درباره کتاب دختر گمشده
رابطه ی مادر و فرزندی یا به صورت دقیق تر احساس مادرانه یکی از ارزشمندترین عواطف انسانی است. در طول تاریخ احساس بی حد و حصر مادران به فرزندان امری طبیعی و ناشی از ذات بشر دانسته شده است. گویی با قرارگرفتن جنین در بطن مادر و رشد او احساسی هم درون مادر شکل می گیرد و همراه جنین رشد می کند که در نهایت قلب مادر را در بر می گیرد؛ تا جایی که در بسیاری از تعابیر ادبی داشتن فرزند معادل تپیدن قلب در بیرون بدن قرار گرفته است. نویسندگان بسیاری ازاین حس در پرورش داستان هایشان استفاده کرده اند. در اکثر آثار ادبی این احساس به صورت عشقی پر سوز و گداز و پایان نیافتنی روایت شده و همواره مادران در اختیار آرزوها و احساسات فرزندانشان بوده اند.اما شاید همیشه اینطور نباشد، در سال های اخیر کتاب هایی منتشر شده اند که با دیدی اندکی انتقادی و شک به رابطه مادر و فرزندی نگاه کرده اند. النا فرانته نیز در کتاب دختر گمشده این احساس را سوژه قرار داده و با تصویر سازی شخصیت لِدا احساس مادرانه را کمی به چالش کشیده است. این کتاب دید متفاوتی به خواننده می دهد و او را واردار می کند اندکی به ریشه های این علقه ی تاریخی بیندیشد.دختر گمشده چهارمین اثر النا فرانته است که سال 2007 در ایتالیا منتشر شد. یک سال بعد بر اساس این کتاب داستانی برای کودکان منتشر شد که «ساحل شبانگاهی» نام دارد. منتقدان نظراتی درباره ی کتاب دختر گمشده نوشته اند که سوژه ی اصلی بیشتر آن ها به احساس مادرانگی در شخصیت لدا به عنوان شخصیت اصلی داستان برمی گردد.«رندی متکالف» منتقد ادبی سایت «لایبراری ثینگ» درباره ی این کتاب نقد مفصلی نوشته است که به خلاصه ای از آن اشاره می کنیم :«احساس مادرانگی برای بعضی ها مانند هواست، اما برای بعضی دیگر اینگونه نیست. لدا یکی از این بعضی دیگر است. آیا این مسئله ناشی از تنش های موجود در تربیت اوست؟(ممکن است مادر لدا نیز احساسات او را داشته باشد) یا به خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد او بر می گردد؟ یا حتی به این نظر که مادرانگی یک حس ذاتی زنانه نیست بلکه افسانه ای است که به زنان تحمیل شده است. هر کدام این ها که باشد عملکرد لدا در گذشته و حال باعث شده او مورد انتقاد و سرزنش قرار بگیرد، هم سرزنش شخصی و هم سرزنش اجتماعی. هرچند لدا بی وقفه و البته نا امید کننده تلاش می کند از این احساس احتمالا غیر طبیعی فاصله بگیرد.» او ادامه می دهد:«این اثر مطالعه ای است که از نزدیک وسواس و اضطراب ناشی از خودخواهی را روایت می کند، این نکته در این اثر بیش از دیگر آثار فرانته مورد توجه قرار گرفته است.»همچنین بعضی منتقدان معتقدند، النا فرانته در کتابش سعی کرده تلاش های لدا برای مبارزه با عذاب وجدان درونیش را نشان دهد و رفتارهایی که ناشی از این اضطراب درونی است، اما به شکل بی ربطی بروز می کند را برای خواننده بازگو کند.
خلاصه کتاب دختر گمشده
داستان دخترگمشده از زبان زنی به نام لِدا روایت می شود. النا فرانته رمانش را بالحنی سیال و بسیار روان نوشته است و ما را به سفری درونی در ذهن یک مادر می برد. زنی که یک محقق دانشگاهی است و از همسرش جدا شده است. او و همسرش دو دختر به نام های بیانکا و مارتا دارند.داستان از شرح یک تصادف شروع می شود. لدا پشت فرمان نشسته و سوزشی در کمر و پهلویش احساس می کند و تصاویر مبهمی از دوران کودکیش در ذهنش می آید. چند ساعت بعد او در بیمارستان به هوش می آید و دوستانش دورش هستند. در ادامه لدا به عقب بر می گردد و داستان زمانی را که دخترانش نزد پدرشان در تورنتو زندگی می کردند را تعریف می کند. دورانی که سه سال طول کشیده و در این مدت لدا تنها صدای دخترانش را از پشت تلفن شنیده است.لدا که با رفتن دخترها نه تنها احساس بدی ندارد بلکه احساس می کند می تواند به برنامه ها و آرزوهای فراموش شده اش برسد، شروع به برنامه ریزی برای کارهایش می کند. اندکی بعد لدا تصمیم می گیرد سفری برای خودش ترتیب دهد. در این سفر به کنار ساحل او با خانواده ای ناپلی آشنا می شود. خانواده ای بسیار شلوغ و پر سر و صدا از مادربزرگ و پدر بزرگ و خاله ها و عمه ها. در میان این خانواده زن جوانی به نام نینا و دختر کوچکش النا توجه او را جلب می کنند. مادر و دختر رابطه ی بسیار صمیمی ای دارند و از هم دور نمی شوند. لدا ساعت ها روی صندلی های کافه ی ساحلی می نشیند و آن ها را تماشا می کند و در ذهنش به کند و کاو خاطراتش می پردازد.
درباره نویسنده کتاب دختر گمشده
النا فرانته، نام مستعار نویسنده ای ایتالیایی است که به صورت ناشناس فعالیت می کند. آثار فرانته که به زبان ایتالیایی هستند، به زبان های متعددی ترجمه شده اند.فرانته با وجود شناخته شدن به عنوان رمان نویسی بین المللی، توانسته هویت خود را از زمان انتشار اولین رمانش در سال 1992 مخفی نگه دارد. البته حدس و گمان هایی درباره ی هویت واقعی او به وجود آمده که از اطلاعات موجود در مصاحبه هایش برگرفته شده اند.

قسمتی از کتاب دختر گمشده
در نهایت مگر چه کار وحشتناکی کرده بودم؟ واقعیت این است که برای سال ها زنی بودم که احساس می کردم از دست رفته ام. آرزوهای جوانی را تماما بر باد رفته می دانستم و خودم را عقب مانده، در صف مادر و مادربزرگ و سلسله ی زنان کم حرف و بداخلاق اجدادی ام می دیدم. اگرچه فرصت هایم از دست رفته بودند، جاه طلبی ها همچنان با من بودند و از جسم جوان و خیال پردازی که طرحی روی طرح قبلی می ریخت، تغذیه می کردند.
به نظرم می آمد بدون آن که فرصت آزمایش داشته باشم، زندانی ذهنم شده ام و این عذاب بزرگی بود. وقایع کوچکی به عنوان زنگ خطر رخ داده بودند که ناشی از افسردگی یا مخالفت با آداب و رسوم نمی شدند، چیزی ماورای آن ها بود.
دخترهایم را وقتی حواسشان نبود، نگاه می کردم. حسی پیچیده و متناوب از محبت و نفرت نسبت به آن ها احساس می کردم. گاهی اوقات فکر می کردم «بیانکا» غیر قابل تحمل است و به خاطر آن رنج می کشیدم. بعد فهمیدم که خیلی محبوب است، دوست های زیادی دارد و فهمیدم که فقط من او را غیر قابل تحمل احساس می کردم. من، مادرش، و از آن پشیمان شدم.
شناسنامه کتاب دختر گمشده
- نویسنده: النا فرانته
- ترجمه: ابوالحسن حاتمی
- انتشارات: کتاب خورشید
- تعداد صفحات:178
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان روزی که رهایم کردی اثر النا فرانته










































