بسم الله الرحمن الرحیم؛ من در خصوص پیشنهاد راه حل هایی برای برونرفت از تزاحم و تعارضی که در حال حاضر در بخشی از جوانان کشور با حاکمیت رخ داده و متأسفانه روز به روز هم در حال انتشار و تکثیر است، خواستم توضیحاتی داشته باشم و راه برونرفتی را مطرح کنم.
من در نوشته های قبلی هم، طی این چند سال اخیر، بر ضرورت کاهش فاصله میان حکمرانی و ملت تأکید داشته ام. معتقدم که در دهه پنجم انقلاب اسلامی، ما با یک چنین بحرانی مواجهیم. این بحران عبارت است از عدم آشنایی و عدم دسترسی مستقیم مردم به مسئولان!
روز به روز، روندها و فرایندهایی که ما را از گفتگوی مستقیم دور می کند، قوت بیشتری می گیرند. مخصوصاً جوانان قادر به این زمینه نیستند. به بیان دیگر، این دسترسی که از ضرورت های یک جامعه مدرن و توسعه یافته است، رخ نمی دهد و ما نه فرایند و نه مکانیزمی برای این موضوع تعریف نکردیم.
من معتقدم که اساساً سه گام تعارف، تفاهم و تعامل پی در پی است. من این سه واژه را در حوزه گفتگوی بیناادیانی استفاده و تئوریزه کرده ام که ما با کسی که همنفس نیستیم نخست باید همنشینی و مجالست داشته باشیم.
این مجالست یا تعارف یعنی شناخت مستقیم که از دسترسی مستقیم برمی خیزد. متأسفانه جوانان ما با حکمرانی تماس مستقیم ندارند. اتفاقاً سنت خوبی را رهبری پیشبینی کردند و دارند و بنا به اقتضاء وقتشان حداقل سالانه دیدارهایی را با اقشار مختلف مردم خصوصاً جوانان دارند.
اما این دیدارها کافی نیست. این دیدارها باید در سطح مسئولین مستقیم رخ دهد و لایه های متنوع کشور را فرابگیرد. متأسفانه ما با بن بست و بسته بودن در اتاق های مسئولین مواجهیم، در حالی که در یک نظام توسعه یافته، مسئول به نظر من باید در یک اتاق شیشه ای مدیریت بکند.
این اتاق شیشه ای باید در نداشته باشد، تا این مدیر دسترسی مستقیم به نیازها، خواست ها و خاستگاه حرکتی ملت داشته باشد. بنابراین، تعارف رخ نداده و این همنشینی و مجالست میان ملت و حاکمیت به نحو مطلوبی شکل نگرفته است.
اینچنین است که وقتی تعارف رخ نداده است، در گام بعدی شما از تفاهم بی بهره می شوید. به بیان دیگر، وقتی ما شناختی متقابل از همدیگر نداریم، طبیعتاً به فهمی مشترک از مسائل نخواهیم رسید و تفاهم شکل نخواهد گرفت. در خصوص تفاهم نیز من گفتگوهای متعددی انجام دادم.
امروز کلیدواژگان و کلمات طلائی ای در صحنه خیابان خودنمایی می کند، که حاکمیت تفسیر دیگری از آن دارد. اگر شعار "زن، زندگی، آزادی" یا "مرد، میهن، آبادی" و سایر شعارهایی که هنجارشکنانه نیست، بلکه در راستای یک فضای جدید و یک محیط جدید طراحی شده، گفتگو می شود، نباید هنجاشکنانه تلقی کنیم.
باید تفسیر درستی از چشم و نگاه جوانان بکنیم. متأسفانه، گروهی که عمق ارتباط با مردم را درک نمیکنند، در لباس نخبگی و ظاهر نخبگی، شعار "زن، زندگی، آزادی" را به هرزگی و آزادی جنسی و لاابالی گری تفسیر می کنند! حال آن که این آن چیزی نیست که بخش زیادی از جوانانی که این شعار را در خیابان سر می دهند، از آن برداشت می کنند.
متأسفانه ما گام تفاهم را برنداشتیم و همین تفسیر نادرست هم دقیقاً ریشه در نبود درک و فهم مشترک از مسائل و مفاهیم دارد. قطعاً باید نشست و فهم مشترکی را از این کلیدواژه ها پیدا کرد. ما اگر گام تعارف را و پس از آن، تفاهم را به درستی درک کردیم، آن وقت است که به تعامل یا عمل مشترک، ایجاد فضای همگرایی در برابر واگرایی، یا مشارکت مردم در صحنه، برسیم.
این تعامل یا مشارکت دو چهره دارد؛ یا مشارکت حمایتی است، که کاملاً مستقیم است، یا مشارکت انتقادی است که غیرمستقیم می باشد. هر دو به حکمرانی کمک می کند. چون ما تعارف و تفاهم را نداریم، طبیعتاً تعاملی نیز در کار نیست.
امروز به جای تعامل مستقیم (مشارکت حمایتی) و تعامل غیرمستقیم (مشارکت انتقادی)، متأسفانه زاویه ای بین حاکمیت و قشر معترض و خصوصاً جوانان معترض برقرار شده است و این زاویه روز به روز تعمیق و تشدید می شود.
از قرار معلوم، دولت تصمیمی دارد بر تغییر سیاست های فرهنگی در کشور و گویا سیاست های فرهنگی بر مدار جدیدی تنظیم خواهد شد. بنابراین، فکر می کنم که مسیر تعارف، تفاهم و تعامل میتواند به عنوان یکی از راه های برونرفت از وضعیت فعلی پیشنهاد شود.
بحثی بر سر دیر شدن ارائه چنین راهکاری را اینجا نمی کنیم. معتقدم که ضرر را هر کجا جلویش را بگیری، منفعت است. ما باید به یک اصلاح و رفورم در سیاست های فرهنگی و گفتگوی بینانسلی و میان حکمرانی و ملت برسیم.
قدر مسلم این است که سیاست های فرهنگی ما درست نبود و روز به روز از فرهنگ حکمرانی غافل شده ایم و قدرت از مردم فاصله گرفته و مشروعیت آن مورد خدشه قرار گرفته است.
بنابراین، ما نیاز داریم که در زمینه تعارف، تفاهم و تعامل راه حل هایی ارائه شود.
برای فهم دقیق تر این جنبش باید ویژگی های آن را شناخت؛ و از آن به عنوان یک فرصت طلایی برای پیشرفت و تحول بهره گرفت؛
استحضارا برخی از ویژگی های قابل تامل جنبش امروز جوانان را می توان چنین برشمرد:
۱. تهور، شهامت و شجاعت
۲.هوشمندی در ساخت شعار
۳. قدرت ساخت سرود و موسیقی ویژه خود
۴. رویکرد جهان وطنی
۵. رویکرد ایران برای ایرانیان فارغ از هرگونه تبعیض قومي(از کرد و بلوچ تا دیگر اقوام)
۶. رویکرد زنانه به جنبش و به بیان دیگر احیای "جنبش زنان ایران" و نه جنبش فیمینیستی
۷. ائتلاف سازی میان همه طیف ها و جناح های متکثر خارج از کشور از سلطنت طلبان تا اسلام خواهان سکولار.
۱۰. آینده نگری، امید به تحول و پایدار در مطالبه گری
توصیه: دوستان عزیز
بیایید با فرزندان خود گفتگو کنیم؛ شرط نخست گفتگو شناخت از یکدیگر است؛ و سپس فهم مشترک در زمینه مفاهیم و کلمات زیسته یکدیگر؛
از آنجا که دهه هشتادی ها ۱۲ میلیون نفر و دهه ۷۰ و دهه نودی ها هم به ترتیب، ۱۲ و ۱۴ میلیون نفر از جمعیت ایران را تشکیل می دهند؛ ضروری است حاکمیت "ذهن و زبان جوان" داشته باشد و اقدام کند به یک دگردیسی ساختاری و مفهومی.
تنها راه صلاح و رستگاری؛ "مدارا"، "گفتگو" است و "دلجویی" و "بی پرده در میان مردم بودن".
تمام بحث های ما تنها یک پیش شرط دارد که متاسفانه اینک مفقود است؛.
پیش شرط هرگونه تعارف و تفاهم و تعامل؛ پذیرش ممکن الخطا بودن انسان ها بویژه حکمرانان است.
ظاهراَ برخی در حاکمیت ما حاضر نیستند حتی یک خطای کوچک را بپذیرند چه رسد به اینکه بپذیرد در تعیین راهبردها خطایی صورت گرفته است - این دقیقاً خلاف این گفته رهبری است که "ما قصوراتی داریم و این قصورات باید رفع شود"! متاسفانه همه کسانی که مخالفت می کنند؛ یا فریب خورده دشمنند و یا عامل دشمن!