دولت پاینده باد ناصردین شاه را

زان که همه کار وی نظم جهان دادن است

نطق فروغی خوش است با سخن عشق دوست

ورنه ادای سخن رنج زبان دادن است

****

نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است

که داغ لاله رخان به ز باغ نسرین است

فغان ز دامن باغی که باغبان آنجا

هميشه چشم اميدش به دست گلچين است

سپرده مرهم زخمم فلک به دست مهی

که صاحب خط خوشبوی و خال مشکين است

علاج نيست خلاص از کمند او ورنه

ز پای تا به سرم چشم مصلحت بين است

به عهد عارض گلگون او بحمدالله

که کار اهل نظر ز اشک دیده رنگين است

کسی که شهد محبت چشيده میداند

که تلخ از آن لب نوشين به طعم شيرین است

اسير آن خط سبزم که مو به مو دام است

غلام آن سر زلفم که سر به سر چين است

به هر کجا که منم شغل اختران مهر است

به هر زمين که تویی کار آسمان کين است

سواد زلف تو مجموعهٔ شب و روز است

نگاه چشم تو غارتگر دل و دین است

قد تو وقت روش رشک سرو و شمشاد است

رخ تو زیر عرق شرم ماه و پروین است

فروغی از سخن دوست لب نمی بندد

که نقل مجلس فرهاد نقل شيرین است

****

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست

سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

من نشاطی را نمی جویم به جز اندوه عشق

من بهشتی را نمی خواهم به غير از کوی دوست

کوثر من لعل ساقی جنت من روی یار

لذت من صوت مطرب رغبت من سوی دوست

شاخ گل در بند خواری از قد موزون یار

ماه نو در عين خجلت از خم ابروی دوست

گر بنازد بر سر شاهان عالم دور نيست

کز شکار شرزه شيران می رسد آهوی دوست

گر ندیدی سحر و معجز دیدهٔ دل باز کن

تا بينی معجزات نرگس جادوی دوست

کس نکردی بار دیگر آرزوی زندگی

گر نبودی در قيامت قامت دلجوی دوست

بر شهيدان محبت آفرین بادا که بود

کار ایشان آفرین بر قوت بازوی دوست

زان نمیآرد فروغی بوسه اش را در خيال

کز خيال من مبادا رنجه گردد خوی دوست

****

شعر فروغی بسطامی
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نيست

عشق اگر خيمه زند ملک جهان این همه نيست

نکته ای هست در این پرده که عاشق داند

ور نه چشم و لب و رخسار و دهان این همه نيست

مگر از کوچهٔ انصاف درآید یوسف

ور نه سرمایهٔ سودا زدگان این همه نيست

کوه کن تا به دل اندیشهٔ شيرین دارد

گر به مژگان بکند کوه گران این همه نيست

از دو بينی بگذر تا به حقيقت بينی

که ميان حرم و دیر مغان این همه نيست

چار تکبير بزن زان که به بازار جهان

بایع و مشتری و سود و زیان این همه نيست

گر نهان عشوهٔ چشم تو نگردد پيدا

فتنه انگيزی پيدا و نهان این همه نيست

اثر شست تو خون همه را ریخت به خاک

ور نه در کش مکش تير و کمان این همه نيست

هيچکس ره به ميان تو ز موی تو نبرد

با وجودی که ز مو تا به ميان این همه نيست

خود مگر روز جزا رخ بنمایی ورنه

جلوهٔ حور و تماشای جنان این همه نيست

تو ندانی نتوان نقش تو بستن به گمان

زان که در حوصلهٔ وهم و گمان این همه نيست

جام می نوش به یاد شه جمشيد شعار

که مدار فلک و دور زمان این همه نيست

شاه دریا دل بخشنده ملک ناصردین

که بر همت او حاصل کان این همه نيست

آن چه من زان دهن تنگ، فروغی دیدم

کی توان گفت که تقریر زبان این همه نيست

****

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

طرف کرم ز کس نبست این دل پراميد من

گر چه سخن همی برد قصه من به هر طرف

از خم ابروی توام هيچ گشایشی نشد

وه که در این خيال کج عمر عزیز شد تلف

ابروی دوست کی شود دست کش خيال من

کس نزدهست از این کمان تير مراد بر هدف

چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل

یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف

من به خيال زاهدی گوشه نشين و طرفه آنک

مغبچه ای ز هر طرف می زندم به چنگ و دف

بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل

مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف

صوفی شهر بين که چون لقمه شبهه میخورد

پاردمش دراز باد آن حيوان خوش علف

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

****

هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد

هر سر که از ميان رفت، آگاه از آن ميان شد

هر دوستی که کردم تاثير دشمنی داد

هر خون دل که خوردم از دیده ام روان شد

سنبل ز بوی زلفت بی صبر و بی سکون شد

نرگس به یاد چشمت رنجور و ناتوان شد

در وصف تار مویت یک مو بيان نکردم

با آن که در تکلم هر موی من زبان شد

از لعل پر فسونت گویا شدیم، آری

گر سامری تو باشی گوساله میتوان شد

پای طلب کشيدم از کعبه و کليسا

روزی که سجده گاهم آن خاک آستان شد

دیدی که زاهد شهر در کوی شاهد ما

دی لاف سلطنت زد، امروز پاسبان شد

در دور چشم ساقی بخت جوان کسی راست

کز فيض جام باقی پيرانه سر جوان شد

فرش طرب بگستر چون باد نوبهاری

فراش بوستان گشت نقاش گلستان شد

از دولت گدایی کردیم پادشاهی

هر کس که بندگی کرد آخر خدایگان شد

در گلشن محبت منعم ز ناله کم کن

خاموش کی نشيند مرغی که نغمه خوان شد

گفتی ز گریه یک دم فارغ نشين فروغی

برهم نمیتوان زد چشمی که خون فشان

****

شعر فروغی بسطامی
هر نکته ای که گفتم در وصف آن شمایل

هر کو شنيد گفتا لله در قائل

تحصيل عشق و رندی آسان نمود اول

آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل

حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید

از شافعی نپرسند امثال این مسائل

گفتم که کی ببخشی بر جان ناتوانم

گفت آن زمان که نبود جان در ميانه حائل

دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری

مرضيه السجایا محموده الخصائل

در عين گوشه گيری بودم چو چشم مستت

و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل

از آب دیده صد ره طوفان نوح دیدم

و از لوح سينه نقشت هرگز نگشت زایل

ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است

یا رب ببينم آن را در گردنت حمایل

****

فاش میگویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

به هوای سر کوی تو برفت از یادم

نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

کوکب بخت مرا هيچ منجم نشناخت

یا رب از مادر گيتی به چه طالع زادم

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک

ور نه این سيل دمادم ببرد بنيادم

****

غمش را غير دل سر منزلی نيست

ولی آن هم نصيب هر دلی نيست

کسی عاشق نمی بينم و گر نه

ميان جان و جانان حایلی نيست

کی اش مجنون ليلی میتوان گفت

کسی کافسانه در هر محفلی نيست

کجا گردد قبول خواجهٔ ما

غلامی راکه بخت مقبلی نيست

نشاطی هست در قربان گه عشق

که مقتولی ملول از قاتلی نيست

شرابی خورده ام از جام طفلی

که در خم خانهٔ هر کاملی نيست

من از بی حاصلی حاصل گرفتم

و زین خوشتر کسی را حاصلی نيست

سر کوی عدم گشتم که آنجا

دو عالم را وجود قابلی نيست

شدستم غرق دریایی که هرگز

غریقش را اميد ساحلی نيست

من و آن صورت زیبا فروغی

که این معنی به هر آب و گلی نيست

****

دلم به کوی تو هر شام تا سحر می گشت

سحر چو میشد از آن کو به ناله بر می گشت

پس از مجاهده چون همدم تو می گشتم

دل از مشاهده مدهوش و بی خبر می گشت

به آرزوی تو یک قوم کو به کو می رفت

به جستجوی تو یک شهر در به در می گشت

به طرهٔ تو کسی می کشيد دست مراد

که هم چو گوی ز چوگان او به سر می گشت

شب فراق تو در خون خویش می خفتم

ز بس که هر سر مویم چو نيشتر می گشت

غم تو هر چه فزونش به نيشتر می زد

ارادت دل صد پاره بيشتر می گشت

دهان نوش تو را چون خيال می بستم

لعاب در دهنم نشهٔ شکر می گشت

شبی که از غم روی تو گریه می کردم

تمام روی زمين ز آب دیده تر می گشت

فغان که شد سر کویی گذر فروغی را

که هر طرف پدری از پی پسر می گشت

****

هم به حرم هم به دیر بدر دجا دیدمت

تا نظرم باز شد در همه جا دیدمت

سينه برافروختم، خانه فروسوختم

دیده به خود دوختم، عين خدا دیدمت

دل چو نهادم به مرگ، عمر ابد دادی ام

خو چو گرفتم به درد، محض دوا دیدمت

ز آتش لب تشنگی رفت چو خاکم به باد

خضر مسيحا نفس، آب بقا دیدمت

از خط عنبرفروش مردفکن خواندمت

وز لب پيمانه نوش هوش ربا دیدمت

بندهٔ عاصی منم خواجه مشفق تویی

زان که به مزد خطا، گرم عطا دیدمت

چشم فروغی ندید چون تو غزالی که من

هم به دیار ختن هم به ختا دیدمت

****

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
ستاره سادات قطبی؛ 27 سال داشتم که با شهرام شکیبا آشنا شدم، به پسر شهرام گفتم علی ،من مامانت نیستم،اما همه جوره هواتو دارم، تمام سعیمو میکنم تا راضی باشی (158 نظر) نگاهی به خونه زندگی ساده ولی باکلاس و امروزی الهام چرخنده/ سلیقه بیستِ الهام چرخنده برای چیدمان کاناپه+عکس (139 نظر) قباد ایرانی یا قباد ترکیه‌ای؛ نگاهی به استایل و چهره اسماعیل حاجی اوغلو بازیگر نقش شهاب حسینی در سریال شهرزاد+عکس/ بنظرتون کدوم یکی خوشتیپ‌ترن؟ (127 نظر) جشن تولد ساده و بدون تجملات نتیجه امام خمینی (ره) با خلاقیت قناد خوش ذوق تهرانی/ انتخاب زیبای شاخه های گل رز همرنگ با کیک+عکس (116 نظر) مهران مدیری: بعد از مراسم خاکسپاری خسرو شکیبایی دیگه توی هیچ مراسمی شرکت نکرده و نخواهم کرد؛ مردم با گاز پیک‌نیکی و مایه کتلت آمده بودن انگار تفریح بود+ویدیو (109 نظر) خلاقیت خنده دار اوستا بنا با طراحی توالت در سقف حمام حماسه آفرید / هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (107 نظر) قاب امروز | چهره واقعی مجریان خانم خارج از تلویزیون / نجمه جودکی، صبا راد، مژده لواسانی و مبینا نصیری (101 نظر) علی دایی: من پنت هاوس ندارم یه خونه 418 متری دارم؛ اگر می‌خواستم جور دیگری زندگی کنم 20 برج 20 طبقه داشتم+ویدیو (100 نظر) دارا حیایی: به پول امین حیایی احتیاجی ندارم؛خونه 50متری خودمو به خونه 300متری بابام ترجیح میدم؛ کمک خانواده خیانته، فردا همسرم چه فکری در مورد من میکنه+ ویدئو (97 نظر) حدیث فولادوند بازیگر نقش فوزیه: من خیلی شبیه فوزیه هستم همین باعث شد گریم سنگینی نداشته باشم/ رسیدن به نقش خیلی مشکل بود (90 نظر) فریبا نادری؛ اتفاق عجیبی نیست که دخترم رو خارج از ایران به دنیا آوردم، ما تونستیم و این امکان رو به فرزندمون دادیم که اگه خواست یک جای بهتری بدون کنکور و استرس زندگی کنه (85 نظر) رهبر معظم انقلاب:هم پدرم، هم مادرم و هم خود من می‌خواستم طلبه بشم؛ از کلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگی را در داخل مدرسه شروع کردم (79 نظر) مرجانه گلچین: به پیشنهاد اداره برق با دبه آب میرم برای رفع حاجت گفتن تا 3 ساعت برق ندارید! من با یه ذره آب چجوری برم دسشویی+ویدئو (78 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز میوه فروش تهرانی با نوشته جالب در مغازه حماسه آفرین شد/ نمونه واقعی یک فرشته زمینی+عکس (76 نظر) مهران مدیری: رفته بودم مراسم ختم برگشتم دیدم یه خانوم زده به ماشین من داره گریه میکنه خواستم جنتلمن باشم گفتم اشکالی نداره اما بعدش که رفت نشستم گریه کردم🤣+ویدیو (75 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
فال قهوه با نشان روز یکشنبه 27 آبان ماه 1403
فال ابجد روزانه یکشنبه 27 آبان 1403
فال روزانه امروز شنبه 26 آبان ماه 1403
فال حافظ با تفسیر روز یکشنبه 27 آبان 1403 + فیلم
فال شمع روزانه روز شنبه 26 آبان 1403
فال حافظ با تفسیر امروز شنبه 26 آبان 1403 + فیلم
رمانتیک‌ترین آدرس پستی جهان؛ این درخت بلوط 500 ساله نامه عاشق ها را به هم میرساند+عکس
چگونه ظرف سوخته را پاک کنیم؟ / ترفندهای معجزه آسای تمیز کردن ظروف سوخته
چیکار کنیم اشتهایمان کم شود؟ / راهکارهای طلایی برای کنترل اشتها
در جواب ناقابله چی بگیم؟ / 33 جمله محترمانه برای پاسخ به "ناقابله" یا "قابل نداره"
معرفی بهترین عطر زنانه برای استفاده روزمره / مهم‌ترین نکات برای پیدا کردن بهترین عطر زنانه
پسر مست مادرش را با ضربه چاقو از پای درآورد/شب حادثه مشروبات الکلی مصرف کرده بودم
رنگ سبز چه ترکیب هایی یا چه تُنالیته هایی دارد؟ / رنگ سبز به همراه رنگ آبی یک ترکیب جذاب و مناسب مکان های اداری
نحوه ست کردن هودی با استایل‌های مختلف / یکی از راه‌های ساخت استایل با هودی کت‌های پاییزه
خانه‌داری حرفه‌ای؛ ترفندهایی رایج اما به‌ درد نخور برای شست و شوی لباس‌ها
منتخب روز   
ضرب و شتم کارشناس اورژانس خراسان شمالی در حال انجام ماموریت! اعتراف شوم به قتل در باغ / انتقام جویی برای فیلم سیاه دست دو برادر تهرانی را به خون آغشته کرد! وقوع زمین‌لرزه‌ 4.3 چند شهر خراسان رضوی را لرزاند انگشتر رهبر معظم انقلاب برای روز خواستگاری +ویدیو/ انگشتری که عشق را جاودانه می‌کند کشف جسد مرد میاندوآبی در زرینه‌ رود / او 14 روز گم شده بود! اتهام آدم‌ربایی برای زنی که می‌خواست شوهرش را سورپرایز کند! قرار شرم آور سیامک برای رسوایی دختر 22 ساله / اعتراف سیاه در کلانتری 4 کشته و 14 مجروح در واژگونی اتوبوس زائران حسینی در مسیر قروه به زنجان با 45 سرنشین قتل ناموسی دختر با شلیک گلوله در جنوب تهران توسط پدرش / از دامادم حرفی شنیدم که خونم را به جوش آورد پشیمان نیستم سگ هار جان کودک 9 ساله را در خوزستان گرفت/بیشتر مراقب کودکان باشید ننه لیلا، مادر جیب‌برهای ایران بود | جزئیات گفت و گو با دختر جیب‌بری که مدعی است نزد حرفه‌ای ترین جیب‌بر ایران آموزش دیده است! مردی سر همسرش را با کلنگ شکافت/ «10 روز بود به خاطر اختلاف خانوادگی با من روابط عاطفی نداشت»