درباره کتاب هنر رنجاندن
کتاب هنر رنجاندن نوشته ی آرتور شوپنهاور می باشد که علی عبداللهی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات نشر مرکز منتشر شده است.
خلاصه کتاب هنر رنجاندن
شوپنهاور در بیان نظریاتش حتی از ناسزاگویی، فحش و رنجاندن دیگران ابایی نداشت و گاهی طرف ناسزاهایش فلاسفه ای چون هگل، فیشته و کانت بودند. علی عبداللهی درباره کتاب "هنر رنجاندن" این فیلسوف می نویسد که شاید بهتر بوده نام این کتاب را دانشنامه ناسزاها و پرخاشگری های شوپنهاور یا زرادخانه طعن ها بگذارد.فرانکو وولپی درباره کتاب مورد نظر گفته که نسخه مکملی بر کتابچه «هنر همیشه بر حق بودن» است؛ رساله ای که ۳۸ ترفند شوپنهاور را برای استفاده شخصی اش نوشته بوده و طی سال های عمرش منتشر نشد. اما پس از مرگش به چاپ رسید. شوپنهاور در فرازهای پایانی این رساله، ابداعاتش را که شامل روش ها و ترفندهای شکست دادن حریف در گفتگو، جدل و کشمکش است و هیچ ارتباطی با حقیقت ندارند، گردآوری کرده است. او معتقد بود وقتی انسان به حریفی باهوش تر و ماهرتر از خودش برمی خورد، دیگر شگردها و فنون ماهرانه دیالکتیکی و چیره دستی در خطابه، کاری از پیش نمی برند.بین دلایلی که موجب نوشته شدن مطالب "هنر رنجاندن" شدند، یک دلیل جالب توجه هم به چشم می خورد؛ همسایه اش که زنی خیاط به نام کارولینه مارکوئت بود، علیه او به دادگاه شکایت کرد. این زن به اتفاق دوستانش مقابل در خانه ایستاده و با حرافی های خود مزاحم اندیشه های شوپنهاور می شده است. نقل دیگر این است که این زن مزاحم خلوت خصوصی فیلسوف بوده و شوپنهاور هم در اقدامی خشن، او را از بالای پله ها هل می دهد. در نتیجه در روند طولانی دادرسی ۵ ساله پرونده شکایت زن خیاط، فیلسوف آلمانی محکوم شد تا پایان زندگی زن، مبلغی را به طور ماهیانه به او بپردازد.عناوین اصلی «هنر رنجاندن» پس از یادداشت مترجم، عبارت اند از: فرانکو وولپی (مقدمه ای به قلم وولپی)، مخفف نویسی ها، برخی آثار شوپنهاور که به فارسی ترجمه شده اند، ترتیب الفبایی مدخل ها.
درباره نویسنده کتاب هنر رنجاندن
آرتور شوپنهاور، زاده ی سال 1788 و درگذشته ی سال 1860، فیلسوفی آلمانی و یکی از بزرگترین اندیشمندان اروپا بود.شوپنهاور در شهر دانزیگ از پدری هلندی و مادری آلمانی به دنیا آمد. پدرش بازرگان بود اما او رغبتی به تجارت نداشت و به تحصیل علم بیشتر علاقه بود. شوپنهاور 17 سال بیشتر نداشت که پدرش خودکشی کرد و بعد از آن مادرش به وایمار رفت.او در دانشگاه ابتدا به تحصیل طب پرداخت، سپس به علوم طبیعی و بعد از آن، به فلسفه روی آورد. شوپنهاور در سال 1813 با نوشتن رساله ای درباره ی فلسفه از دانشگاه ینا، مدرک دکتری گرفت.او چندی بعد توسط یک هندو از عقاید بودائیان آگاهی یافت و پس از تجسس و تفکر زیاد به آئین بودایی اعتقاد کامل یافت. شوپنهاور تا آخر عمر ازدواج نکرد و ازدواج را مسئولیتی احمقانه در نظر می گرفت.اگر حرف زدن با دیگران در طول روز باعث خستگی اش می شد، در را روی هیچ کس باز نمی کرد و ساعت ده شب هم می خوابید. شوپنهاور با شیوع بیماری وبا، برلین را به مقصد فرانکفورت ترک کرد و تا آخر عمر در همان جا ماند.

قسمتی از کتاب هنر رنجاندن
در پاسخ به آن ها که مایل به لغو مجازات اعدام اند، باید گفت: اول بساطِ قتل را از جهان برچینید، سپس نوبت به مجازات اعدام می رسد. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۲۱)
نقد نویسِ مستعار، موجودی است که در مورد دیگران و کارشان برای اهل جهان گزارش می نویسد و خود به گونه ای محترمانه سکوت می کند، چون خیال ندارد کاری انجام بدهد و غم و غصه چیزی ندارد، از این رو اسم خودش را هم نمی آورد. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۲۲)
به روایت هرودوت، (تاریخ نگار عتیق یونانی)، خشایارشا هنگام نگریستن به خیل عظیم ارتش شکست ناپذیرش به گریه افتاد، چون در یک آن فکر کرد از آن همه لشکریانش صد سال بعد هیچ کدامشان زنده نخواهند بود: چه کسی یارای آن دارد که جلوی گریه اش را بگیرد، هنگامی که به سیاهه ی قطور نمایشگاه کتاب نگاه می کند و بیاندیشد که از تمام این کتاب ها، تا ده سال دیگر هیچ کدام زنده نخواهند ماند. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۲۵)
ازدواج فراهم کردن امکان سوق دادن همدیگر به سمت تنفر است. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۳۳)
اگر می شد همه ی نخاله ها و اراذل را خواجه کرد و همه ی غازهای احمق را توی صومعه چپاند، و برای مردمان شریف و با شخصیت، حرمسرایی پر و پیمان درست کرد، برای تمام دوشیزگان، مردانی صاحب فکر و فهیم یافت، و برای تمام مردان نیز چنین دوشیزگانی، در آن صورت نسلی به وجود می آمد که چیزی فراتر از دوران پریکلس را به رخ می کشید. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۳۵)
تنها سعادت بشر در این است که اصلا متولد نشود. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۴۸)
مرد در سرشت خود گرایش به بی ثباتی در عشق دارد و زن گرایش به ثبات. عشق مرد به طرز چشمگیری پس از لحظه ی ارضا، رو به کاستی می نهد. و کم و بیش هر زن دیگری در نظرش جذابیت بیشتری می یابد از زنی که در اختیار اوست: مرد مشتاق تنوع است. برعکس، عشق زن درست از همان لحظه فزونی می گیرد. این یکی از نتایج غایت طبیعت است که بر نگه داشت و تامین و از این رو تا حد ممکن بر تزاید نوع استوار شده است. مرد طبعا می تواند به راحتی صد بچه در سال بکارد، اگر فرض بگیریم به همان تعداد زن در اختیارش قرار بگیرد، اما زن برعکس، می تواند با وجود ارتباط با مردهای متعدد، فقط و فقط یک بچه در سال (صرف نظر از دوقلوها و چندقلوها) به دنیا بیاورد. چنین است که مرد، همیشه به دنبال زنان دیگر چشم می گرداند و زن، برعکس، دو دستی به همان یکی که خودش دارد، می آویزد: زیرا طبیعت، زن را از روی غریزه و بدون تامل به آن سو می راند، تا نان آور و حمایتگر نوزاد آتی خودش را دو دستی بچسبد و حفظ کند. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۵۰)
رودخانه زندگی آدمیان از میان خواستن و دست یافتن جاری است. هر آرزو، بنا به طبیعتِ خویش، درد است: دستیابی، خیلی سریع دلزدگی می زاید: پس هدف فقط نمودی ظاهری بود: مالکیت، زایل کننده ی جذابیت است. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۶۹)
جماعتی از خارپشتان در یک روز سرد زمستانی دور هم جمع شدند، سرهای خود را نزدیک هم آوردند تا بلکه از گرمای تن همدیگر بهرمند شوند و از شر سرمای زمستانی در امان بمانند. ولی خیلی زود دریافتند که از خارهای طرف مقابل زخم می بینند. این بود که دوباره از هم دور شدند. ولی هرگاه نیاز مبرم به گرما دوباره آنها را به هم نزدیکتر می کرد، بدبختی دوم دوباره تکرار می شد. چنان که میان دو درد (درد سرما و درد خارهای همدیگر) به این سو و آن سو در نوسان بودند، تا اینکه فاصله ی مشخصی از همدیگر یافتند که در آن به بهترین وجه می توانستند وضعیت خود را تحمل کنند. بر همین منوال، نیازمندی جامعه، آدم ها را از خلاء و کسالت درونشان به سوی همدیگر می راند. اما بسیاری از خصلت های متضاد و کاستی های غیرقابل تحمل شان دوباره آن ها را از همدیگر دور می کند. فاصله ی میانه ای که عاقبت پیدایش می کنند، و در آن امکان با هم بودن وجود دارد همان آداب و شعائر ظریف است. در خطاب به کسی که حد نگه نمی دارد و فاصله را حفظ نمی کند، در انگلستان می گویند «کیپ یور دیستانس» [فاصله ات را حفظ کن] ممکن است نیاز به گرمای متقابل، در آن فرد به طور کامل ارضا نشده باشد، ولی در عوض گزش خارها را هم احساس نمی کند. در هر حال، کسی که گرمای درونی بسیاری در خود دارد، بهتر است از جامعه دور باشد، تا نه به کسی دردی و زخمی برساند و نه از دیگری درد و زخمی ببیند. (کتاب هنر رنجاندن – صفحه ۷۷)
شناسنامه کتاب هنر رنجاندن
- نویسنده: آرتور شوپنهاور
- مترجم: علی عبداللهی
- انتشارات: مرکز
- تعداد صفحات: ۱۱۸
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان گاندی چه می گوید اثر نورمن فینکلشتاین









































