درباره کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید
آلیس میلر خود می گوید موضوع اصلی همه کتاب هایش بررسی اثراتی است که در نتیجه انکار رنج های دوران کودکی در ما باقی می ماند. و در هر کدام از کتاب هایش به جنبه خاصی از این تاثیرات اشاره می کند. در این کتاب نیز به بررسی تاثیراتی می پردازد که انکار هیجانات قوی و واقعی روی بدن ما می گذارد. میلر در این مورد در پیشگفتار کتابش می نویسد:طبق دانش و تجربه شخصی من از روان درمانی، و نیز روایت هایی که از افراد زیادی شنیده ام، افرادی که در کودکی آزار دیده اند تنها زمانی می توانند فرمان چهارم از ده فرمان* را انجام دهند که از احساسات واقعی خود فاصله بگیرند و آن ها را به شدت سرکوب کنند. این افراد نمی توانند پدر و مادر خود را دوست داشته باشند و به آن ها احترام بگذارند، زیرا هنوز ناخودآگاه از آن ها می ترسند؛ آن ها هر قدر هم تلاش کنند نمی توانند رابطه ای راحت و مطمئن با والدین خود برقرار کنند.
ده فرمان منظور دستورهای مذهبی است که از جانب خدا بر موسی وحی شد. فرمان چهارم می گوید: «پدر و مادر را احترام بگذار.»
خلاصه کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید
بررسی آسیب های دوران کودکی و تأثیرات ناگوار و ناتوان کننده آن توسط یکی از روانشناسان برجسته جهان.پیش از این ، آلیس میلر ، روانکاو مشهور ، پیامدهای دوربرد سوء استفاده از کودکی بر بدن را بسیار دقیق بررسی کرده بود. میلر در کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید با استفاده از تجربیات بیماران خود به همراه داستان های بیوگرافی غول های ادبی مانند ویرجینیا وولف ، فرانتس کافکا و مارسل پروست ، نشان می دهد که چگونه تحقیر ، ناتوانی جنسی و عصبانیت کودک ، اثر خود را در بزرگسالی نشان می دهد . خواه سرطان ، سکته مغزی یا سایر بیماریهای ناتوان کننده. به طور کلی میلر جامعه را ترغیب می کند که اعتقاد خود را به فرمان چهارم جلب کنند و به والدینی که روش های فرزندپروری استبدادی آنها منجر به زندگی ناشاد و غالبا ویرانگر شده است ، گناهی نابخشودنی مرتکب می شوند. در این اثر توانمند ، فیلیپ گرون ، استاد روتگرز ، می نویسد: "خوانندگان یاد می گیرند چگونه با آموزه های مفید آلیس میلر ، با آسیب های آشکار و پنهان دوران کودکی خود مقابله کنند."
درباره نویسنده کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید
آلیس میلر (Alice Miller; ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۲۳ – ۱۴ آوریل ۲۰۱۰) یک روان شناس، روان کاو و فیلسوف سوئیسی با اصلیت لهستانی-یهودی بود که به خاطر کتبش در زمینه کودک آزاری والدین که به چند زبان مختلف ترجمه شده است، مورد توجه بوده است. همچنین می توان از او به عنوان یک روشن فکر عمومی نام برد.کتاب «The Drama of the Gifted Child» او تا سال ۱۹۸۱ یک کتاب پرفروش انگلیسی جهانی بود. دیدگاه های او دربارهٔ عواقب ناشی از کودک آزاری بسیار تأثیرگذار بوده است.
قسمتی از کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید
بیماری های جسمی در بیش تر موارد در واقع واکنش بدن است به بی توجهی دائمی به کارکردهای اصلی بدن. یکی از حیاتی ترین کارکردهای بدنی ما توانایی گوش سپردن به داستان واقعی زندگی خودمان است. بنابراین، موضوع اصلی این کتاب بررسی تناقضی است بین چیزهایی که احساس می کنیم – چیزهایی که بدن ما ثبت می کند – و چیزهایی که ما فکر می کنیم باید احساس کنیم تا با هنجارها و استانداردهای رایج هماهنگ باشد. عقیده راسخ من، بنابر بررسی های متعدد، این است که پیروی از یک هنجارِ رفتاریِ خاصِ دیرینه – فرمان چهارم – اغلب ما را از قبول احساسات واقعی مان باز می دارد و در نتیجه، بهای اجرای این فرمان را با ابتلا به بیماری های مختلف جسمی می پردازیم.
بدن نمی تواند این نوع اصول اخلاقی را درک کند. بدن هیچ کاری با فرمان چهارم ندارد و مثل ذهن با کلمات فریب نمی خورد. بدن نگهبان واقعیت است، واقعیت ما، چون تمام تجربه های زندگی ما را در خود دارد و می خواهد اطمینان حاصل کند که ما می توانیم با واقعیت ارگانیسم خود زندنگی کنیم. بدن با کمک علایم جسمی، ما را مجبور به تعامل آگاهانه با این واقعیت می کند، تا به طور هماهنگ با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم.
یوکیو میشیما، نویسنده مشهور ژاپنی، که سال ۱۹۷۰ در چهل وپنج سالگی به روش هاراکیری خودکشی کرد، مانند رمبو اغلب از خود به عنوان هیولا یاد می کرد، زیرا همیشه در درون خود کششی به مسائل بیمارگونه و ناخوشایند احساس می کرد. خیال پردازی های او حول موضوعاتی مانند مرگ، تاریکی های جهان و خشونت جنسی می چرخید. از طرف دیگر، شعرهای او بازتاب حساسیتی نامعمول، ناشی از تحمل رنجی عظیم بود؛ رنجی که در تجربیات غم انگیز دوران کودکی او ریشه داشت.
همه دیکتاتورها، آزار و اذیت دوران کودکی و میل افراطی شان را به انجام کارهای بزرگ برای فراموش کردن آن آزارها انکار می کنند. اما از آنجا که ضمیر ناخودآگاه فرد، سرگذشت او را به تمامی در سلول های بدن او ثبت کرده، سرانجام از فرد می خواهد با واقعیت روبه رو شود.
به راستی چه خوب می شد اگر می توانستیم صادقانه با پدر و مادرمان صحبت کنیم. آنچه آنها نهایتاً از گفته های ما برداشت می کنند، در دست ما نیست. اما صحبت کردن صادقانه می تواند فرصتی باشد برای ما و فرزندان مان و مخصوصاً برای بدنمان که مسیر رسیدن به واقعیت را به ما نشان می دهد.
مواد مخدر همیشه نمی تواند افراد را از وابستگی به مادر و سلطه او رها کند. گاهی، افراد برای پر کردن خلاهایی که مادر در وجود آنها به جا گذاشته، از مواد مجاز (مثل الکل، نیکوتین و داروهای نسخه ای) استفاده می کنند. کودک به لحاظ احساسی به قدر کافی تغذیه نمی شود و در بزرگسالی هم، جایگزینی برای آن پیدا نمی کند. این خلا، بدون مواد مخدر، خود را مانند حس گرسنگی فیزیکی نشان می دهد که به شکم چنگ می زند و آن را منقبض می کند.
اگر پیام های بدنمان را، آن گونه که در احساساتی همچون خشم هویدا می شوند، نادیده بگیریم، دیگر نمی توانیم خود را دوست بداریم، به خود احترام بگذاریم یا خود را درک کنیم.
کتک زدن بچه های کوچک، شکلی از آزار است که یقیناً عواقب شدید و در برخی مواقع اثرات مادام العمر به جا می گذارد. خشونت علیه کودکان، در بدن آنها ذخیره می شود و بعدها در بزرگسالی بر سر دیگران، یا حتی ملت های دیگر، تلافی می گردد. از سوی دیگر، کودک آزاردیده این خشونت را به خودش برمی گرداند که به افسردگی، اعتیاد به مواد، بیماری های جدی، خودکشی یا مرگ زودهنگام منجر می شود.
شناسنامه کتاب بدن هرگز دروغ نمی گوید
- نویسنده: آلیس میلر
- ترجمه: امید سهرابی نیک
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۲۳۰
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب دیالکتیک تنهایی اثر اکتاویو پاز










































