معرفی کتاب خروج اضطراری اثر اینیاتسیو سیلونه

  شنبه، 03 مهر 1400   زمان مطالعه 8 دقیقه
معرفی کتاب خروج اضطراری اثر اینیاتسیو سیلونه
کتاب خروج اضطراری اثری از نویسنده ایتالیایی، اینیاتسیو سیلونه است که شامل چند داستان کوتاه و یک مقاله بلند است. سیلونه در این مقاله به شکل مفصل درباره زندگی خود و اینکه چه چیزهایی باعث شد تا به حزب کمونیسم ایتالیا محلق شود و سپس از آن خارج شود می‌پردازد. همچنین در این مقاله از جایگاه ادبیات و نوشتن صحبت می‌کند.

درباره کتاب خروج اضطراری

این کتاب شامل داستان های کوتاهی است که از بهترین های سیلونه به شمار می رود. در کتاب حاضر ۵ داستان کوتاه آمده است که عبارتند از: ملاقاتی / گیس بلند جودیتا / آشنایی با یک کشیش عجیب / پولیکوشکا / رنج بازگشت.به طور کلی اگر سخت نگیریم، می توان آثار سیلونه و مخصوصاً رمان ها و داستان های او را به دو بخش تقسیم کرد. دسته اول آثاری هستند که در آن یک فرد انقلابی در برابر نظام فاشیستی و ظلم می ایستد و به مبارزه می پردازد. این فرد مبارز طرفدار توده مردم است و برای آنان همه کار می کند. کتاب نان و شراب و قهرمان آن را می توان نماینده این دسته از آثار سیلونه در نظر گرفت. دسته دیگر شامل مواردی است که در آن ها خبری از مبارزه و فعالیت های انقلابی نیست و شخصیت های داستان پس از تلاش های فراوان به این نتیجه رسیده اند که از ایدئولوژی های مختلف آن عدالت اجتماعی که فکر می کردند حاصل نمی شود و نمی توان مردم را نجات داد. این شخصیت ها همواره با حسرت به گذشته خود نگاه می کنند و دیگر به فکر فعالیت های انقلابی نیستند. دست آورد این گروه این است که اکنون محبتی پنهانی به چند دوست دارند و می توانند انسان باشرف را به خوبی تشخیص دهند. داستان های کوتاه کتاب حاضر از همین دسته دوم است.به عنوان مثال، داستان «رنج بازگشت» را در نظر بگیرید. در این داستان فردی مهم و بلندپایه حضور دارد که بعد از شنیدن بیماری دختری که سال ها قبل او را می شناخت قصد دارد به دیار خود بازگردد تا او را ملاقات کند. به هنگام بازگشت گذشته را هم مرور می کند، گذشته ای که در آن، پدر همین دختر خطاب به او گفته بود روزی «ترقی می کنی و برای خودت کسی می شوی و ما را از یاد می بری.» البته که این آدم تحصیل کرده انکار کرده بود و می گفت هرگز آن ها را فراموش نمی کند و همیشه در خدمت آنان خواهد بود.اما در واقعیت آن ها را فراموش کرده بود و هیچ کاری هم به حال آن ها انجام نمی داد. حتی به التماس نامه های کشیش منطقه برای پیدا کردن کار برای دهقانان جوان هم پاسخ نمی داد. رنج بازگشت روایت سختی هایی است که این مرد بلندپایه در بازگشت به دهکده اش می کشد. صحبت های هرکدام از اهالی دهکده مانند تیری به قلب اوست.اما بخش اصلی کتاب حاضر همان فصل «خروج اضطراری» است که تقریبا نیمی از کتاب را به خود اختصاص داده است. اینیاتسیو سیلونه در این بخش مهم از کتاب از زندگی و دوران کودکی اش می گوید و سپس به شکل خلاصه شرح می دهد که چطور به فردی انقلابی تبدیل شد. در نهایت به شکل مفصل تری به جلسات کومینترن در مسکو می پردازد. جلساتی که در آن اعضای حزب اسیر سیاست ها و اوامر استالین شدند و دیگر اعضای بلندپایه مانند تروتسکی را حذف می کردند.اتفاقاتی که در این جلسات رخ داد به حدی برای سیلونه غیرقابل هضم بود که نهایتا باعث شد او از حزب کناره گیری کند. اما چون چیزی تحت عنوان کنار رفتن از حزب وجود نداشت، حزب به اصطلاح او را اخراج کرد. پس از این جلسات بود که جنبش های تروتسکیستی هم شکل گرفت اما سیلونه همچنان از فعالیت های سیاسی کنار ماند تا اینکه نهایتا پس از سال ها اقامت در سوئیس به ایتالیا بازگشت و با فشار گروهی از مبارزان ایتالیایی به سازماندهی نیروهای ضدفاشیستی مشغول شد.

خلاصه کتاب خروج اضطراری

«خروج اضطراری» در اصل از دو قسمت تشکیل شده است. در قسمت اول نویسنده مجموعه ای از داستان های کوتاه خود را آورده است و قسمت دوم شبیه به یک مقاله سیاسی است که شرحی بر وضع معاصر خود به صورت انتقادی ارائه می دهد.

درباره نویسنده کتاب خروج اضطراری

سیلونه دوران کودکی را با فقر و تنگدستی گذراند و در زمین لرزه سال ۱۹۱۵ ایتالیا پدر و مادر و پنج برادر خود را از دست داد. در ۱۹۲۱ به حزب کمونیست ایتالیا پیوست و با دستگاه فاشیستی موسولینی به مبارزه پرداخت. در ۱۹۲۷ سفری به شوروی کرد و پس از بازگشت از آن سفر مانند همکاران دیگر خود آندره ژید و آرتور کوستلر و غیره راه مستقلی در پیش گرفت، چنان که در ۱۹۳۰ از حزب کمونیست استعفا داد. وی به علت فعالیتهای سیاسی ناگزیر شد در ۱۹۳۰ به سویس بگریزد و شاهکارهای خود مانند «نان و شراب» و «فانتامارا» و «دانه زیر برف» و «یک مشت تمشک» و «رازلوک» و «روباه و گل های کاملیا» را در آن دیار به رشته تحریر کشید. سیلونه در زمان جنگ جهانی دوم به وطن خود بازگشت و در نهضت زیرزمینی ضد فاشیسم علیه حکومت موسولینی مبارزه کرد.در سال ۲۰۰۰ دو تاریخ نگار ایتالیایی به نام های داریو بیوکا و مائورو کانالی اسنادی را منتشر کردند که نشان می داد سیلونه از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۰ با نام مستعار سیلوستره برای پلیس فاشیستی ایتالیا خبرچینی می کرده است. انتشار این اسناد جنجال فراوانی برانگیخت. مطابق این اسناد پیوستن سیلونه به حزب کمونیست به قصد نفوذ در این سازمان بود، و او در دستگیری بخشی از رهبران حزب کمونیست نقش مهمی ایفا کرد.

سیلونه

درباره مترجم کتاب خروج اضطراری

مهدی سحابی (۱۳۲۳ در قزوین - ۱۸ آبان ۱۳۸۸ در پاریس) نقاش، مجسمه ساز، نویسنده، عکاس و مترجم ایرانی بود. او بیشتر به خاطر ترجمه مجموعه ی «در جستجوی زمان از دست» رفته نوشته مارسل پروست شناخته شده است.مهدی سحابی پس از طی دوره ی دبیرستان در شهر تهران و ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته ی نقاشی، با گذشت مدتی، تحصیل را نیمه کاره رها می کند و برای تحصیل در رشته ی کارگردانی سینما به ایتالیا عزیمت می کند. و در فرهنگستان هنرهای زیبای رم مشغول تحصیل می شود، اما پس از مدتی آن را نیز رها کرد. وی مدتی به سراغ روزنامه نگاری، بازیگری، عکاسی و کارهای مشابه پرداخت و در آخر به سراغ ادبیات، نقاشی و ترجمه ادبی رفت. تسلط او به زبان های ایتالیایی، فرانسه و انگلیسی سبب شده که نویسندگان متفاوتی را به ایرانی ها معرفی کند. وی آثاری را از زبان های انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی به فارسی برگردانده است و رمان عظیم مارسل پروست بی گمان مهم ترین ترجمه اوست.

قسمتی از کتاب خروج اضطراری

با لبخندی گفت: « وقتی سن آدم از یک حدی گذشت، دیگر خودش از چیزی لذت نمی برد، بلکه به خوشی دیگران خوش است. همان طور که پدرها از خوشی بچه هایشان لذت می برند.» (داستان آشنایی با یک کشیش عجیب – صفحه ۴۸)

دانستن این که چه کسانی دیوانه ی واقعی هستند کار ساده ای نیست، شاید یکی از مشکل ترین رشته های علمی باشد. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۷۰)

به استثنای بعضی موارد نادر، عمل نوشتن برای من یک کار راحت و خوشایند ادبی و ذوقی نبوده و نمی توانسته باشد، بلکه ادامه ی مبارزه ای رنج آور بوده است؛ مبارزه ای یک تنه، پس از جدایی ام از رفقایی که برای عزیز بودند. و این که گه گاه در بیان آن چه می خواهم بگویم با مشکل روبه رو می شوم به خاطر بی اعتنایی ام به قواعد هنر نویسندگی نیست، بلکه ناشی از وجدانی است که برخی از زخم های نهانی اش همچنان باز است و شاید هرگز خوب نشود؛ وجدانی که در هر حال، سرسختانه به صداقت خود پایبند است. اما، بدون شک، تنها صداقت آدمی برای اثبات حقانیت او کافی نیست. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۷۴)

در سال ۱۹۱۵ زمین لرزه ی شدیدی بخش عمده ی ناحیه ی ما را ویران کرد و در عرض سی ثانیه حدود سی هزار نفر را کشت. آن چه بیش از همه مایه ی حیرت من شد خونسردی مردم در برابر این فاجعه ی عظیم بود. در جایی چون ناحیه ی ما، که آن همه ظلم و بی عدالتی در آن بی کیفر می ماند، وقوع زلزله های پیاپی چیزی بسیار عادی و طبیعی جلوه می کرد و هیچ نیازی به بررسی و توضیح نداشت. حتی تعجب آور بود که چرا تعداد زلزله ها از آن بیش تر نمی شد. زمین لرزه فقیر و غنی، تحصیل کرده و بی سواد، مقامات و مردم عادی، همه را با هم کشت. طبیعت با پدید آوردن زلزله همان چیزی را محقق می ساخت که در قانون و سخنرانی ها قولش داده می شد اما به عمل درنمی آمد. و آن چیز مساوات بود. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۹۳)

بین سال های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۷ چندین مورد پیش آمد که به مسکو بروم و به عنوان عضو هیئت نمایندگی حزب کمونیست ایتالیا در کنگره ها و گردهمایی ها شرکت کنم. در برخورد با کمونیست های روسی، و حتی شخصیت های واقعاً استثنایی چون لنین و تروتسکی، آن چه بیش از هر چیز دیگری توجه مرا جلب کرد این بود که مطلقاً توانایی بحث صادقانه درباره ی نظرات مخالف نظر خود را نداشتند. به نظر آنان کسی که عقیده ی متفاوتی را ابراز می کرد، به همین دلیل که جرئت مخالفت به خود می داد اگر خائن و خودفروخته نبود دست کم فرصت طلب بود. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۰۵)

هیچ بردگی ای بدتر از بردگی ناآگاهانه نیست. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۰۷)

در اساس نامه ی حزب های کمونیست کناره گیری اعضا پیش بینی نشده است؛ فقط «اخراج» وجود دارد. (کتاب خروج اضطراری – صفحه ۱۴۴)

به راستی رفتن چه مفهومی دارد؟ چه بسیارند کسانی که در یک جا می مانند و همان جا می میرند، و سراسر زندگی را با آرزوی جزیره های دوردست و شهرهای دست نیافتنی می گذرانند. و در عوض، غم دوری از وطن همیشه چون خوره مهاجران را آزار می دهد. (داستان رنج بازگشت – صفحه ۱۵۹)

شناسنامه کتاب خروج اضطراری


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها