درباره کتاب تبهکار افسانه ای
تائه هیوک یک پسر نوجوان دبیرستانی است که یک صبح بعد از کابوس هولناکی بیدار می شود، کابوس به او نشان می دهد که برای ۱۰ سال به جرم قتل زندانی شده و قرار است به زودی اعدام شود. تائه از خواب بیدار می شود و حالش بد است. در خانه به دنبال یک ایینه می گردد تا خودش را ببیند. او می ترسد که این خواب واقعی باشد و حالا او مردی سی و چند ساله باشد. او یک آیینه پیدا می کند، خودش را می بیند و خیالش راحت می شود اما در همین زمان چیزی در آیینه می بیند. گویی کسی پشت آیینه است. در همین زمان چیزی روی آیینه نمایش داده می شود.
این نوشته آغاز داستان است و آینده تائه را تغییر می دهد، او تبدیل به پادشاه جنایت می شود و آیینه مرحله به مرحله همه چیز را به او یاد می دهد تا بهترین جنایتکار شهر شود، جنایتکاری که سراغ جنایتکاران دیگر می رود. این کتاب را به تمام علاقه مندان به ادبیات تخیلی و فانتزی پیشنهاد می کنیم.
بخشی از کتاب تبهکار افسانه ای
تائه هیوک با جیغ از خواب بیدار شد. یک خواب بد دیده بود. گاهی وقت ها این جوری می شد. گاهی خواب هایش به حدی واقعی به نظر می رسید که تا مدتی بعد از بیدارشدن نمی توانست خواب را از واقعیت تشخیص بدهد. «خب، یک خواب مزخرف بود.» تائه هیوک در خوابش شخصی بود که به اشتباه محکوم به اعدام شده بود. «لعنتی!» فکرکردن به این موضوع اعصابش را به هم ریخت. تائه هیوک روی تختش نشست و برای مدتی بی حرکت ماند. «یک لحظه صبر کن! من به مدت ده سال برای قتلی که مرتکب نشده بودم، در حبس بودم؟ دست آخر هم محکوم به مرگ شدم.» تائه هیوک قطعاً کسی را نکشته بود! اما شواهد کامل بود. فیلم دوربین مداربسته در صحنه جرم موجود بود. اسلحه ای با اثر انگشت تائه هیوک روی آن ... یک شاهد هم به چشم خودش فرار او را از صحنه جرم دیده بود. «لعنتی!»
بدنش به لرزه افتاد. «یک لحظه صبر کن! این فقط یک خوابه. فقط به عنوان یک خواب مزخرف به او فکر کن ...» اما یکجای کار می لنگید. خیلی واقعی تر از یک خواب به نظر می رسید. واقعاً احساس می کرد که تا دیروز در زندان و در! بند اعدامی ها اسیر بوده است! اگر این یک خواب بود پس خودش واقعاً کی بود؟ تائه هیوک به اطرافش نگاه کرد. آن یک اتاق سه مترمربعی با یک تخت دوطبقه و دو میز بود. یک کتابخانه کوچک و ساده هم وجود داشت. بوی نم و کپک هم کاملاً برایش آشنا بود! این اتاق مشترک او و برادرش تائه مین قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان بود!
«چی؟ انگار دارم خاطره ای را که به بیش از ۱۰ سال پیش برمی گردد، به خاطر می آورم. غیر ممکنه. همه اش به خاطر آن خوابی است که دیدم.» در خوابش پانزده سال از این روزها گذشته بود. اما در واقعیت! فقط یک شب سپری شده بود. پس این احساس متفاوت از کجا ناشی می شد؟ «درهرحال، من هنوز یک دانش آموز دبیرستانی هستم، درسته؟ نه یک زندانی دربند اعدامی ها؟» تائه هیوک ذهن آشفته اش را آرام کرد و خواست که مطمئن شود.
«اره، یک آیینه!»
شناسنامه کتاب تبهکار افسانه ای
- نویسنده: هان یئول
- مترجم: آرمان دیانت مهر
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر طلوع ققنوس
- تعداد صفحات: 470
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی (نوجوان)
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.