درباره کتاب سوءقصد
داستان این کتاب که در طی سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۱ رخ می دهد، درباره پسربچه ای است که در دوازده سالگی به خاطر اتفاقی خانه و خانواده اش را از دست می دهد و مجبور می شود با دایی و ز ن دایی اش زندگی کند.کتاب شامل یک پیشگفتار و پنج فصل است که هر فصل روایت یکی از سال های زندگی آنتون است که در آن ضمن بیان رویدادهای شخصی و وقایع تاریخی و مهم آن سال، با کسانی ملاقات می کند که به نحوی با اتفاقی که برایش افتاده مرتبط هستند، و در این دیدارها هر بار یکی از رازهای حادثه کذایی معلوم می شود.مولیش داستانش را از ماه های آخر جنگ جهانی دوم شروع می کند، زمانی که مردم مشغول شادی و پایکوبی به خاطر پایان جنگ هستند. نویسنده در خلال داستانی خواندنی تأثیر زیان بار جنگ را بر روابط بین انسان ها نشان می دهد. اینکه کسی در عین حال که می تواند قاتل باشد، از نگاهی دیگر فقط یک قربانی است. اینکه اتفاقی جدا از ذات خوب و بدش، می تواند تأثیری مثبت یا منفی بر روی افراد مختلف بگذارد و بسته به شرایط هر کس، باعث تغییر مسیر زندگی آدم ها بشود.یکی از ویژگی های جالب این داستان، نحوه برخورد آنتون با اتفاقی است که باعث مرگ پدر و مادر و برادرش و سوزاندن خانه اش می شود. اینکه به جای انتقام گیری مستقیم از مسببان حادثه و کشف رازهای آن، هر بار به طور کاملاً تصادفی با یکی از افراد مرتبط ملاقات و شنونده داستان آن ها از آنچه رخ داده است، می شود.مولیش به خوبی پوچی جنگ را به خواننده نشان می دهد. اینکه سایه تاریک جنگ می تواند تا سال های زیادی همراه آدم باشد. اگر علاقه مند به خواندن داستانی متفاوت درباره تلخی های جنگ و تبعات منفی این رخداد جهانی هستید، مطالعه این کتاب را توصیه می کنیم.
خلاصه داستان سوءقصد
داستان این رمان در زمستان سال 1945 و در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم در هلندِ اشغال شده می گذرد. یکی از نیروهای نازی که به بی رحمی شهره بود، در راه بازگشت به خانه بر روی دوچرخه ی خود به قتل می رسد. آلمانی ها با سوزاندن خانه ی خانواده ای بی گناه، دست به تلافی می زنند و فقط پسری دوازده ساله به نام آنتون از این حادثه جان سالم به در می برد. کتاب سوءقصد که بر اساس رویدادهایی واقعی نوشته شده، به پیامدهای پیچیده و چندوجهی این حادثه ی وحشتناک در زندگی آنتون می پردازد. او که تصمیم گرفته این اتفاق را به دست فراموشی بسپارد، یک زندگی کاملاً عادی را برای خود برمی گزیند: ازدواجی محتاطانه، شغلی موفق و روزهایی بدون فراز و نشیب. اما گذشته به این راحتی ها دست از سر آنتون برنمی دارد و به شیوه هایی مختلف بر سر راه او سبز می شود. آیا آنتون هیچ وقت می تواند بفهمد در آن روز واقعاً چه اتفاقاتی افتاد؟
درباره نویسنده سوءقصد
هری کورت ویکتور مولیش (تولد: ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۷، مرگ: ۳۰ اکتبر ۲۰۱۰)، یک نویسنده هلندی مشهور با بیش از ۸۰ رمان، نمایش نامه و مقاله نویس بود. کارهای او اکنون به بیش از ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است.مولیش در ۲۹ ژوئیه ۱۹۲۷ در شهر «هارلم» در کشور هلند به دنیا آمد پدر او افسر و بانکداری بود که از مناطق غربی چکسلواکی موسوم به «سودتن لند» مهاجرت کرده بود و در هلند با نازی ها همدستی می کرد؛ و ی از سال ۱۹۵۸ تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۰ در شهر آمستردام زندگی می کرد نخستین رمان خود را به نام «Archibald Strohalm» در سال ۱۹۵۲ زمانی منتشر کرد که تنها ۲۴ سال داشت. وی در سال ۱۹۶۱ به عنوان گزارشگر سیاسی جریان محاکمه «آدولف آیشمن»، از اصلی ترین سازمان دهندگان اخراج یهودیان در زمان دیکتاتوری نازی، تحسین شد. از هری مولیش سال ها به عنوان یکی از سه نویسنده بزرگ هلند یاد می شد. او در سال ۱۹۶۱ به عنوان خبرنگار در محکمه آیشمن، معمار و مبتکر هولوکاست در زمان جنگ جهانی دوم، که در اسرائیل برگزار شد حضور داشت. او در سال ۱۹۶۲ با هانا آرنت، جامعه شناس یهودی آشنا شد و این آشنایی به یک دوستی پایدار انجامید. هانا آرنت هم به عنوان گزارشگر در محکمه آیشمن که در آن زمان خبرساز بود و یک حادثه تاریخی به شمار می آمد حضور داشت. او در سال ۱۹۸۳ با رمان «ترور» (De aanslag) منتشره به سال ۱۹۸۲ و با موضوع مقاومت دربرابر اشغالگری آلمان در هلند، در سطح بین المللی به موفقیت رسید. در جریان یک نظر سنجی که سه سال پیش در میان کتابخوانان هلندی انجام شد، رمان فلسفی، علمی و اجتماعی «کشف آسمان» (De ontdekking van de hemel) این نویسنده که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده بود، به عنوان بهترین رمان کشور هلند برای تمام دوران انتخاب شد. ترجمه آلمانی این رمان سرشار از تخیل و هیجان انگیز نیز برای ماه های متوالی در لیست پرفروش ترین ها قرار داشت. «مولیش» به عنوان نویسنده همواره از طریق مناسبات خانوادگی به تضادهای درونی به وجود آمده می پرداخت. «مولیش» در سال ۲۰۰۲ برای کمک های ادبی اش در راستای آشتی میان دو کشور آلمان و هلند با صلیب شایستگی جمهوری فدرال آلمان مورد تقدیر قرار گرفت. شب گذشته ۳۰ اکتبر ۲۰۱۰ در سن ۸۳ سالگی در منزل خود در شهر آمستردام بر اثر بیماری سرطان درگذشت.در جامعه بین المللی بسیار موفق و مورد احترام بود و سالیان متمادی به عنوان نویسنده شایسته برای جایزه نوبل ادبی به شمار می رفت. آثار او در کشور آلمان نیز طیف وسیعی از خوانندگان را به خود اختصاص داده بود. او و ژرارد روه و ویلم فردریک هرمنز دو نویسنده فقید هلندی، به عنوان سه نویسنده بزرگ کشور هلند به شمار می رفتند.آثار گسترده «مولیش» مشتمل بر رمان ها، داستان ها، مقالات، نمایشنامه ها، متن های اپرا و دیوان های شعر، در سراسر جهان خوانندگانی را به خود اختصاص داده است. برخی از کتاب های وی به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده اند. آثار این نویسنده به شدت از خاطرات او از حکومت نازی ها و جنگ دوم جهانی تأثیر گرفته است.
درباره مترجم کتاب سوءقصد
سامگیس زندی مترجم متولد 1339 است. ترجمه هایش شامل : تشریفات /سیس نوته بوم اندوه بلژیک/هوگو کلاوس خانم اسمیلا و حس برف/پیتر هوگ زمستان روزگار جنگ/یان ترلو سوء ... می باشند
قسمتی از کتاب سوءقصد
وقتی یکی کسی رو دوست داره، همیشه می گه به خاطر این دوستش داره که اون فوق العاده زیباست، درونش، یا بیرونش، یا هر دو؛ در حالی که بقیه مردم چیزی نمی بینن و معمولاً هم حق با اون هاست. اما کسی که همیشه زیباست، کسیه که عاشقه، چون اون عشقی در دل داره و با نور اون می درخشه. (رمان سوءقصد – صفحه ۴۳)
خدا همیشه بهترین ها رو زودتر از بقیه پیش خودش می بره. (رمان سوءقصد – صفحه ۷۶)
برای اولین بار چیزی شبیه خشم درون خودش احساس کرد، چیزی مکنده، حفره ی تاریکی که هر چیزی درون آن بیفتد هرگز به قعرش نمی رسد؛ گویی کسی سنگی درون چاهی بیندازد و دیگر هرگز صدایی نشنود. (رمان سوءقصد – صفحه ۸۰)
او شیفته ی توازن ظریفی بود که وقتی قصاب ها چاقوی شان را توی بدن کسی فرو می کردند، باید حفظ می شد. ترازوداری که روی لبه ی شکاف بین مرگ و زندگی، از موجود بیچاره ای در بی هوشی اش مراقبت می کند. (رمان سوءقصد – صفحه ۸۳)
با خودش فکر کرد، دنیا جهنم است، جهنم. حتا اگر فردا بهشت از آسمان به زمین بیاید، به خاطر همه ی چیزهایی که در گذشته رخ داده است، بهشتی نخواهد بود. دیگر هرگز چیزی درست نخواهد شد. زندگی در این جهان یک ناکامی بود، یک شکست بزرگ، بهتر بود که هرگز پدید نمی آمد. اگر زمانی برسد که هیچ چیزی وجود نداشته باشد و خاطره ی همه ی فریادهای مرگ بار محو شود، آن موقع دنیایی خوبی خواهد شد. (رمان سوءقصد – صفحه ۱۵۲)
برای شخصیت های پویا، زمان حال کشتی ای است روی یک دریای پرتلاطم که با سینه اش امواج آینده را می شکافد. برای مردم منفعل، زمان حال قایقی است روی یک رودخانه ی آرام که با جریان آب پیش می رود. (رمان سوءقصد – صفحه ۱۵۴)
او هم پشت به آینده ایستاده بود و رو به گذشته. وقتی او درباره زمان فکر می کرد، که گاهی این کار را می کرد، به چشم او حوادث از آینده نمی آمدند که از حال بگذرند و به گذشته سیر کنند. وقایع از گذشته وارد حال می شدند، راهی آینده ای نامعلوم. (رمان سوءقصد – صفحه ۱۵۵)
شناسنامه کتاب سوءقصد
- نویسنده: هری مولیش
- ترجمه: سامگیس زندی
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۱۹۰