معرفی رمان قلب سگی اثر میخائیل بولگاکف

  دوشنبه، 08 شهریور 1400   زمان مطالعه 6 دقیقه
معرفی رمان قلب سگی اثر میخائیل بولگاکف
کتاب قلب سگی رمانی است از میخائیل بولگاکف، نویسندهٔ روسی که آن‌ را در سال ۱۹۲۵ نوشت که در همان سال منتشر شد؛ اما انتشار دوباره‌ کتاب را ممنوع کردند تا اینکه سرانجام رسماً در سال ۱۹۸۷ دراتحاد جماهیر شوروی منتشر شد.

درباره کتاب قلب سگی

کتاب قلب سگی، رمانی نوشته ی میخائیل بولگاکف است که اولین بار در سال 1968 به انتشار رسید. این کتاب از زبان یک سگ روایت می شود؛سگی که به دست پروفسوری به نام پری آبراژینسکی جراحی و شده و به قامت یک انسان در آمده است.بولگاکوف دیدگاه های خود درباره ی انقلاب شوروی را از زبان پروفسور آبراژنسکی ابراز کرده است. آنچه بیش از همه مایه ی آزردگی پروفسور می شود غفلت مردم از کار و وظیفه اصلی شان است و پرداختن به کارهایی که در آن ها تخصص ندارند.

خلاصه کتاب قلب سگی

استادی ثروتمند، موفق و شناخته شده در سطح جهان که مایه ی حسادت اطرافیان است، با سگی ولگرد دوست می شود و تصمیم می گیرد تا با پیوند اعضایی از بدن مردی مرده به آن سگ، کار علمی پیشگامانه ای را به انجام برساند. اما این کار، با نتایجی بسیار غیرمنتظره همراه است: موجودی نیمه انسان-نیمه حیوان از بند رها می شود و زندگی پروفسور که زمانی بسیار مورد احترام سایرین بود، به کابوسی غیرقابل تحمل تبدیل می گردد. بولگاکف در رمان قلب سگی، ایده هایی فوق العاده عجیب را با روایتی بسیار ناتورالیستی ترکیب می کند و داستانی ابزرود و به شکل شگفت انگیزی طنزآمیز را به وجود می آورد که می توان آن را پرداختی گزنده به انقلاب روسیه نیز در نظر گرفت.

درباره نویسنده قلب سگی

میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف، زاده ی ۱۵ مه ۱۸۹۱، کیف و درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو، نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور روسی در نیمه ی اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است.میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد شد. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم بود؛ ولی در اثر این شیوه ی تربیت، میخائیل مرد سر به زیر و مقدسی نشد.در سال ۱۹۰۱ او را به دبیرستان شماره ی یک شهر کیف به نام الکساندرفسکی فرستادند. در آنجا بود که استقلال و خودرایی واپس زده ی خود را نشان داد. به هیچ گروه یا انجمن سیاسی نپیوست و شخصیت منحصربه فرد و نامتعارفش توجه اطرافیان را به خود جلب کرد. گرچه میخائیل دوست داشت دنباله کار پدر را بگیرد اما پدرش علاقه مند بود پسرش پزشک شود. میخائیل پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۹۰۹ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه دانشگاه کیف شد و در ۱۹۱۶ آن را به پایان رساند.او تا سپتامبر ۱۹۱۷ به فعالیت های پزشکی خود در «نیکلسی» ادامه داد و سپس به بیمارستان «ویازما» منتقل شد. پس از انقلاب اکتبر سال در فوریه ۱۹۱۷، کیف بازگشت. بولگاکف همه ی کوشش خود را برای ملحق نشدن به ارتش به کار برد. با این همه ناچار شد بکی دو روز در ارتش پتلورا خدمت کند، اما از آنجا فرار کرد و در پاییز سال ۱۹۱۹ به ارتش «دنکین» پیوست و به ولادی قفقاز اعزام شد و در آنجا به مداوای سربازان و افسرانی که در نبرد با ارتش سرخ مجروح می شدند، پرداخت. با شکست ارتش سفید از انقلابیون سرخ، برادران بولگاکف مجبور به فرار و مهاجرت از سرزمین مادری خود شدند. هرچند بولگاکف عملا نشان داده بود که به هیچ گروهی وابسته نیست اما پس از پیروزی بلشویک ها، آنها اجازه ندادند فعالیت وسیع ادبی داشته باشد. زیرا پدرش مدرس مذهبی و دو برادرش ضدانقلاب و فراری بودند.بولگاکف درطول زندگی سه بار ازدواج کرد. او در سال ۱۹۱۰ میخائیل با «تاتیانا نیکلایونا لاپا» که دوره دبیرستان را می گذراند آشنا شد و این آشنایی در سال ۱۹۱۳ به ازدوجشان انجامید و در سال ۱۹۲۴ به شکست منتهی شد. او در همین سال با لوبوف بلوزسکی ازدواج کرد. این ازدواج هم در سال ۱۹۳۲ به جدایی انجامید و کمی بعد با «یلنا شیلوفسکی» ازدواج کرد. اعتقاد بر این است که «یلنا شیلوفسکی» منبع الهام شخصیت مارگریتا در رمان «مرشد و مارگریتا» بوده است. بولگاکف سرانجام در دهم مارس ۱۹۴۰ بر اثر نوعی بیماری کبدی موروثی درگذشت و پیکر او را در گورستان نووودویچی مسکو به خاک سپردند. از آثار بولگاکف که به فارسی ترجمه شده اند می توان به مرشد و مارگریتا، دل سگ، برف سیاه و مرفین و تخم مرغ های شوم نام برد.

میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف

درباره مترجم کتاب قلب سگی

آبتین گلکار، مترجم زبان و ادبیات روسی، متولد سال ۱۳۵۶ در تهران است. او دوره ی کارشناسی را در دانشگاه تهران گذرانده و دوره ی کارشناسی ارشد و دکتری ادبیات روسی را در دانشگاه ملی کی یف (تاراس شوچنکو) سپری کرده است. وی در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، استاد مدعو دانشگاه تهران و استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی است. گلکار تاکنون آثار مختلفی از ادبیات و تاریخ روسیه را ترجمه کرده است که از جمله آن ها می توان به آثاری از گوگول، بولگاکوف، چخوف، تورگنیف، رادزینسکی، زوشچنکو و... اشاره کرد. ترجمه ی گلکار از کتاب استالین، اثر ادوارد رادزینسکی، در سال ۱۳۹۳ منتشر شد که این ترجمه جایزه ی کتاب سال در رشته ی تاریخ را در سال ۱۳۹۴ گرفت. همچنین ترجمه ی گلکار از رمان آشیانه ی اشراف، اثر ایوان تورگنیف، در نخستین دوره ی جایزه ی ابوالحسن نجفی (۱۳۹۵)، عنوان بهترین ترجمه ی سال را به دست آورد.

قسمتی از کتاب قلب سگی

از دور ممکن است آن ها را اشتباه گرفت، ولی از روی چشم ها نه. این جا دیگر نه از دور، نه از نزدیک نمیشود اشتباه گرفت! وای، چشم قضیه ی مهمی است! چشم هواسنج است. همه چیز در چشم معلوم است: معلوم است چه کسی روحش سرشار از گرماست، چه کسی ممکن است بی خود و بی جهت با نوک چکمه اش لگد بزند به دنده ی تو، و چه کسی خودش از همه میترسد. به خصوص گرفتن پاچه ی این نوکرصفت های گروه آخر خیلی لذت بخش است. حالا که میترسی بگیر که آمد! اگر میترسی، یعنی حقت است!

ایوان آرنولدوویچ، این چه سوالی ست که می پرسید؟ این که خیلی ابتدایی ست. آخر هیپوفیز که در هوا معلق نیست. هرچه باشد به مغز سگ پیوند خورده. فرصت بدهید کمی خودش را وفق بدهد. الان شاریکوف دارد آخرین بقایای خصوصیات سگی خود را بروز می دهد و متوجه باشید که دنبال کردن گربه ها بهترین کاری ست که او قابلیت انجامش را دارد. این را در نظر بگیرید که تمام بدبختی این است که قلب او دیگر دقیقا قلب آدم است، نه قلب سگ، آن هم مزخرف ترین قلبی که در طبیعت نظیرش پیدا می شود.

شناسنامه کتاب قلب سگی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر