معرفی کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ اثر ماریو وارگاس یوسا

  دوشنبه، 26 مهر 1400   زمان مطالعه 7 دقیقه
معرفی کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ اثر ماریو وارگاس یوسا
کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ از اولین نوشته‌های ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ی سرشناس پرویی به شمار می‌آید که آن را در سال 1986 به زبان اسپانیایی منتشر کرد. ماجرای این رمان کوتاه در شمال پرو نزدیک یک پایگاه نیروی هوایی اتفاق می‌افتد.

درباره کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟

اولین کلمات کتاب «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟» خبر از یک قتل فجیع و نفسگیر می دهد. جوانی آبرومند و خوش صدا به نام پالومینو مولرو به شکل وحشتناکی شکنجه و از درخت آویزان شده است و افسر لیتوما به همراه دستیارش به دنبال قاتل آن می گردند. مولرو به عنوان سرباز در نیروی هوایی خدمت می کرد و عاشق دختر سرهنگ نیروی هوایی شده بود. لیتوما و دستیارش در جریان تحقیقات خود با مشکلات و موانع زیادی از سوی رئیس پایگاه روبه رو می شوند اما حضور نابهنگام آلیسیا، دختر سرهنگ، حل معمای قتل را آسانتر می کند.با وجود عناصر جنایت، مضنون و کارآگاه ذهن مخاطب به سمت رمان های جنایی و معمایی می رود و گمان می کند که این کتاب یک داستان پیچیده ی معمایی است که در نهایت به دست کارآگاه باهوش حل می شود. اما بارگاس یوسا، مسیر داستان را به شکل هنرمندانه ای تغییر می دهد. در واقع مخاطب در میانه ی کتاب می تواند به درستی تحلیل کند که چه کسی قاتل است، اما آنچه بارگاس یوسا قصد دارد به تفسیر آن بپردازد روابط بین آدم ها و احساسات آنهاست. او در داستان خود به آرامی به تحلیل روابط می پردازد و حتی از فرعی ترین شخصیت ها نیز به سادگی عبور نمی کند.یوسا در داستان های خود، همواره از فرهنگ و سیاست بهره گرفته است. در این داستان به نقد حکومت فاشیستی پرداخته و از فرهنگ دهان بینی و شایعه پراکنی برای بالا بردن هیجان داستان استفاده کرده است. افسر لیتوما یکی از شخصیت های ساخته شده توسط بارگاس یوسا است که در کتاب «مرگ در آند» نیز نقش آفرینی می کند.

خلاصه کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟

پالومینو مولرو که آخرین فرزند به جا مانده از مادری بیوه است، از خدمت سربازی معاف می شود. در حقیقت، مولرو نه یک جنگجو، بلکه نوازنده ی موسیقی است: او که در گذشته برای زن های جوان در تالارا، شهری کوچک در پرو، گیتار می نواخت و آواز می خواند، برای خدمت در نیروی هوایی نام نویسی می کند. افسر لیتوما و ستوان سیلوا از نیروی گارد ملی، مسئولیت رسیدگی به پرونده ی قتل فجیع و بی رحمانه ی مولرو را به عهده گرفته و خیلی زود درمی یابند که او به این منظور برای خدمت نام نویسی کرده که نزدیک پایگاه نظامی[و شخصی بخصوص]باشد. نقش آفرینان اصلی قتل، خیلی زود و تقریبا خودخواسته، خود را به ستوان سیلوا نشان می دهند؛ افسری که قسم خورده است تا قبل از مرگش، این پرونده را بسته و زن رویاهایش را به دست آورد؛ زنی فربه، اغواگر و ازدواج کرده به اسم دونا آدریانا که پیشرفت های سیلوا را مهم تلقی نمی کند. شخصیت های اصلی خود را به مخاطب می شناسانند اما گنگ و مرموز باقی می مانند: ریچارد دوفو، مردی خشن و بی رحم؛ سرهنگ میندرئو، قدرتمند و متکبر که به شکل عجیبی از دختر زیبا و بی احساسش، آلیسیا حرف شنوی دارد؛ دختری که رازی مگو را با پدرش در سینه دارد. در نهایت، خود مولرو، موسیقی دانی زمخت و بدترکیب که به درجات بالایی از اجتماع رسیده و به خاطر غرورش مجازات سختی می شود. رمان به یاد ماندنی ماریو بارگاس یوسا، معمایی دست نیافتنی درباره ی روح انسان، جرم و بی گناهی را به مخاطبین عرضه کرده و با مجبور کردن خوانندگان کتاب به همدردی با ظالمین، قضاوت کردن قربانیان و شاید بخشیدن هر دو گروه، آن ها را به چالشی سخت دعوت می کند.

درباره نویسنده کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟

ماریو بارگاس یوسا، در ۲۸ مارس سال ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد. وی تنها فرزند پدر و مادرش بود و والدینش پنج ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدند. ۱۰ سال اول زندگیش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از آن که پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت. دوران کودکی او با سختی سپری شد.در ۱۴ سالگی پدرش وی را به دبیرستان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایده ی نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. نگرش داروین گرایانه ی او نسبت به زندگی حاصل تجربه ی همین دو سال است. بارگاس یوسا در رشته ی هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغ التحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشته ی ادبیات درجه ی دکترا گرفت. وی در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هجده سال از او بزرگ تر بود، ازدواج کرد. ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «سر-دسته ها» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان سه نویسنده ی بزرگ آمریکایی جنوبی ببیند. امروز اما ادبیات پررونق آمریکای لاتین مدیون مارکز، فوئنتس و یوسا است.شهرت یوسا با نخستین رمانش، زندگی سگی آغاز شد. رمانی که در آن به تجربه های سختش در خدمت نظامی پرداخت. بدین ترتیب جهان خیلی زود با دوره ی طلایی ادبیات آمریکای لاتین آشنا شد. سرانجام، خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا در سال 2010 توانست جایزه ی ادبی نوبل را از آن خود کند.

ماریو وارگاس یوسا

درباره مترجم کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟

احمد گلشیری مترجم ایرانی ادبیات داستانی است. وی فعالیت ادبی خود را از جنگ اصفهان آغاز کرد.وی برادر هوشنگ گلشیری و پدر سیامک گلشیری دیگر نویسندگان ایرانی است.

چرا باید کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ را خواند؟

کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ در دسته ی کتاب های رمان و ادبیات کلاسیک قرار دارد. این کتاب برای گروه سنی بزرگ سال مناسب است.تعداد صفحات نسخه ی چاپی کتاب 160 صفحه است که با مطالعه ی روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 8 روز بخوانید.کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتاب های طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع رمان و ادبیات پرو را بخوانند مفید خواهد بود.

قسمتی از کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟

ستوان سیلوا گفت: «بسیار خوب. جایی که افراد نیرویِ هوایی و زن و بچه هاشون زندگی می کنن. سرنخ خوبی یه. حالا دیگه اون بی پدر و مادر نمی گه ما داریم وقت شو تلف می کنیم.»

اما لیتوما به صرافت افتاد که ستوان هر چند گوشش با اوست و از دیدارشان با فرمانده پایگاه نیروی هوایی صحبت می کند اما ششدانگ حواسش جمع دونیا آدریاناست که داشت رستوران را جارو می کرد. گهگاه لبه دامنش تا بالای زانو پس می رفت. چشمان ریز افسر کوچک ترین حرکت زن را از نظر دور نمی داشت.

دونیا آدریانا چه چیزی داشت که او را گرفته بود؟ لیتوما این را در نمی یافت. ستوان پوست سفیدی داشت. جوان و خوش چهره بود و سبیل بور کم پشتی گذاشته بود. هرزنی را توی تالارا می خواست می توانست به چنگ بیاورد. اما چشمش تنها دنبال دونیا آدریانا بود. پیش لیتوما اقرار کرده بود. «اين خیکی منو پاک اسیر خودش کرده.» کی فکرش را می کرد؟ دونیا آدریان با آن سن و سال حکم مادرش را داشت. لابه لای گیسوان آشفته اش تارهای سفید مو دیده می شد. از این ها گذشته، همه جایش پف کرده بود. آدریانا زن ماتیاس بود که شب ها دنبال ماهیگیری بود و روزها می خوابید. زن و شوهر پشت رستوان می خوابیدند و چند بچه بزرگ داشتند که همه از پیش شان رفته بودند. دو تا ازپسرهای شان در شرکت نفت بین المللی کار می کردند.

«ستوان اگه همین طور به دونیا آدریانا زل بزنین؛ چشم و چارتون دیگه جایی رو نمی بینه. دست کم عینک تونو بزنین.» ستوان بی آن که چشم از جاروی آدریانا بردارد. در گوشی گفت: «راستش: هر روز آب و رنگش بهتر می شه.»

یک فنجان بزرگ شیربز و چند ساندویچ پنیر پرچرب جلو رویشان بود. چشم به راه دون خرونیمو و تاکسی اش بودند تا بیاید و آن ها را به پایگاه ببرد. سرهنگ میندرو قرار بود ساعت هشت و نیم آن ها را ببیند. آنها تنها مشتریان غذاخوری دونیا آدریانا بودند. غذا خوری کلبه ای بود که از تیرهای خیزران. حصیر و ورقه های فلزی موج دار ساخته شده بود. در گوشه ای یک اجاق دستی قرار داشت که دونیا آدریانا رویش برای مشتری ها پخت وپز می کرد. درپشت دیوار انتهای کلبه اتاق کوچکی بود که ماتیاس بعد از برگشتن از اقیانوس درآن می خوابید.

شناسنامه کتاب چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها