درباره کرگ گروشل
کریگ گروشل (زادهٔ ۲ دسامبر ۱۹۶۷) بنیانگذار و کشیش ارشد Life.Church، یک کلیسای انجیلی آمریکایی در چند مکان است که مکان هایی در ۱۰ ایالت ایالات متحده دارد. گروشل در جنوب اوکلاهاما بزرگ شد و در دبیرستان آردمور تحصیل کرد. پس از دبیرستان، با بورسیه تنیس در دانشگاه اوکلاهما سیتی تحصیل کرد و عضو انجمن برادری لامبدا چی آلفا بود. او مدرک لیسانس خود را در رشته بازاریابی دریافت کرد. او با همسرش امی در OCU ملاقات کرد و این دو در سال 1991 با یکدیگر ازدواج کردند. در همان سال، گروشل به عنوان کشیش وابسته در کلیسای متحد متدیست وارد خدمت شد. او در مدرسه علمیه فیلیپس، که وابسته به کلیسای مسیحی (شاگردان مسیح) است، شرکت کرد و مدرک کارشناسی ارشد الهی را به دست آورد. او در جریان بمباران اوکلاهاما سیتی در سال 1995 در کلیسای فرست یونایتد متدیست در اوکلاهاما سیتی کشیش دستیار بود.
درباره کتاب غلبه بر جنگ ذهنی
می گویند بزرگترین جنگ دنیا نه نبرد ارتش ها، بلکه نزاعی است که درون فکر انسان جریان دارد. آنچه از معلمان آموختیم، آموزه های دینی، قوانین خانواده و انتظارات والدین هرگز تماماً با یکدیگر سازگار نیستند. ترجیحات شخصی هم جبهه ای دیگر در این کارزارند که قدرتمندانه سعی دارند بر هر رقیبی غلبه کنند. دقیقاً به دلیل وجود این نیروهای گوناگون است که ما دچار تعارض، آشفتگی و شرم گرفتار می شویم. چرا که افکار، رهبران حقیقی ما هستند. کرگ گروشل نویسنده ی کتاب غلبه بر جنگ ذهنی (Winning the War In Your Mind) بر این عقیده است که کیفیت زندگی به آنچه که به آن می اندیشیم بستگی دارد و این گفته، به هیچ وجه اغراق نیست. ما در مسیر افکارمان حرکت می کنیم؛ هرچه این حقیقت را بهتر درک کنیم برای تغییر زندگی قدرتمندتر می شویم. تعالیم کتاب الهی و تجربه ی نسل های گذشته بارها صحت این ادعا را اثبات کرده و در سال های اخیر، جریان درمان شناختی-رفتاری هم شواهدی علمی به آن افزوده است. بسیاری از مشکلات، از اختلال های خوردن گرفته تا روابط آسیب زا و حتی افسردگی، متأثر از الگوهای فکری غلط هستند. پس چنانچه در پی درمانی واقعی هستیم، راهی جز ورود به قلمروی ذهن قدم نداریم. بلکه باید با سلاحی آخته وارد نزاع میان اندیشه ها شویم. لحظه ی عجیبی است، زمانی که متوجه می شویم آنچه فردا هستیم زاده ی افکار امروز ما خواهد بود و عجیب تر اینکه هیچکس به ما درباره ی قدرت فکرمان هشدار نداده است. اگر از مسیری که تاکنون در زندگی طی کرده اید راضی نیستید، شاید در نقطه ای هستید که باید اندوخته ی ذهنی را بررسی و بخش هایی از آن را تغییر دهید. شاید هم به تلاش بیشتری نیاز دارید و باید به کمک آن بخش از روانتان بشتابید که منجی شماست و مدت هاست که در میدان نبرد با افکار سمی، تنها رها شده است... . مطالعه ی کتاب غلبه بر جنگ ذهنی بهترین کمکی است که می توانید در این شرایط به خود انجام دهید. از آموزه های معنوی کرگ گروشل استفاده کنید، در این نبرد ذهنی به یاری افکار سازنده بروید و کنترل کشتی زندگی را در دست بگیرید. شما چه فردی مذهبی باشید یا نه، این اثر حقایقی را عرضه می کند که می تواند برایتان سودمند باشد. اگر هم از تلاش های ناموفق برای تغییر خود خسته شده اید، ایرادی ندارد. همه ی ما تجربیاتی بی فرجام در مسیر دگرگونی داشته ایم اما این بار، تنها نیستید. شما در آستانه ی کشف قدرت بی کرانی هستید که خداوند سخاوتمندانه به بندگانش می بخشد و حال نوبت شماست که به جمع افراد سعادتمند مورد لطف او ملحق شوید.
نکوداشت های کتاب غلبه بر جنگ ذهنی
- اگر شما هم مثل من مدت ها با اضطراب یا الگوهای افکار منفی دست وپنجه نرم کرده اید، این اثر را از دست ندهید. (سیدی رابرتسون، بازیگر و تاجر آمریکایی)
- مطالعه ی این کتاب برای کسانی که می خواهند الگوهای تفکر ناسالم را شناسایی و در مورد آن ها اقدام کنند، اجباری است. (لیسا ترکروست، نویسنده ی پرفروش نیویورک تایمز)
- گروشل به شما ابزارهایی می دهد تا ذهن خود را به کمک کلام الهی آرام و سرزنده کنید و یک زندگی پرشور و هدفمند داشته باشید. (کریستین کین، نویسنده و سخنران بین المللی اهل استرالیا)
در بخشی از کتاب غلبه بر جنگ ذهنی می خوانیم:
وقتی در سن رشد بودم، خانواده ام استطاعت مالی خرید لباس های برند را نداشتند. بنابراین، مادرم جوراب های دسته دوم برند ایزود را می خرید، مارک های آن ها را بریده و روی پیراهن های من می دوخت. احساس جعلی بودن می کردم. کلاس دوم بودم که متوجه شدم کوررنگی دارم. نه تنها نمی توانستم پیراهن های جعلی ایزودم را با شلوارهای فاقد برندم سِت کنم، بلکه هرگز زیبایی این جهان را آن طور که دیگران می توانستند ببینند نمی دیدم. احساس می کردم معیوب هستم. در یک مسابقه املای واژه ها با همکلاسی ام، املای میسی سی پی را اشتباه نوشتم. ما آهنگی برای نحوه هِجی کلمات آموخته بودیم: هربار که حرف آی (i) ظاهر می شد، حرف آی یک بار و حروف پس از آن دو بار می آمد. چطور می توانستم املای میسی سی پی را اشتباه بنویسم؟ احساس حماقت می کردم. در کلاس پنجم، دختری به نام تیفانی به خاطر پسری به نام برایان با من قطع رابطه کرد. دلیل؟ برایان یک موتور سیکلت داشت. من فقط یک موتور گازی داشتم. احساس کردم درِ پیت هستم. پدرم در لیگ دسته دوم بیس بال بازی می کرد. او یک قهرمان حرفه ای بود و من مطمئن نبودم آیا حتی می توانم در تیم کالج بازی کنم یا نه. احساس ناکافی بودن داشتم. این وقایع مجزا، در کنار بسیاری از وقایع دیگر، برداشت من از خودم را به صورت واقعیتی شکل داد که به عنوان یک جوان تازه ایمان آورده، به خودم منتقل می کردم. احساس می کردم به اندازه کافی خوب نیستم. بنابراین، یاد گرفتم امن بازی کنم و به هر قیمتی شده، از ریسک کردن اجتناب کنم. در هر فرصتی، احساس می کردم شکست خواهم خورد. آرام آرام، تعریف من از «موفق شدن» به «شکست نخوردن» تبدیل شد. به احتمال زیاد، شما هم دروغ های خاص خود را دارید که مانع پیشرفت تان می شوند. دروغ های من نزدیک بود مرا از فراخوان خدمت به کلیسا دور کند.
گزیده ای از کتاب غلبه بر جنگ ذهنی
قرن ها بود که مردم فکر می کردند جهان مسطح است. برخی هنوز هم همین طور فکر می کنند! اگر باور نمی کنید، در گوگل جست و جو کنید. با جست و جو در گوگل به این عنوان برمی خورید: معتقدان به مسطح بودن زمین. چون آن ها به این امر اشتباه باور داشتند، زندگی آن ها را طوری تحت تاثیر قرار داده بود که گویی حقیقت دارد. آن ها از ترس اینکه مبادا از لبه دریا بیفتند، به مسافت های دور در اقیانوس سفر نمی کردند. چرا؟ چون وقتی دروغی را چنان باور کنید که انگار حقیقت است، زندگی تان تحت شعاع قرار خواهد گرفت. وقتی در سن رشد بودیم، به همه ما گفته شد که نباید پس از غذا خوردن شنا کنیم. والدین ما تا سی دقیقه پس از صرف غذا، به ما اجازه وارد شدن به استخر را می دادند. تنها مسئله این است که شنا کردن پس از غذا خوردن خطرناک نیست. این یک دروغ بوده و است. همین حالا ممکن است با خود بگویید: «نه، من کاملا مطمئنم که این امر حقیقت دارد.» اما این طور نیست. ما آن را باور داریم؛ پس این دروغ زندگی مان را طوری متاثر ساخته است که گویی حقیقت دارد. از دست دادن فرصت شنا، مسئله مهمی نیست، اما اگر دروغ های مهمی را باور کنید که عواقبی دارند چه می شود؟ اگر این دروغ را باور کنید که هرگز کافی نخواهید بود چه؟ یا باور به اینکه همیشه اشتباهات زیادی دارید چطور؟ یا خداوند واقعا مراقب شما نیست؟ یا اینکه شما هرگز قادر نخواهید بود دست از آنچه نمی خواهید انجام دهید بردارید؟ چون این نکته بسیار حیاتی است، یک بار دیگر تکرار می کنم: دروغی که همچون حقیقت باور می کنید، زندگی تان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
فهرست مطالب کتاب
- مقدمه: افکارتان شما را به کجا می برد؟
- بخش اول: قانون جایگزینی
- 1- آگاهی واقعیت است
- تمرین 1: بررسی افکار
- 2- تبدیل شدن به جنگجوی افکار
- تمرین 2: شناسایی دروغ هایی که باور دارید
- 3- دروغ های کهنه، حقیقت تازه
- بخش دوم: قانون بازنویسی
- 4- سیم های اشتباهی و رَدِ مُدور
- تمرین 4: رَدهای خود را بشناسید
- 5- حفر گودالی از حقیقت
- تمرین 5: حفر گودال حقیقت
- 6- نشخوار و تجدید
- تمرین 6: نشخوار کردن را بیاموزید
- بخش سوم: قانون اصلاح
- 7- لنزها و فیلترها
- تمرین 7: سوگیری شناختی، کنترل و اصلاح
- 8- کاری که خداوند انجام نداد
- تمرین 8: دعاهای اجابت نشده
- 9- نیکی ناخواسته
- تمرین 9: نیکی همسوی شما
- بخش چهارم: قانون شادمانی
- 10- مشکلات، وحشت و حضور
- تمرین 10: وقتی دیگر تحمل ندارید
- 11- چشم انداز ستایش
- تمرین 11: جعبه خدای شما
- 12- نگاه اجمالی داشته باشید نه موشکافانه
- تمرین 12: بررسی آنچه درست است
- نتیجه گیری: پیروزی در جنگ را انتخاب کنید
- سخن پایانی: از اِمی گروشل
شناسنامه کتاب غلبه بر جنگ ذهنی
- نویسنده: کرگ گروشل
- مترجم: ویدا کرمی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر ذهن آویز
- تعداد صفحات: 216
- موضوع کتاب:کتاب موفقیت و خودسازی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
افرادی که به مطالعه ی کتاب های خودسازی علاقه دارند، از مخاطبان اصلی کتاب غلبه بر جنگ ذهنی هستند. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا به حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.