وابسته شدن
شکست های ما یکی از مهم ترین علل وابستگی هستند. همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و کامل نیستیم در عذابیم. گاهی فرد در دوران کودکی به این نتیجه می رسد که به تنهایی قادر به انجام کاری نیست و همواره به دیگران نیازمند است. چنین فردی در بزرگسالی نیز به این باور می رسد که برای بقا و ادامه زندگی وابسته به دیگران است و همواره به کمک دیگران نیازمند است. چنین باوری معمولا در نتیجه حمایت های بیش از حد والدین در دوران کودکی ایجاد می شود و سرچشمه شکل گیری شخصیت وابسته است.
وابستگی فرزندان
معمولا تصور بر این بود که هر اندازه والدین بیشتر به فرزندانشان توجه کرده و خواسته هایشان را برآورده کنند، بچه ها عملکرد بهتری در مدرسه و دانشگاه و روابط اجتماعی بهتری در جامعه خواهند داشت ولی بی توجهی که باعث کاهش عزت نفس در آنان می شود باعث عملکرد ضعیف تحصیلی شده و حتی زمینه های ارتکاب جرم و اعتیاد را فراهم می کند.
توجه بیش از اندازه به فرزندان
امروزه اکثر والدین با این موضوع که فرزندان نیازمند عزت نفس بالا هستند؛ موافقند. ولی همین احساس «خود ارزشمندبینی» بیش از حد فرزندان و توجه بی اندازه والدین به آنها باعث به وجود آمدن نسلی بسیار متوقع شده است که بدون توجه به توانایی ها و شایستگی های واقعی اش همواره خواهان حق و حقوق بیشتر از خانواده و جامعه است.
درست است که فرزندان به عزت نفس بالا و توجه کافی از سوی والدینشان احتیاج دارند ولی اکثر خانواده ها با وجود این که به این مساله توجه زیادی می کنند درک درستی از آن ندارند و نحوه عملکرد صحیح را نمی دانند. برای مثال بعضی از والدین تصور می کنند که باید دائم از جوانشان تعریف و تمجید کنند و به آنها امتیازات فراوانی بدهند ولی این روش هم چندان کارساز نیست و باعث به وجود آمدن صفاتی چون خودپسندی و زورگویی در فرزندان می شود.
همان طور که کم توجهی به فرزندان باعث کاهش عزت نفس در آنان می شود، توجه بیش از اندازه نیز مشکل آفرین خواهد بود. زیرا فرزندانی که والدینشان بیش از حد معمول برایشان ارزش قائل شوند، برای داشتن احساس خوب همیشه نیازمند این هستند که کسی از آنها تعریف و تمجید کند و در موقعیت هایی که والدین در کنارشان نیستند، مثلا وقتی برای تحصیل در دانشگاه به شهر دیگری می روند، دچار بحران می شوند زیرا هیچ احساس درونی قدرتمندی وجود ندارد که به آنها اعتماد به نفس و حس ارزشمند بودن بدهد.
از طرفی آنها عمیقاً اعتقاد دارند که نسبت به سایرین برتر هستند و به همین دلیل به حقوق دیگران چندان احترام نمی گذارند.
کم توجهی به فرزندان
فرزندانی که والدینشان به آنها کم توجهی کنند فکر می کنند اگر برای به دست آوردن چیزهایی که می خواهند از هر راه و روشی، چه درست چه غلط، وارد عمل نشوند هیچ کس دیگری به آنها برای دستیابی به اهدافشان کمک نخواهد کرد.
هر ۲ گروه نیازهای خودشان را مقدم به نیازهای اطرافیانشان می دانند و خودخواهانه عمل می کنند.
آزادی عمل فرزندان
والدین باید همیشه در کنار فرزندانشان حضور داشته باشند و آنها را از نظر عاطفی حمایت کنند. آنها باید برای رفتارهای فرزندانشان حد و مرزی تعیین کنند وسپس به آنها تا حدودی آزادی عمل و اجازه تصمیم گیری بدهند تا شخصیتی مستقل در وجودشان شکل بگیرد. توجه داشته باشید که به وجود آمدن این استقلال شخصیتی و آزادی عمل، یک هدف در تربیت فرزندان نیست بلکه این مورد در صورت وجود رابطه مناسب و متعادل بین والدین و فرزندان خود به خود به دست می آید. این راهکارها می تواند برای رسیدن به این هدف به شما کمک کند.
در هر مرحله از رشد فرزندتان، از خردسالی تا جوانی، به آنها مسئولیت هایی که متناسب با توانایی هایشان است بدهید و به آنها کمک کنید تا جایی که می توانند از پس مسائلی که به آنها مربوط می شود بربیایند.
معمولاً نوجوانان به طور ناگهانی نسبت به چیزی یا انجام کاری تمایل شدیدی نشان می دهند و بدون توجه به این که این کار عملی و منطقی هست یا خیر با اصرار آن را از والدینشان می خواهند. سعی کنید به آنها یاد دهید که این احساسات را در وجودشان کنترل کنند و به حقوق دیگران هم احترام بگذارند.
تنها برای موفقیت های واقعی شان تشویقشان کنید و به آنها جایزه بدهید. اگر برای هر چیز کوچکی از آنها تعریف و تمجید کنید باعث می شود که همیشه نیازمند تحسین دائمی شما باشند.
برای رفتارها و خواسته هایشان حد و مرزی قائل شوید و همیشه به آنها پایبند باشید. برای فرزندانتان توضیح دهید که چرا یک رفتار یا عمل خاص مناسب نیست و چه عواقبی را در پی دارد.
در مقابل مشکلات از جوانان بیش از اندازه محافظت نکنید و آنها را وابسته به خودتان بار نیاورید. در عوض به آنها کمک کنید تا شخصیتی مستقل و قدرتمند در وجودشان رشد کند. مطمئن باشید این کار به نفعشان است.
3 سال پیش