درباره کتاب زندانی لاس لوماس
کارلوس فوئنتس نویسنده ای است که در آثار داستانی اش بسیار به انتقاد از قشر تازه به دوران رسیده و نوخاسته ای پرداخته که پس از انقلاب مکزیک و از دهه پنجاه به بعد میلادی ظاهر شدند. کسانی که با انقلاب به نان و نوایی رسیدند و تبدیل به غول های اقتصادی شدند و به دلیل رابطه خوب با آمریکا سیلاب کالاها و موادفرهنگی آمریگایی را روانه مکزیک کردند. یکی از نمونه های بارز آثار انتقادی فوئنتس در این باره «مرگ آرتمیو کروز» است که به سرگذشت و کابوس های قهرمان سابق انقلابی و مفسد اقتصادی امروزی پرداخته است. رمان «زندانی لاس لوماس» نیز نمونه دیگری از همین نوع داستان های انتقادی فوئنتس و کندوکاوی دیگر در احوال مردم مکزیک و به خصوص همان قشر ثروتمند و نوکیسه است که از برکت نابسامانی سیاسی و اقتصادی به گنج رایگانی دست پیدا کردند و سرازپانشناخته دست به کارهایی زدند که پیامدهایش هم دامان خودشان و هم جامعه را گرفت. داستان از این قرار است که نیکولاس سارمینتو، میرزابنویس دارالوکاله ای نه چندان معتبر، که با دست یافتن به اسرار زندگی یکی از همان آرتمیو کروزها، یک شبه وارث ثروتی هنگفت شده به خیال خود با این ثروت بادآورده می تواند به هرچه می خواهد برسد. او زنان زیباروی زیادی در اطراف خود جمع می کند، روابط پنهان اقتصادی زیادی با آمریکا دارد و تنها تفاوت او با آرتمیو کروز این است که یک نسل جلوتر است و سلطه خود را تا سال ۱۹۸۰ حفظ می کند. او با هزارویک بنگاه تولیدی و تجاری گرینگوها رابطه دارد و به قول خودش «تمام مجلات گرینگوها را مشترک شده تا مبادا چیزی از نوآوری های ایشان در عرصهٔ صنعت و مد و... از چشم او پنهان بماند.» دنیای نیکولاس سارمینتو پیوسته پذیرای آدم هایی مثل خود او است و درواقع زندانی است که او را از واقعیت دنیای بیرون و انسان های واقعی دور کرده است. تنگنای واقعی این زندان زمانی به چشم او می آید که در خانه دژمانندش زندانی اش می کنند تا تنها به نشخوار خاطراتش بپردازد: «رک وراست به تان می گویم، فقط یک چیز به این زندگی آبرو و حیثیت می بخشد و آن هم احترامی است که من برای معشوقه های خودم قائل بودم. شما حق دارید مرا متهم کنید به این که خودخواهم، سطحی نگرم، متکبرم، از دیگران کار می کشم و بلد نیستم بند کفشم را ببندم. اما چیزی که به من نمی چسبد فضولی در کار دیگران است. فکر می کنم همین اسباب نجات من شده. حدس می زنم همین باعث شده زن ها دوستم داشته باشند. من ازشان توضیح نمی خواهم، توی گذشته شان کندوکاو نمی کنم.»
خلاصه داستان زندانی لاس لوماس
وکیل زبر و زرنگی سر بزنگاه ،با استفاده از رازی که متعلق به دیگری است، یک شبه ثروت هنگفتی به جیب می زند. وکیل قرار است همچنان باقی زندگی اش را در عیش و عشرت و افزایش ثروت سپری کند که حادثه ای همه ی نقشه هایش را به هم می ریزد و مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. زندانی لاس لوماس، که در سال 1980 نوشته شده ،داستانی است نه چندان بلند اما پراتفاق و با ریتم تند. وکیل، جناب نیکلاس سارمینتو، خود راوی داستان است و آن را با طنزی تلخ برای مخاطبانش بازگو می کند، مخاطبانی که انگار از راه تلفن شنونده ی این روایت هستند و دائم از سوی وکیل با تحقیر و عتاب مورد خطاب قرار می گیرند. کارلوس فوئنتس از آغاز کارش در سال های 1950 رویکردی انتقادی به جامعه ی مکزیک، به خصوص جامعه ی مکزیک پس از انقلاب، داشت. در زندانی لاس لوماس این نگاه متوجه آن طبقه ی متوسط نوکیسه ای است که پس از جنگ جهانی دوم از موقعیت استثنایی آمریکای لاتین استفاده کرد و ثروت اندوخت. طبقه ای که امریکازدگی در رفتارش مشهود بود. زندانی لاس لوماس از این جهت به مرگ آرتمیو کروز، دیگر رمان معروف فوئنتس، شباهت دارد.او این داستان کوتاه را اواخر دهه ی 1980 نوشت تا بتواند قشر ثروتمند نوکیسه ای را به تصویر بکشد که از برکت نابسامانی رسد یافته اند. قشری که با تاثیر از کالاها و فیلم های سینمایی آمریکایی ها قرار گرفته اند.
درباره نویسنده زندانی لاس لوماس
کارلوس فوئنتس » متولد سال ۱۹۲۸ م، رمان نویس تاریخ، خاطرات و زوایای فردی و جمعی مکزیک است. فوئنتس در پانـاماسیتی بـه دنـیا آمد، به روزنامه نگاری و رمان نویسی و نوشتن نمایشنامه و نقد ادبی پرداخت. او تـحصیلات کـلاسیک منظمی را بر پایهٔ مدل دانشگاههای غربی در آرژانتین، شیلی و «انستیتو مطالعات عالی بین المللی ژنو» دنبال کرد و پیـشهٔ پدرش را ادامـه داد و دارای مـناصب متعدد دولتی و دیپلماتیک گردید. از این منظر او همیشه به کاست cast دولتمردان مکزیک تـعلق داشـته اسـت. او در آثار خود به تاریخ مکزیک و ناخودآگاه قومی اسطوره ای گم شده اش نظر می افکند اما در ایـن نـگرش، مـبنا را تفسیر مدرنیستی و رویکرد غرب زده ای قرار می دهد که پانصد سال است بر زندگی مکزیک سـیطره دارد.
سـال ۱۹۶۲، سـال انـتشار دو رمـان فـوئنتس با نامهای «آئورا»(با ترجمهٔ «عبد اللّه کوثری» توسط «نشر تندر» به سال ۱۳۷۹ چاپ شده است) و «مرگ آرتیمو کروز»(با ترجمهٔ «مهدی سبحانی» توسط «نشر تندر» به سال ۱۳۶۴ طـبع گردیده است) است. هر دوی این رمانها از آثار اصلی اویند که شاکلهٔ جهان بینی و سبک کار ادبی فوئنتس در آنها ترسیم گردیده است.
ترجمه کتاب زندانی لاس لوماس به زبان فارسی
کتاب «زندانی لاس لوماس» اثر «کارلوس فوئنتس» را «عبدالله کوثری» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر ماهی» سال 1391 منتشر کرده است.«عبدالله کوثری» مترجم این اثر یکی از برجسته ترین مترجمان ایرانی است، او متولد آبان سال 1325 در شهر همدان است که برخلاف حرفه ی کاری اش تحصیلاتش را در رشته ی اقتصاد دانشگاه ملی ایران به سرانجام رسانده است. او از جوانی تحت تأثیر شاعران ایرانی شعر می سرود که برخی از آن ها را همان زمان به چاپ رساند. او بر زبان انگلیسی بسیار تسلط دارد و یکی از مترجمان پرکار ایرانی در حوزه ی ادبیات آمریکای لاتین است. اکثر آثار «عبدالله کوثری» جزو لیست پرفروش ها قرار دارند و او کتاب «زندانی لاس لوماس» را از نسخه ی انگلیسی ترجمه کرده است. از ترجمه های دیگر او می توان به کتاب های «ریچارد سوم» اثر «ویلیام شکسپیر»، «آئورا» اثر «کارلوس فوئنتس»، «حکومت نظامی» اثر «خوسه دونوسو» و «ایران،جامعه کوتاه مدت» اثر «محمدعلی همایون کاتوزیان» اشاره کرد.
قسمتی از کتاب زندانی لاس لوماس
داستانی که می خواهم تعریف کنم آن قدر باورنکردنی است که شاید بهتر باشد از همان اول شروع کنم و یکراست تا پایان ماجرا بروم. اما گفتنش آسان است. همین که دست به کار می شوم، می بینم ناچارم از معمایی شروع بکنم. آن وقت می فهمم مشکل یکی دوتا نیست. آه، گندش بزنند! کاریش نمی شود کرد. این داستان با رازی شروع می شود. اما باور کنید امید من این است که شما وقتی به آخرش می رسید همه چیز را درک کرده باشید، مرا درک کرده باشید.
روز واقعه در سانتا ائولالیا حضور داشته بود و از حقیقت ماجرا خبر داشت. اما از نظر او این ماجرا صرفا چیز خنده داری بود و اهمیتی نداشت. فقط به درد وراجی های دوستانه می خورد. بنابراین از اطلاعات گران قیمتی که دستش بود استفاده ای نکرد . من استفاده کردم و همان وقت فهمیدم که اطلاعات سرچشمه ی قدرت است، اما مهم این است که راه استفاده از آن را بدانی، یا اگر موقعیت اقتضا نمی کند از آن استفاده نکنی. سکوت هم می تواند مایه ی قدرت شود.
امروز که همه چیز شتابان تنزل می کند، با حسرت به یاد روزهایی می افتیم که اوضاع رو به ترقی داشت. آدمْ مبتذل و راضی باشد بهتر است تا مفلوک و فرهیخته. این را دیگر من نباید به شما بگویم.
هیچ کس نمی تواند گذشته یِ دیگری را ردیابی کند. اهل کجایی؟ ننه بابات کی هستند؟ هر کدام از این سوال های ما ممکن است زخمی باشد که التیام ندارد، زخمی که نمی گذارد دوست داشته باشیم و یا دوستان داشته باشند.
شناسنامه کتاب زندانی لاس لوماس
- نویسنده: کارلوس فوئنتس
- ترجمه: عبدالله کوثری
- انتشارات: ماهی
- تعداد صفحات: ۱۴۴