درباره کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
در توصیف کتاب « داستانهای کوتاه آمریکای لاتین » به کوشش "روبرتو گونسالس اچه وریا" آمده است : هنگامی که نویسندگان آمریکای لاتین در انفجار مشهور دهه ی شصت ،به صحنه ادبیات جهان وارد شدند ، به نظر می رسید که ادبیات خود را از هوای نازک شب اختراع کرده کرده باشند . نگارش آن ها نه تنها فوق العاده بود بلکه ظاهر ناگهانی و دیدنی آن جادویی به نظر می رسید. در حقیقت ، ادبیات آمریکای لاتین بخشی از یک سنت طولانی و غنی است، که به دوره ی استعمار باز می گردد و مملو از نویسندگان برجسته و قدرتمندی است که در جهان انگلیسی زبان، بسیار اندک شناخته شده اند . داستان کوتاه بخش اصلی این سنت بوده است که از اعتراض های روایتگرانه ی "فری بارتولومه د لااس کازاس" علیه سوء استفاده اسپانیایی های فاتح از سرخپوستان گرفته تا داستان های مشهور جهان از "خورخه لوئیس بورخس" و کارهای معاصر استادانی چون "کارلوس فوئنتز". ،" گابریل گارسیا مارکز" ، "روزاریو فر" و دیگران را شامل می شود.کتاب « داستانهای کوتاه آمریکای لاتین » مجموعه ای از داستان های کوتاه از نویسندگان امریکای لاتین است که توسط "روبرتو گونسالس اچه وریا" ، استاد بزرگ ادبیات امریکای لاتین و ادبیات تطبیقی دانشگاه ییل برای دانشگاه آکسفورد گردآوری شده است.
خلاصه کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
« داستانهای کوتاه آمریکای لاتین » به قلم "روبرتو گونسالس اچه وریا" سیر تحول داستان های کوتاه در امریکای لاتین را از دوره ی استعمار تا دوران معاصر روشن می کند و هر داستان معرف دوره خود است.
درباره نویسنده کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
روبرتو گونسالس اچه وريا (زاده 28 نوامبر 1943 ، ساگوا لا گراند ، کوبا) یک منتقد کوبایی متون ادبیات و فرهنگ آمریکای لاتین است. وی استاد استرلینگ ادبیات اسپانیایی و مقایسه ای در دانشگاه ییل است. روبرتو لیسانس خود را از دانشگاه فلوریدا جنوبی (1964)، کارشناسی ارشد دانشگاه ایندیانا (1966) و دکترا از ییل (1970) دریافت کرد. وی همچنین دارای مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه Colgate (1987)، دانشگاه فلوریدا جنوبی (2000) و دانشگاه کلمبیا (2002) می باشد. در سال 1999 او به آکادمی هنر و علوم آمریکا ملحق شد.
درباره مترجم کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
عبدالله کوثری، مترجم، ویراستار و شاعر ایرانی در سال 1325 در همدان به دنیا می آید. وی ادبیات آمریکای لاتین را از انگلیسی به فارسی ترجمه می کند. کوثری آموزش دبستانی و دبیرستانی خویش را در همدان فرجام می دهد. سپس در رشته ی اقتصاد دانشگاه ملی (دانشگاه شهید بهشتی کنونی) مشغول تحصیل می شود. او در هنگام تحصیلات دانشگاهی سروده هایش را در سبک نو در هفته نامه ی خوشه به سردبیری احمد شاملو، و در ماه نامه ی نگین به سردبیری دکتر محمود عنایت منتشر می کند. او همچنین در شب های شعر خوشه در کنار شاعرانی چون شاملو، اخوان ثالث، مصدق، نصرت رحمانی٬ م. آزاد و دیگران شعرهای خود را می خواند. پس از پایان آموزش دانشگاهی رهسپار لندن می شود و پس از بازگشت گام در راه ترجمه ی کارهای داستانی نویسندگان آمریکای لاتین می نهد. کوثری بیش از پنجاه کتاب در دو حوزه ی ادبیات و اقتصاد ترجمه کرده است. وی در ترجمه هایش به اندیشه های نویسندگان وفادار می ماند و می کوشد که با زبانی مناسب آن ها را به خواننده منتقل کند. عبدالله کوثری در حال حاضر در مشهد زندگی می کند.
قسمتی از کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
اما اگر باور کنیم که شیطان همراه گوشت وارد بدن می شود و کلیسا قدرت آن را دارد که افسون او را باطل کند، این همه چندان عجیب نخواهد بود. مسئله این است که آدم را تبدیل به ماشینی کنند که محرک اصلی او نه اراده آزاد که خواست کلیسا و حکومت باشد. شاید روزی برسد که نفس کشیدن، راه رفتن و حتی گپ زدن با دوستی، بی رخصت مقامات عالیه ممنوع باشد. (داستان کشتارگاه، صفحه ۷۳ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
نادان بودن هم برای خودش عالمی دارد! این که آدم نداند موتزارت کی بوده، مایۀ کارش را از کجا گرفته، چه تأثیری بر دیگران گذاشته، موسیقی اش چه ویژگی هایی داشته! این که آدم خودش را ول کند تا دست دیگری این ور و آن ور بکشدش، و حالا… (داستان درخت، صفحه ۱۸۹ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
این برادر برای من چه چیزی گذاشته بود؟ یک ردیف کتاب های جنایی، بعضی خاطرات کودکی، لباس هایی که به دردم نمی خورد، چون یا تنگ است یا کوتاه و آن عکس زیر تیتر درشت روزنامه. آن جور که او زندگی را قبول کرده بود، به نظر من تحقیرآمیز می آمد. می دانستم اگر مجرد مانده از بی حالی و بی دست و پایی خودش است. همیشه کم و بیش تصادفی چندبار از جلو آرایشگاهی رد می شدم که هر روز برای ریش زدن به آنجا می رفت. حقارتش آزارم می داد و باور کردنش برایم مشکل بود. (داستان طالع نحس، صفحه ۲۳۶ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
سفت و سخت به این امید چسبیده بود. به همین خاطر برایش مشکل بود تصور کند این جوری می میرد، بی هیچ مقدمه، یکباره، در این سن و سال، بعد از عمری تلاش برای پس زدن مرگ، بعد از تلف کردن بهترین سال های عمرش در فرار از این گوشه به آن گوشه، حالا که به خاطر آن همه مصیبت و فرار از هر کس و ناکس، مشتی پوست و استخوان شده بود، خشک و چغر مثل چرم. (داستان بگو مرا نکشند، صفحه ۲۷۱ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
وقتی به من می گویی محال است آن روزها را به یاد من، یا هر کس دیگری، مانده باشد، وقتی می گویی آن قدر بزرگ شده ام که دیگر وقتم را سر این پرت و پلاهای بچگانه تلف نکنم، من خفقان می گیرم. فقط بیرون از خانه. وقتی کسی را ندارم که باهاش دربارۀ این چیزها حرف بزنم، و تو هم خوش نداری به حرفم گوش بدهی، همین جور با خودم، توی دلم، حرف می زنم. من شاید حرف هام را بیخودی خرج کنم، اما دیگر چرا سکوتم را به هدر بدهم. (داستان نازاده، صفحه ۲۸۸ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
رؤیاها مثل صندوق هستند، رؤیاهای دیگری توی آنها هست. گاهی اوقات پیش می آید که ما به جای این که در رؤیای اول بیدار شویم در رؤیای دوم از خواب می پریم و این نگرانمان می کند. در رؤیای دوم سعی می کنم او را صدا بزنم، اما جواب نمی دهد، صدایم را نمی شنود، بعد من بیدار می شوم و دوباره صداش می زنم. (داستان آستانه، صفحه ۳۷۷ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
زن در آن آرامش درمانده وار غوطه می خورد. هر چند نمی ترسید، می دانست که وضعی از این بدتر محال است. مدت ها بود که دیگر به ته خط رسیده بود؛ مگر خوشبختی چه بود و جز خاطره ای گنگ و گریزان، لحظه ای بی هیچ آینده. او همان چند لحظه پیش برای اول بار طعم خوشبختی را چشیده بود و حالا با آن همه مصیبت غرقه در خوشبختی بود، دریایی از خوشبختی که مهم تر از واقعیت بود، زمان را پس می راند و او را در لحظه ای نگه می داشت که دیگر گذشته بود. (داستان کلبه ای در جنگل، صفحه ۴۶۵-۴۶۶ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
آن قدر که من عاشق فلاکت این مرد بودم، آن قدر که من به این راه نهایی که او را به اعماق نکبت و کثافت زندگی انسان می رساند عشق می ورزیدم، هیچ مردی تا به حال به هیچ زنی عشق نورزیده. تماشای تلاش های گذرای این مرد برای اینکه دوباره از جا بلند شود، نقشه هایی بی هیچ اعتقاد استوار در پشتش که آن باب تباه شده و دور افتاده گاه به گاه به این مرد تلقین می کند و تنها فایده اش این است که بنشیند و میزان سقوط و لجن مال شدن خودش را به دقت اندازه بگیرد، چنان مرا مسحور می کند که هیچ مردی تا به حال مسحور عشق نشده. (داستان خوش آمدی،باب، صفحه ۵۰۵ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
هیچ وقت مثل آن روزها که همراه جماعت مردم بودم به این فکر نیفتاده بودم که زندگی چقدر کند می گذرد و چقدر خسته کننده است. ما مثل مشتی کرم بودیم که زیر آفتاب توی هم می لولیدیم، وسط ابر تیره ای از غبار راه پیچ و تاب می خوردیم، و این غبار همه مان را توی یک مسیر واحد به جلو می راند، جوری که انگار به آن جاده زنجیر شده بودیم. چشم هامان رد غبار را می گرفت، تا چشم کار می کرد غبار بود و بس. انگار چیزی جلو چشم هامان بود که راه نگاهمان را می گرفت. و آسمانِ همیشه خاکستری که از آن بالا فشار می آورد و له و لورده مان می کرد. (داستان تالپا، صفحه ۵۱۲-۵۱۳ – کتاب داستان های کوتاه آمریکای لاتین)
شناسنامه کتاب داستانهای کوتاه آمریکای لاتین
- گردآوری: روبرتو گونسالس اچه وریا
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: نی
- تعداد صفحات: ۵۸۲
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی داستان های کوتاه آمریکای لاتین
- گوینده: هادی کمالی مقدم , مینا بزرگمهر
- ناشر صوتی: نشر نی
- مدت: 13 ساعت و 32 دقیقه