درباره کتاب ایلیاد
کتاب "ایلیاد" به همراه «اودیسه» از آثار حماسی و فاخر یونان می باشد که از بسیاری لحاظ هم سان با شاهنامه ی فردوسی بوده و تاریخ باستان و اساطیر و خدایان و... یونان باستان را در قالب شعر بیان نموده است. البته این دو منظومه، نه به مانند شاهنامه که کمتر از 1000 سال قبل سروده شده، مربوط به 3000 سال پیش بوده و شاید بیش از هر اثر ادبی دیگر در سراسر جهان شهرت و اعتبار دارد.محاصره و تسخیر شهر تروا در ترکیه ی امروزی، حدود ۱۲۰۰سال قبل از میلاد مسیح، اتفاق افتاد و «هومر»، داستان سرا و شاعر نابینای یونانی، ۴۰۰ سال بعد، یعنی در نیمه ی دوم قرن هشتم پیش از میلاد، آن جنگ تاریخی میان یونانی ها و تروایی ها را به صورت دو منظومه ی حماسی بلند، یعنی «ایلیاد» و «اودیسه»، آفرینش کرد. این دو منظومه، حاوی ۲۸۰۰۰ شعر "هگزامتری" هستند و از ارزش آن همین بس که ادیبان، ادبیات یونان باستان را تنها با آثار حماسی «هومر» می توانند بررسی نمایند. او گرچه در شهر اِزمیر (سمیرنا)، واقع در غرب ترکیه ی امروزی دیده به جهان گشود، از آغازگران شعر و ادبیات اروپا شناخته شده که البته طبق اسناد موجود، وی بیشتر عمر خود را در جزیره چیوس گذراند و در آخر نیز جزیره ی لوس میعادگاهش با مرگ گشت.و اما «ایلیاد» که مانند «اودیسه» با 24 سرود، نظم یافته، به دوران شگفتی «می سن» و برتری آن دوران مربوط می شود و موضوع آن لشکرکشی «آگاممنون» پادشاه مقتدر «می سن»، جهت بازپس گیری همسرش از شاهزاده ی «تروا» به آن مکان می باشد. در «ایلیاد» قهرمانان نامی یونان، چون آشیل، آیاس، هکتور، اودیسیوس و بسیاری از ایزدان کوه المپ به همراه عادات و ضعف های اخلاقی شان توصیف گشته است.این اثر فاخر، با برگردانِ مترجم فهیم و ارجمند ایران، «استاد سعید نفیسی»، در ادبیات پارسی ارزشی دوچندان یافته و در آن می توان از قلم این استاد فرهیخته که با الهام از شاهنامه، زبان حماسی را برای نثر آن انتخاب نموده، یکی از بهترین آثار ترجمه ی ایران را مشاهده نمود. ایشان به جز ترجمه ی دقیق و حفظ امانت متن اصلی، با مقدمه ای مفصل و کامل، قبل از شروع خواندن کتاب، خواننده را با کلیاتی از اصطلاحات و شخصیت های اساطیر یونانی آشنا کرده و خواندن آن را بس سلیس تر و شیواتر نموده است. ایشان «ایلیاد» و «اودیسه» را لازم و ملزوم یکدیگر دانسته و نگاشته:«پس از ترجمه ی ایلیاد می بایست قهراً به ترجمه ی اودیسه هم بپردازم.»«انتشارات پر»، سعی نموده با بازنشر آثاری همچون «ایلیاد» و «اودیسه» که بارها در این مملکت انتشار یافته، قدمی هرچند کوچک در راه آشنایی جوانان این مرز و بوم با ادبیات و نگارش اساتیدی چون «نفیسی» ها برداشته و در دل آن شیوایی قلم، تاریخ را که بسیار آموختنی است بر ایشان بنمایاند.
خلاصه کتاب ایلیاد
کتاب ایلیاد به داستان تاریک ترین بخش از جنگ تروآ می پردازد و در مرکز توجه خود، بزرگترین جنگجو و قهرمان یونان یعنی آشیل و ستیزه ی او با آگاممنون را قرار داده است. این کتاب که قدیمی ترین شعر یونانی و احتمالا شناخته شده ترین حماسه در ادبیات غرب است، تصاویری تکان دهنده از اوج و فرودهای جنگ، شهر تحت محاصره ی ایلیون، نبرد میان خدایان و سرنوشت انسان های فانی را با روایتی جذاب از حوادث در هم می آمیزد. این اشعار ارزشمند که فرهنگ اولیه ی یونان را در تاریخ جاودان ساخته است، داستان ها و افسانه های بی نظیری را در قالب روایتی بی نهایت هیجان انگیز ارائه می کند.
درباره نویسنده کتاب ایلیاد
هومر، شاعر و داستان سرای یونانی است. او احتمالا در حدود 800 سال پیش از میلاد مسیح می زیسته است. این تنها چیزی است که درباره زندگی هومر در دسترس است. تنها آثار به جا مانده از وی، دو گلچین شعر با نام های ایلیاد و ادیسه است. همه ی آنچه که ما درباره ی تاریخ و افسانه های یونان باستان می دانیم، از موضوع های همین شعر ها گرفته شده است.هومر در پایان زندگی نابینا شد. او در این زمان از شهری به شهری دیگر می رفت و اشعار حماسی خود را با نوای چنگ می خواند.هرودوت، تاریخ نگار بزرگ یونانی، با قاطعیت نوشته است که داستان سرایی به نام هومر وجود داشته که در قرن نهم ق.م. می زیسته است. از آن جایی که هرودوت به عنوان معتبرترین مورخ دوره ی باستان، مورد تأیید است، لذا می توان پذیرفت که هومر از اهالی ناحیه ی اسمیرنا یونان بوده که وقایع مربوط به جنگ تروا را جمع آوری کرده و با لعابی از افسانه و جنبه های مافوق انسانی آمیخته است.
درباره مترجم کتاب ایلیاد
سعید نفیسی (۱۸ خرداد ۱۲۷۴ تهران - ۲۳ آبان ۱۳۴۵ تهران)، دانش پژوه، ادیب، تاریخ نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی بود.او جزو نسل اول استادهای دانشکدهٔ تاریخ دانشگاه تهران بود.سعید نفیسی، در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. او فرزند میرزا علی اکبر ناظم الاطبا (معروف به ناظم الاطباء کرمانی) و از نوادگان حکیم نفیس بن عوض کرمانی (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) و برادر علی اصغر نفیسی ملقب به مودب الدوله بود. حبیب نفیسی برادرزاده اوست.تحصیلات سه سالهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ علمیه، تنها مدرسه ای که دورهٔ متوسطه داشت، در بهار ۱۲۸۸ در تهران به پایان رساند. پانزده ساله بود که برادر بزرگترش دکتر اکبر مودب نفیسی او را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد. نفیسی تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سوئیس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستان های تهران به تدریس زبان فرانسه پرداخت و بعد در وزارت فواید عامه مشغول کار شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و در یک سال فعالیت این مجله با ملک الشعرا بهار همکاری داشت.در سال ۱۳۰۸ خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و علاوه بر تدریس زبان فرانسه در دبیرستان ها، به کار آموزش در مدارس علوم سیاسی، دارالفنون، مدرسه عالی تجارت و مدرسه صنعتی پرداخت. در سال های بعد به تدریس در دانشکده های حقوق و ادبیات پرداخت و به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.وی از آغاز بنیان دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکدهٔ حقوق و پس از آن، به استادی دانشکدهٔ ادبیات برگزیده شد. نفیسی از هموندان پیوستهٔ فرهنگستان بود و چندی در دانشگاه های کابل و شهرهایی چون دهلی، کلکته، دانشگاه های قاهره و بیروت به آموزش پرداخت.تسلط نفیسی به تاریخ و ادبیات ایران، باعث شده بود تا آثار تازه و پژوهشی پدید آورد و تعداد بسیاری از متن های منثور و منظوم فارسی را به شیوه ای علمی منتشر کند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه شخصی و کم مانندی که به مرور زمان فراهم ساخته بود به او این امکان را می داد که به مهم ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد.نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیده اند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبان های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی می باشد. ترجمه های کم نظیر استاد از زبان های بیگانه دارای معروفیت خاصی می باشد. بزرگترین خدمت استاد به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشه های کتابخانه های جهان بیرون کشیده و روی آن ها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است. یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخ است که در آن ها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا می خواند.
ویژگی های کتاب ایلیاد
-
جزو لیست برترین کتاب های تاریخ ادبیات به انتخاب انجمن کتاب نروژ
-
فیلم هایی بر اساس این کتاب در سال های مختلف ساخته شده است.
-
جلد چرمی لب طلایی (زرکوب)
قسمتی از کتاب ایلیاد
اگر پاریس جان از منلاس بستاند باید که خداوندگار هلن و خزانه های وی باشد، و ما موجها را می شکافیم و به زادگاه خود بازمی گردیم. اما اگر منلاس پاریس را هلاک کند باید که در همان دم مردم تروا هلن و دارایی اش را به ما باز دهند و خراجی عادلانه به یونانیان بپردازند که یاد آن به دورترین بازماندگان ما برسد. اگر پس از آنکه پاریس از پای درآمد، پریام و پسرانش از پرداخت این خراج به ما سر باز زنند من سلاح به دست خواستار آن خواهم شد و درین کرانه ها خواهم ماند تا اینکه راه پایان دادن به کارزار را بیابم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۹۰)
اولیس، که ازین مرگ در خشم شد با رویینه ای فروزان که بر تن داشت پیش رفت و نزدیک دشمن ایستاد، و نگاهی خشمگین به هر سوی افگند و نیزۀ خود را انداخت: مردم تروا از دیدن این پهلوان که نیزۀ هراس انگیز را انداخت پس نشستند. تیر وی هرگز خطا نمی کرد و نیز تیری به دموکوئون پسر نامشروع پریام که از آبید به یاری او آمده و مادیانهای تیزرو او را آورده بود زد. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۱۳)
دلیرترین جنگجویان آخائی در میان شما هستند. اگر کسی این شور را در خود می بیند که با من نبرد کند برای اینکه تنها با هکتور بی باک برابری کند از صف بیرون آید. شرط این کارزار بدین گونه است. اگر هماورد من با پیکان شکست ناپذیر نیزه اش مرا از پا درآورد، باید که سلاح مرا بگیرد و به سوی کشتیهای خود ببرد، اما باید که پیکر مرا نزد دوستانم بازگرداند، تا آنکه مردم و همسرانشان تن بی جان مرا پس از مرگ گرامی دارند و بر اخگر نهند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۶۵)
آن گاه با هم نیزه های خود را بیرون کشیدند و با شوری تازه تر مانند شیران درنده یا گرازهای سرکش به روی یکدیگر افتادند. هکتور نیزۀ خود را دراز کرد و بر سپر دشمن خود فشار آورد: اما بی آنکه آن را بشکند نوک نیزه خم شد. آژاکس جستی زد و در سپر هکتور ازین سوی بدان سوی رخنه افگند، این سالار را که با خشم خود را به روی او می انداخت وادار کرد بلغزد، به گلوگاه وی زخمی زد، خونی سیاه از آن بیرون جست. با این همه هکتور دلاور از میدان کارزار به در نرفت. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۱۷۱)
من آن کسی را که دلش با زبان یکسان نیست چون دروازه های دوزخ دشمن می دارم. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۲۰۷)
مردم تروا رده های خود را به هم فشردند و به تاختن آغاز کردند: هکتور فرمانده شان بود و با گام های بلند دشت را پیمود و فوبوس که ابری گردش را فراگرفته بود پیشاپیش ایشان بود؛ سپر سرکش خدایان را با خود داشت که هراس انگیز بود و پیکانهای فراوان داشت و شراره از آن می جست و هفائیستوس به زئوس داده بود که در کارزارها با خود ببرد و مردم را بهراساند و بگریزاند. این سپر را با خود داشت و در پیشاپیش لشکریان بود. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۳۳۲)
به شنیدن این فریاد آخیلوس، فریادی که گویی از سینه ای رویین برآمد، همۀ مردم تروا هراسان شدند: تکاوران باشکوه، که بدبختی را پیش بینی می کردند، گردونه های خود را به پس راندند؛ میرآخران از دیدن آتش دنباله دار، که آتنه افروخته بود و بر سر پسر جوانمرد پله می تابید، سراسیمه شدند. آن پهلوان سه بار بر لب گودال فریاد برآورد؛ و سه بار مردم تروان و هم پیوندان بی باکشان آشفته شدند و بازپس رفتند. (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۴۰۴)
سرانجام هلن زیباروی نیز غم فراوان خود را نمایان کرد. فریاد برآورد: «ای هکتور، ای گرامیترین برادران شوهرم، زیرا که پیوند زناشویی مرا به پاریس بسته است، که در زیبایی همانند خدایان بود، مرا به تروا آورد، خوشبخت می بودم اگر پیش از آن هنگام دستخوش مرگ می شدم. این سال بیستم است که من در پس این دیوارها جای دارم، و از زادگاه خود بیرون آمده ام: با این همه، ای هکتور، هرگز از سوی تو سخنی سخت یا خودخواهانه بر من روا نبوده است، بلکه چون یکی از برادرانم، یا یکی از خواهرانم، یا مادر شوهرم دردهای خود را بر من سرزنش می کردند، تو چه با سخنان خود و چه به راهنمایی مردمی و نرمی ات خشمشان را فرو می نشاندی. بدین گونه است که از غم از پای درآمده ام، همواره بر تو و تیره بختی خویش خواهم گریست. ازین پس دیگر دوستی و پشتیبانی در تروای پهناور برای من نمانده است؛ همه با بیزاری بر من می نگرند.» (کتاب ایلیاد اثر هومر – صفحه ۵۳۶)
شناسنامه کتاب ایلیاد
- نویسنده: هومر
- ترجمه: سعید نفیسی
- انتشارات: هرمس
- تعداد صفحات: ۱۰۰۵
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد