معرفی کتاب رودخانه تباهی اثر ماساجی ایشیکاوا

  یکشنبه، 11 مهر 1400   زمان مطالعه 6 دقیقه
معرفی کتاب رودخانه تباهی اثر ماساجی ایشیکاوا
کتاب رودخانه تباهی با عنوان انگلیسی A River in Darkness: One Man’s Escape from North Korea یک زندگی‌نامه با موضوع فرار از کره شمالی است که نویسنده آن – ماساجی ایشیکاوا – از زندگی کردن در کره شمالی و همچنین فرارش صحبت می‌کند.

درباره کتاب رودخانه تباهی

کتاب رودخانه تباهی، یک زندگی نامه با موضوع فرار از کره شمالی است که نویسنده آن – ماساجی ایشیکاوا – از زندگی کردن در کره شمالی و همچنین فرارش صحبت می کند.مطالعه هر کتابی با موضوع فرار از کره شمالی همراه با شوک خواهد بود. رودخانه تباهی نیز از این قاعده مستثنی نیست. آدم باور نمی کند مردم کره شمالی در چنین وضعیتی زندگی کنند. موضوع فقط بی رحم بودن دولت و سخت گیری آن ها نیست بلکه رفتار خود مردم نیز حیرت آور است. آدم به یاد نتیجه گیری نویسنده کتاب اگر این نیز انسان است می افتد و با او همراه می شود که از مفهومی به نام انسان سرخورده شود.تا قبل از مهاجرت به کره شمالی، ایشیکاوا در ژاپن به کره ای بودن متهم می شد و همواره با نگاه تحقیرآمیز دیگران روبه رو بود. وقتی هم به کره شمالی مهاجرت کردند این نگاه تحقیرآمیز همچنان ادامه داشت و او به «جاسوس ژاپن» بودن متهم می شد. تبعیض در کره شمالی اما بسیار متفاوت تر با آن چیزی است که در ژاپن وجود دارد.شرح ایشیکاوا از زندگی اش بسیار دردناک است. او اتفاقات را با سرعت مناسبی روایت می کند و خواننده همواره با بهت و حیرت همراه اوست. وقتی به مرحله فرار از کره شمالی نزدیک می شویم احساس خوبی داریم. احساس رهایی، هیجان و امید به زندگی. اما آیا واقعا این احساسات واقعی هستند؟ آیا فرار از کره شمالی مساوی است با یک زندگی خوب و راحت؟ آیا می توان دیگر شب ها با شکم سیر و با خیال راحت خوابید؟باید این کتاب را بخوانید تا متوجه شوید که وقتی در کره شمالی زندگی می کنید زندگی دیگر هرگز به شکل عادی خود برنمی گردد. اگر به کتاب های جورج اورول و یا کتاب های زندگی نامه علاقه دارید، مطالعه این کتاب را نیز در برنامه خود قرار دهید. رودخانه تباهی اطلاعات مفیدی از زندگی در کره شمالی در اختیار شما قرار می دهد. هرچند که این اطلاعات تقریبا در هر کتاب دیگری با موضوع فرار از کره شمالی وجود دارد. در ادامه بخش هایی از متن کتاب انتخاب شده است که مطالعه این بخش ها خلاصه ای دیگر از داستان کتاب در اختیار شما قرار می دهد.ترجمه کتاب خوب و روان بود و شما در حین مطالعه با مشکل روبه رو نخواهید شد. این کتاب با عنوان رودخانه ای در تاریکی از سوی نشر نگاه نیز با ترجمه بهاره بقائی منتشر شده است.

خلاصه کتاب رودخانه تباهی

این کتاب روایتگر داستانی حقیقی و دردآور از زندگی مردی کره ای – ژاپنی است که به دلیل شرایط خفقان آور، محیط بسته و تبعیض های موجود در کره شمالی از این کشور فرار کرده است. او ضمن بیان داستان خود تصویری از کشوری بسته که ارتباط چندانی با دنیای بیرون ندارد و مردم آن از طبیعی ترین حقوق هر فرد محروم هستند ارائه می کند. رودخانه ای در تاریکی زندگی عجیب و فرهنگ متفاوت کشوری با حاکمانی مستبد را به نمایش می گذارد.

درباره نویسنده کتاب رودخانه تباهی

ماساجی ایشیکاوا متولد سال 1947 در کاوازاکی ژاپن، در سال 1960 در سیزده سالگی به همراه والدین و سه خواهرش به کره شمالی رفت و در آنجا تا زمان فرار در سال 1996 زندگی کرد. وی در حال حاضر در ژاپن اقامت دارد.

ماساجی ایشیکاوا

قسمتی از کتاب رودخانه تباهی

آدم انتخاب نمی کند متولد شود. فقط متولد می شود. برخی هم می گویند تولد آدم سرنوشت آدم است. من اما می گویم گور پدر سرنوشت. و می دانم دارم از چه حرف می زنم. من نه یک بار که پنج بار متولد شده ام. و در تمام این پنج بار یک چیز را آموختم: گاهی در زندگی، آدم باید آنچه را سرنوشت می نامند از خرخره بگیرد و گردنش را بشکند. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۱۳)

شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم باعث سرگردانی ۲٫۴ میلیون کره ای در ژاپن شده بود. کره ای ها نه جزو جبهه فاتح بودند و نه جزو جبهه مغلوب. جایی هم برای زندگی نداشتند. وقتی از خدمت معاف شدند ارتش همه شان را رها کرد به حال خودشان. آن ها هم، مستأصل و مستمند و ناتوان از کسب درآمد، افتادند به جان کامیون های حمل غذای مخصوص نیروهای ارتش امپراتوری ژاپن و غنیمنت های به چنگ آمده را در بازار سیاه آب کردند. حتی آن هایی که پیش از این سابقه رفتار خشونت آمیز نداشتند نیز چاره ای جز قانون شکنی پیش روی خود نمی دیدند. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۱۸)

نگاهی به اطراف انداختم. در اوج شگفتی دیدم بعضی از هم سفرانمان بی هیچ ساک و چمدانی سوار کشتی شده اند. چه فکری با خودشان کرده بودند؟ و بعد یاد اطلاعیه عمومی مضحکی افتادم که جامعه کره ای های مقیم ژاپن صادر کرده بود: «اگر به کره شمالی بروید می توانید به هر آنچه می خواهید برسید.» (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۳۸)

خیلی زود فهمیدم در کره شمالی خبری از آزادی اندیشه نیست. اگر از دهانت درمی رفت و آزاداندیشی ات را آشکار می کردی، ممکن بود سرت را به باد بدهی. اگر خیلی شانس می آوردی ممکن بود برای بیگاری به منطقه کوهستانی دورافتاده ای تبعید شوی یا به اردوگاه کار اجباری مخصوص زندانیان سیاسی بروی. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۴۷)

حتی در وضعیتی که مردم با سختی ها و محرومیت های مشقت بار جسمی و ذهنی مواجه بودند و به خاطر کمبود غذا داشتند تلف می شدند هم اجازه فکر کردن و نوآوری به ما نمی دادند. مجازات تفکر اعدام بود. من هرگز کیم ایل سونگ را به خاطر گرفتن حق تفکر نمی بخشم. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۷۷)

آدم وقتی بیش از حد رنج بکشد وضعیتش به کمدی نزدیک می شود و می تواند به دردناک ترین چیزها هم بخندد. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۸۵)

اسم بچه را هوسن گذاشتیم. همسرم موهبت زندگی را به بچه داده بود و من احساس می کردم مراقبت از سلامتی بچه دیگر بر عهده من است. همسرم دچار سوءتغذیه بود و نمی توانست همزمان هم به هوسن شیر بدهد و هم در بیمارستان سلامتی اش را بازیابد، پس مجبور شدم در روستا بچرخم و ببینم کسی حاضر می شود به بچه مان شیر بدهد یا نه، درست مثل همان کاری که برای بچه اولم کرده بودم. هر روز در روستا به مردم التماس می کردم ولی آن ها دست رد به سینه ام می زدند. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۱۳۲)

من از زمان ورود به کره شمالی هرگز احساس زنده بودن نکرده بودم. بخشی از وجودم خفه شده بود. بعد از مدتی احساس کردم آن بخش از وجودم مثل عضله بی استفاده ای که تحلیل می رود پژمرده شده. به هراسی فکر کردم که بر زندگی ام چنبره زده بود؛ به نظارت بی پایان؛ به عدم استقلال؛ به ترس از بیان عقیده؛ به ناامیدی و درماندگی؛ به ناممکن بودن پیشرفت در زندگی. حکومت دهشتناک کیم ایل سونگ به تک تک جوانب زندگی ام یورش آورده بود، درست مثل سرنیزه ای بیخ گلویم. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۱۵۴)

بالاخره رسیدم. دوباره متولد شده بودم. می پرسید چه احساسی داشتم؟ احساسات پیچیده مرا سردرگم کرده بود. وقتی هواپیما در شرف فرود بود، از پنجره که بیرون را نگاه می کردم باورش برایم سخت بود که دارم منظره سرزمین مادری ام را می بینم. چراغ های درخشان شهر به جواهر می مانستند. از این که بالاخره داشتم برمی گشتم، بالاخره از جهنم کره شمالی خلاص شده بودم و بالاخره فرصتی برای ساختن آینده ای به انتخاب خودم به دست آورده بودم، از شوق در پوست خودم نمی گنجیدم. (کتاب رودخانه تباهی – صفحه ۱۹۳)

شناسنامه کتاب رودخانه تباهی

  • عنوان اصلی: رودخانه تباهی
  • عنوان فرعی: فرار از کره شمالی
  • نویسنده: ماساجی ایشیکاوا
  • ترجمه: فرشاد رضایی
  • انتشارات: ققنوس
  • تعداد صفحات: ۲۰۰
  • نسخه صوتی:ندارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها