معرفی کتاب همین حوالی اثر جومپا لاهیری

  پنجشنبه، 22 مهر 1400   زمان مطالعه 7 دقیقه
معرفی کتاب همین حوالی اثر جومپا لاهیری
کتاب همین حوالی اولین رمانی است که جومپا لاهیری به ایتالیایی نوشته و خودش نیز آن را به انگلیسی ترجمه کرده است، روایتی از ارتباط یک زن با محیط پیرامونش، از آدم‌ها گرفته تا اشیا و مکان‌ها، حکایت وابستگی و گسستگی‌ها، حسرت‌ها و امیدها.

درباره کتاب همین حوالی

کتاب همین حوالی بسیار ساده و خوش خوان است که در آن زنی ۴۵ ساله و بی نام و نشان روزمرگی و برخی از خاطرت خودش را مرور می کند. او بسیار نکته سنج و دقیق است و هیچ جزئیات ریزی از نظرش پنهان نمی ماند. با دقت خیابان و کوچه ها، رستوران و کافه ها، خانه ها و دوستانش را زیر نظر دارد اما هنگامی که به خودش برمی گردد و درونش را می شکافد احساس رضایت و سرزندگی نمی کند.راوی داستان در فصل های کوتاه کوتاه که کتاب را شبیه به دفترچه خاطرات می کند، یک سال از عمرش را برای خواننده روایت می کند. اگرچه به ظاهر هر کدام از این فصل ها وقایع پیش پاافتاده و روزمره اش هستند اما در هرکدام بخش مهم و تأثیرگذاری از زندگی اش را بازگویی می کند.به عنوان مثال خواننده متوجه «تنهایی» در این فصل های کوتاه و در سراسر کتاب می شود: راوی استاد تنهایی است، مادرش هم تنهایی زندگی می کند، گردشگری که تنها وارد شهر شده مورد توجه راوی است، دختربچه دوست راوی که تنهایی را ترجیح می دهد به شکل برجسته در داستان روایت می شود و می بینیم که روابط بین افراد هیچ نقش مهمی در رمان ندارند. بنابراین به راحتی می توان گفت که درونمایه اصلی داستان تنهایی و البته تغییر است، تغییری که به واسطه ی روزمرگی شاید چندان به چشم ما نیاید اما جومپا لاهیری با تکه تکه کردن و فشرده و مختصرگویی توانسته نظر ما را به این تغییرات به ظاهر ساده جلب کند.تغییر هم نقش مهمی در کتاب دارد. راوی در کنار همه غم ها، دلتنگی ها، تنهایی و حسرت ها انگیزه زیادی برای تغییر دارد. او آینده ای کاملا متفاوت برای خودش متصور بود و فکر می کرد در جوانی بسیار عصیانگر خواهد بود اما زندگی اش به نحوی دیگر رقم می خورد. نگاه به گذشته و فکر اینکه زندگی می توانست متفاوت باشد تا حد زیادی راوی را تحت تاثیر قرار می دهد اما همین انگیزه پنهان درونی باعث می شود انتهای داستان متفاوت باشد. (شاید بهتر باشد خواننده خود کتاب را بخواند و درباره تصمیم نهایی راوی قضاوت کند.)اما به نظر می رسد همه چیز در اطراف راوی و حتی در زندگی اش موقت است. خواننده احساس می کند چیزی او را از خوشحال بودن باز می دارد. انگار که مانعی نامرئی پیرامون اوست که اجازه شادی را نمی دهد. در ادامه متوجه می شویم که این احساس خیلی هم اشتباه نیست چرا که وقتی گوشه ای از زندگی گذشته و خاطرات او را می خوانیم متوجه می شویم که در خانه با مشکلات متعددی روبه رو بود. پدر راوی هنگامی که او ۱۵ سال داشت از دنیا می رود اما در همین ۱۵ سال اتفاقاتی رخ می دهد که راوی به هیچ وجه حاضر نیست پدرش را به خاطر آن ها ببخشد. او مرتباً به روانپزشک هم مراجعه می کند اما حسرت ها و غم گذشته مدام او را تعقیب و آثار آن در زندگی اش مشهود است.درنهایت اینکه کتاب همین حوالی ممکن است نظر همه مخاطبان را جلب نکند. مخصوصا اینکه تا یک سوم پایانی کتاب ممکن است هدف نویسنده اصلا مشخص نباشد و خواننده کم حوصله از خواندن طرف نظر کند. اما اگر تا آخر صبر کنید و ارتباط میان رفتارهای فعلی راوی با گذشته پر از اتفاق او را پیدا کنید، بعید است از خواندن کتاب ناراضی باشد.

خلاصه کتاب همین حوالی

راوی بی نام داستان که زنی مجرد و میانسال است، زندگی آرامی را در شهری در ایتالیا پشت سر می گذارد. او در کافه ها، مغازه ها و مهمانی ها در کنار دوستانش وقت می گذراند و هم به عنوان نویسنده و هم معلم کار می کند. اما ظاهر آرام زندگی او، آشوبی عمیق تر را پنهان کرده است: رابطه ای سرد و نه چندان دوستانه با مادرش، روابط عاشقانه ای که به جایی نمی رسند، و تردیدهایی همیشگی نسبت به انتخاب هایش در زندگی. کتاب «همین حوالی» تصویری جذاب و شاعرانه از زندگی یک انسان در گذار است و به شکلی به یاد ماندنی، از امیدها، استیصال ها و نیازهای برآمده از تنهایی و به یاد آوردن خاطرات، سخن می گوید.

درباره نویسنده کتاب همین حوالی

جومپا لاهیری با نام نیلانجانا سودشنا (زاده ی ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن) نویسنده آمریکایی هندی تبار است.پدر و مادر لاهیری از مهاجران هندی (بنگالی) بودند که از کلکته به لندن مهاجرت کرده بودند. پدر جومپا کتابدار دانشگاه بود. او در لندن به دنیا آمد، خانواده اش وقتی که وی ۳ ساله بود به آمریکا مهاجرت کردند و به این ترتیب جومپا در رود آیلند آمریکا بزرگ شد. مادر جومپا علاقه مند بود که فرزندانش با فرهنگ بنگالی به خوبی آشنا باشند، از همین رو آن ها اغلب برای دیدن اقوامشان به کلکته می رفتند.لاهیری به کالج برنارد رفت و مدرک لیسانس در رشته ی ادبیات انگلیسی را در سال ۱۹۸۹ دریافت کرد. پس از آن به دانشگاه بوستون رفت و سه مدرک فوق لیسانس در رشته های زبان انگلیسی، نگارش خلاقانه و ادبیات تطبیقی و نیز مدرک دکترا در رشته ی مطالعات رنسانس را از این دانشگاه دریافت کرد.لاهیری در سال ۲۰۰۱ با آلبرتو ووروولیاس-بوش روزنامه نگار ازدواج کرد. آنها دارای دو فرزند به نام های اکتاویو و نور هستند و در بروکلین زندگی می کنند.لاهیری با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (۱۹۹۹)، برنده ی جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد. همچنین نخستین رمان او به نام همنام (۲۰۰۳) در ساخت فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷ مورد اقتباس قرار گرفت.

جومپا لاهیری

خواندن کتاب همین حوالی را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می کنیم.

قسمتی از کتاب همین حوالی

گرچه تنها زندگی می کنم، از یک بغل محکم خوشحال می شوم، از دو بوسه بر گونه ها و پیاده روی کوتاهی در خیابان. (کتاب همین حوالی – صفحه ۱۰)

همه ی مصیبت های زندگی ام در بهار رخ داده اند، همه ی زخم های دیرپا. از همین روست که از رنگ سبز درختان بیزارم، از هلوهای نوبر بازار و دامن های نازک و شل و ولی که زنان محله با آمدن بهار می پوشند. این چیزها برای من فقط یادآور فقدان و خیانت و سرخوردگی اند. بیزارم از این که صبح ها بیدار شوم و حس کنم به زور به جلو هلم می دهند. (کتاب همین حوالی – صفحه ۱۹)

تنهایی به حرفه ی من بدل شده، چون انضباط خاصی می طلبد و موقعیت خاصی است که می کوشم در آن به درجه ی استادی برسم. با این همه، کلافه ام می کند و به رغم شناخت دقیقی که از آن دارم، سنگینی اش را بر شانه حس می کنم. این وضع احتمالاً تاثیری است که مادرم بر من گذاشته. او همیشه از تنهایی می ترسید. (کتاب همین حوالی – صفحه ۳۱)

محله ی ما در ماه اوت آب می رود، درست مثل پیرزنی که روزگاری زیبایی هوش ربایی داشته، اما امروز دیگر چیزی از آن به جا نمانده است. (کتاب همین حوالی – صفحه ۶۵)

فکر پول خرج کردن، فکر خریدن چیزی قشنگ اما غیرضروری برای خودم، همیشه بر دوشم سنگینی کرده است. این حس از کجا می آید؟ از پدرم؟ او که با وسواس سکه هایش را می شمرد و هروقت می خواست پولی به من بدهد، روی هر اسکناسی انگشت می کشید مبادا اسکناس دیگری به آن چسبیده باشد؟ او که از رستوران رفتن بیزار بود و بیرون از خانه حتی یک فنجان چای هم نمی خورد، چون قیمتش معادل یک بسته چای کیسه ای در سوپرمارکت بود؟ آیا تحت تاثیر تربیت سختگیرانه ی پدر و مادرم است که همیشه ارزان ترین لباس، ارزان ترین کارت پستال و ارزان ترین غذای منو را انتخاب می کنم و برچسب قیمت لباس ها را با همان دقتی می خوانم که مردم قبل از تماشای اثری در موزه توضیحات زیر تابلو را می خوانند؟ (کتاب همین حوالی – صفحه ۷۱)

آسمان، برخلاف دریا، هرگز به کسانی که از آن می گذرند چنگ نمی زند. آسمان چیزی از روح ما را در خود نگه نمی دارد. اصلاً برایش مهم نیست. آسمان همیشه متغیر است، هر لحظه به یک رنگ، تعریف ناپذیر. (کتاب همین حوالی – صفحه ۱۲۳)

سرگشته، گمشده، در دریا، خلاف جهت، گمراه، آواره، پریشان، گیج، بی خانمان، برگشته. من با این واژه های مرتبط ارتباط دارم. این کلمات سکونتگاه منند، تنها سرپناه امن من. (کتاب همین حوالی – صفحه ۱۳۹)

شناسنامه کتاب همین حوالی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر