معرفی رمان دفترچه یادداشت قرمز اثر آنتوان لورن

  پنجشنبه، 11 شهریور 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی رمان دفترچه یادداشت قرمز اثر آنتوان لورن
کتاب دفترچه یادداشت قرمز را تقریبا همه دوست دارند مگر اینکه کسی با حساسیت کتاب هایش را برای مطالعه انتخاب کند.کتاب دفترچه یادداشت قرمز داستان مردی کتاب فروش است که به تصادف در خیابان نزدیک خانه اش کیفی را پیدا می کند. برای او واضح است که کیف زنانه دزدیده شده، چرا که هیچ مدرک، کارت بانکی یا چیز دارای ارزش مادی ای در آن نمانده است.

درباره کتاب دفترچه یادداشت قرمز

داستان کتاب دفترچه یادداشت قرمز در زمان حال نزدیک به ما می گذرد. آدمها با ای میل با هم در تماسند و اس.ام. اس می فرستند.با این حال این داستان، داستانی است در ستایش نوشتن های روزمره، یادداشت برداری های گاه به گاهی و داشتن دفترچه های یادداشت، عادتی که شاید ما به تدریج از زندگی مان حذف می کنیم. این دفترچه ها به اصطلاح ترجمه زندگی خود ما هستند.رابطه ای که می توان با یک دفترچه یادداشت برقرار کرد بسیار نزدیک تر از گوشی های همراه می باشد. و شاید هدف این کتاب همین باشد که به ما این نکته را یادآوری کند.نکته جالبی که در مورد این کتاب وجود داره شباهت اسم هاست. اسم مرد داخل این رمان لوران و اسم زن لور است. اسم خود نویسنده هم لورن است.

خلاصه کتاب دفترچه یادداشت قرمز

کتاب فروشی به نام لورن لتریه، در حال گذر از یکی از خیابان های پاریس است که با کیفی دستی بر روی زمین مواجه می شود. هیچ چیزی در کیف نیست که صاحب آن را مشخص کند، اگرچه چیزهای زیاد دیگری در آن وجود دارند. احساسی به لورن می گوید که باید صاحب کیف را پیدا کند و او به همین خاطر، تلاش می کند تا با استفاده از محتویات کیف، به صاحب واقعی آن برسد. دفترچه یادداشتی قرمز، بیش از چیزهای دیگر توجه لورن را به خود جلب می کند و او را برای یافتن بانوی صاحب کیف، مشتاق تر می سازد. اما لورن بدون این که حتی نام صاحب کیف را بداند و تنها با محتویات آن، چگونه می خواهد در شهری که میلیون ها نفر در آن زندگی می کنند، زن مورد نظر خود را بیابد؟

درباره نویسنده کتاب دفترچه یادداشت قرمز

آنتوان لورن، زاده ی سال 1970، فیلمنامه نویس، روزنامه نگار، کارگردان و نویسنده ای فرانسوی است. رمان های لورن تا به حال به چهارده زبان ترجمه شده اند و ترجمه ی انگلیسی آثارش، به فروش بیش از 155000 نسخه ای دست یافته اند.

آنتوان لورن

قسمتی از کتاب دفترچه یادداشت قرمز

ساعت تقریبا ۱۱ بود. هنوز کف زمین نشسته ولی حالا دور و برش پر از وسیله بود. لوران مجذوب دفترچه یادداشت قرمز رنگی با مارک مولسکین شده بود.

افکار زن ناشناس روی صفحات آن نوشته شده بود. گاهی خط خوردگی داشت، زیر بعضی جملات خط کشیده شده یا بعضی کلمات با حروف بزرگ نوشته شده بود. دست خط، ظریف و زیبا بود. احتمالا افکارش را درست همان لحظه ای که به ذهنش خطور می کردند می نوشته.

در تراس یک کافه یا در مترو. لوران مجذوب افکار او شده بود، که یکی بعد از دیگری در دفترچه نمایان می شدند، افکار درهم، ناراحت کننده، مسخره و مضحک و لذت بخش.

سال ها بود چنین حس آرامشی را تجربه نکرده بود. انگار این صدای شومینه بود که ریتم زمان را تنظیم می کرد. همانطور که داشت به خواب می رفت، خودش را قانع کرد که بقیه روزش را اینجا بگذراند، روی این کاناپه، با گربه ی سیاهی روی پاهایش؛ و در انتظار زن غریبه ای که به هوش بیاید و برگردد.

لوران یاد صحبت هایش با پاسکال افتاد، آن هم با تلفن خانه وقتی که در لیسه با هم دیگر بودند. اگر نوجوانیتنها یک تعریف داشته باشد، همین خنده های هیستریکاست! آدم دیگر هیچ وقت در زندگی این گونه نمی خندد. در نوجوانی، مواجهه ی ناگهانی با این حقیقت که دنیا و زندگی کاملا پوچ و بی معنی است باعث می شود بخندی؛ آن قدر بخندی که نفست بالا نیاید. در حالی که در ادامه ی زندگی، همین موضوع باعث می شود آه بکشی، آهی ملال آور.

چطور بیرون رفتن از زندگی یک آدم این قدر آسان بود؟ شاید به همان آسانی که وارد زندگی اش شدی. یک دیدار اتفاقی. رد و بدل کردن چند کلمه و آغاز یک رابطه. یک اختلاف اتفاقی

شناسنامه کتاب دفترچه یادداشت قرمز

  • نویسنده: آنتوان لورن
  • ترجمه: شکیبا محب علی
  • انتشارات: هیرمند
  • تعداد صفحات: ۱۵۶
  • نسخه صوتی:دارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

مشخصات کتاب صوتی دفترچه یادداشت قرمز


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها