خلاصه داستان
داستان سریال عاشقانه روایتگر چند خانواده با قصه ها و مشکلات شان است که هر شخصیت قصه و گذشته مخصوص به خودش را دارد...
زنی به نام گیسو برازنده (مهناز افشار) وارد زندگی چند زوج جوان می شود تا آرامش ظاهری زندگی آنان به آشوب کشیده شود و در ادامه گم شدن سگ پگاه (پاپت) در سفر شمال، مشکلاتی میان دو زوج جوان به نام های سهیل (محمدرضا گلزار) و پگاه (ساره بیات) ایجاد می کند.
هرچند مهناز افشار دیگر در سریال گیسو حضور ندارد اما نام این سریال برگرفته از شخصیتی است که او بازی کرده است. در واقع اگر مهناز افشار حضور داشت حالا بازیگر اصلی این سریال می شد. در سریال گیسو مشخص می شود گیسو زنده است و نمرده و چالش میان خانواده هایی که با گیسو در ارتباط بودند آغاز می شود. به نظر می رسد نقش گیسو را در این سریال هانیه توسلی بازی می کند. سهیل و پگاه از هم جدا می شوند و درگیری ها آغاز می شود.
نکاتی درباره فیلم
سهیل (محمد رضا گلزار) در مهمانسرایی زندگی می کند و با بی پولی دست و پنجه نرم می کند تا این که همسرش پگاه (ساره بیات) به سراغ او می آید و درخواستی عجیب از سهیل دارد. از طرفی یونس شکیبا (مسعود رایگان) هنوز درگیر ماجراهای حقوقی و رسوایی های گیسو است و…
در صنعت سریال سازی جهانی معمولا روال بر این است که وقتی فصلی از یک سریال تمام می شود، فصل های بعدی هم ساختاری جذاب و جداگانه از فصل های قبلی داشته باشد. حتی به علت اینکه ممکن است یک سریال توسط شبکه ادامه پیدا نکند و تولیدش متوقف شود، نویسندگان تلاش می کنند تا هر فصل را طوری بنویسند و طراحی کنند که بتوان به نتیجه ای رسید و کار نصفه و نیمه نماند و اگر قرار است فصلی جدید برای سریال ساخته شود، اپیزود اول هر فصل بیشتر شروعی جذاب است برای ادامه داستان نه اینکه فقط ادامه ای باشد از فصل قبل.
سریال گیسو که مشخص هم نیست قرار است مثلا اسپین آف باشد یا فصل دوم عاشقانه، قسمت اولش اصلا اول نیست! این قسمت در ادامه ی قسمت آخر عاشقانه است (در نظر بگیرید که با یک جست و جوی کوچک و خواندن دو خط خلاصه ی داستان و دیدن این قسمت از گیسو، کل ماجرا را کاملا متوجه می شوید و نیازی به دیدن سریال عاشقانه نیست). حال این مورد برای یک سریال فاجعه محسوب می شود.
قسمت اول گیسو با یک تعقیب و گریز که قرار است هیجانی باشد شروع می شود. دو مردی که مشخص است استخدام شده اند تا گیسو را (که در سریال عاشقانه مهناز افشار نقشش را بازی می کرد) از بین ببرند. همان اول حیرت کرده بودم که آیا این دو نفر یک جورهایی قرار است هیت من سریال باشند؟ از آن مزد بگیرهای خلاف کار که در بیشتر فیلم ها و سریال های آمریکایی هم هستند. اما دیالوگ های شل و ول و سر و وضع کلیشه ای شان که کم مانده بود دو نفر دوبلور هم به جایشان صحبت می کرد که برگردیم به دهه 60 و 70 سینما و سریال های وطنی خودمان، اصلا اجازه نمی داد که از حضور این دو شخصیت احساس خطر کنم. سریال گیسو همین طور بیننده را حیرت زده می کند تا به پایان قسمت برسد.
منوچهر هادی با ساخت فیلم های من سالوادور نیستم و رحمان 1400 و سریال های عاشقانه و دل به خوبی نشان داده است که کارگردانی بلد نیست یا بهتر است بگوییم بی سلیقه است. هم چنان هم اصرار دارد که این بی سلیقگی را به رخ بکشد. دیگر بهتر است رودربایستی را کنار بگذاریم. هیچ نگاه ویژه ای در قسمت اول سریال گیسو وجود ندارد. نه بازی های خوب داریم، نه طراحی صحنه مناسب که حداقل به من بیننده حس یک لوکیشن واقعی بدهد. این که برویم، چند مکان را در شهر پیدا کنیم، دوربین را بکاریم و نهایت یک گلدان در گوشه ای از تصویر بگذاریم یا دو عدد شلوار از دیوار آویزان کنیم یا اوج خلاقیتمان این باشد که یک صندلی زرشکی برای دکتر بیمارستان انتخاب کنیم که نشد طراحی صحنه.
می رسیم به بحث شیرین نویسندگی سریال گیسو که توسط علیرضا کاظمی پور و سعید جلالی که هر دو نفر، سریال عاشقانه را هم در کارنامه خود دارند، نوشته شده است. در این سال ها که به سختی بعضی فیلم ها و سریال های ایرانی را دیده ام همیشه برایم سوال بوده که این دیالوگ هایی که از دهان بازیگرها بیرون می آید را نویسندگان عزیز کجا شنیده اند؟ خیابان؟ مغازه؟ محل کار؟ در میان مردم؟ دقیقا این سبک مصنوعی دیالوگ نوشتن از کی و کجا به فیلم و سریال سازی ما رسید؟
اصلا نیازی هم نیست دوستان بروند و از کف خیابان صدای مردم را جمع کنند. مگر خودشان با افراد دیگر صحبت نمی کنند؟ یعنی واقعا همه ایرانی ها اینقدر لوکس و تمیز با هم صحبت می کنند؟ هر صحنه از سریال گیسو تصور می کردم که بازیگران دارند مستقیم از روی کاغذ حرف می زنند. نه حسی، نه واقعیتی جذاب که ما را به درون دنیای داستان ببرد. هیچ. تمام. انگار امیدی به درست شدن فیلم نامه ها و از همه مهم تر دیالوگ نوشتن نیست. در سریال گیسو هر چند دقیقه یک بار بازیگری (حالا فرقی نمی کند محمد رضا گلزار باشد، ساره بیات یا حسین یاری) چیزی می گوید و همان لحظه یک ملودی سوزناک می شنویم و باید به زور تحت تاثیر قرار بگیریم و با ملودرام عاشقانه ی منوچهر هادی حس بگیریم، همراه بشویم و به احتمال زیاد اشک بریزیم.
قسمت اول سریال گیسو سر و شکل ندارد. بی هویت است. نه به ایران ربط دارد و نه به تهران. ادای یک درام شهری را در می آورد اما دستش از همان دقایق اول و صحنه ی اکشن مصنوعی اش و باران باریدنش که تو ذوق می زند. نماهای اضافی هوایی که در اینستاگرام خیلی بهترش را می توان پیدا کرد رو می شود. سریال گیسو اگر می خواهد سر و شکل سریال بگیرد در قسمت های بعدی کار سختی در پیش رو دارد. فکر کنم باید معجزه ای رخ بدهد.
مقدمه ای کوتاه و سپس تیتراژ و شروع قسمت. این فرمول شروع شدن بسیاری از سریال ها است و گیسو هم چنین مسیری را پیش گرفته است. اما با راه و روش مخصوص به خودش.
در قسمت اول گیسو مقدمه ای که قرار هم بود هیجان انگیز باشد را دیدیم. دو هیت من سریال با اسلحه ای به لاستیک ماشینی که به نظر می رسد گیسو در آن نشسته باشد تیر می زنند و ماشین چپ می کند و از پل به پایین پرتاب می شود. در قسمت دوم مقدمه ی هیجان انگیز یا کنجکاو برانگیز چیست؟ رضا شکیبا (حسین یاری) به پیمان (هومن سیدی) زنگ می زند تا به خاطر مرگ خواهر پیمان، او به ایران بیاید. خانواده به بدرقه وی در فرودگاه می روند. محمدرضا گلزار می گوید: اه، پیمان اومد. خانواده می پرسد پیمان کجاست و گلزار می گوید اوناهاش، اون جلیقه مشکیه. مقدمه تمام می شود و به سراغ تیتراژ طولانی سریال می رویم که با یک آهنگ پاپ پر شده است.
و این قسمت رسما شروع می شود.
این که پیمان آمد، دقیقا هیجانش کجاست را متوجه نشدم. شاید قرار است ورود پیمان در داستان تاثیر زیادی داشته باشد. اما اگر بر فرض چنین چیزی هم درست باشد آیا آمدن پیمان به داستان باید اینقدر باسمه ای باشد؟ و رسیدن پیمان هم خودش ماجرایی جداگانه است. هومن سیدی نقش جوان تخس و پررو کلیشه ای ایرانی را بازی می کند. اصلا سیدی در این سریال هدایت شده است؟ خودش چنین نگاه کهنه و بی خاصیتی به شخصیتش داده است یا منوچهر هادی؟ اصلا برایشان مهم بوده است که پیمان از حالت تک بعدی بیرون بیاید؟ نیازی به پیچیده کردن شخصیت بوده است؟ نویسنده ها این وسط کجا هستند؟
البته باید کمی هم انصراف به خرج بدهم. این قسمت گیسو در چند جا من را به خنده انداخت و همه می دانیم که خنده برای روان و جسم مفید است. اتفاقا مدتی هم بود فیلم یا سریال کمدی ندیده بودم و این قسمت از گیسو ناخواسته به یک کمدی تبدیل شد. صحنه های جدی این سریال خنده دار می شود و صحنه های خنده دارش اتفاقا لوس و بی مزه هستند.
در این قسمت، هم سکانس های مربوط به بهشت زهرا و ادامه ی مراسم در تالار خنده دار بود و هم صحنه ی دستگیری محسن شکیبا (علیرضا زمانی نسب) که توسط چند مامور خوش تیپ و مودب تحویل مقامات شد. (و این که من علاقه ی فیلم سازان، چه ایرانی و چه خارجی را نمی فهمم که چرا همیشه باید در وسط عزا یا عروسی یک اتفاق دراماتیک مثل دستگیری فردی رخ بدهد). سکانس درگیری سهیل با مردی که مزاحم پگاه شده بود هم کاملا حس مثبتی به من داد و باعث خنده ام شد و حالا مطمئن هستم که گیسو قرار است در قسمت های بعدی خنده دارتر هم بشود.
نکات مثبت سریال
ویژگی تحسین برانگیزی درباره « گیسو » وجود ندارد جز اینکه طرفداران « عاشقانه » و منوچهر هادی قطعاً به پای « گیسو » هم خواهند نشست.
نکات منفی سریال
فیلمنامه « گیسو » دقیقاً مشابه کارهای قبلی منوچهر هادی است. فیلمنامه ای که از دقیقه به دقیقه آن می توان سوتی و اشتباهات تکنیکی استخراج کرد!
مانند اغلب ساخته های منوچهر هادی، مدت زمان مفید سریال چیزی در حدود پانزده دقیقه است. بخشی از مدت زمان سریال به تیتراژ و آنچه گذشت و آنچه خواهید دید می گذرد و در طول قصه نیز موضوع جانبی بی ربط نیز مطرح می شود تا زمان سریال کِش بیاید!
دیالوگ هایی که در سریال نوشته شده بدترین و کلیشه ای ترین دیالوگ های ممکن است. دیالوگ هایی که هنگام بیان آن ها موسیقی سوزناکی هم پخش می شود تا ابتذال بیشتر و بیشتر شود.
صدای موسیقی متن سریال هنگام پخش، بلندتر از صدای دیالوگ شخصیت هاست!
شکل و شمایل قاتل اجاره ای در سریال هر مخاطبی را به خنده می اندازد! فرم موهای او با عینک آفتابی و نگاه های خیر، بیشتر از 30 سال است که کارکرد خودش را در سینما و تلویزیون از دست داده اما در سریال « گیسو » مشاهده می شود!
« گیسو » بازی های بد بسیاری دارد. بدترین بازیگران سریال محمدرضا گلزار و البته، ساره بیات هستند.
بازیگران
هومن سیدی، محمدرضا گلزار، مسعود رایگان، بهاره رهنما، حسین یاری، هانیه توسلی، ساره بیات، پانته آ بهرام، بهاره کیان افشار، حمیدرضا پگاه و…
دیگر عوامل
گروه کارگردانی
کارگردان :منوچهرهادی
دستیار اول کارگردان:علی سخنگو
دستیاردوم کارگردان:شهاب محسن نژاد
دستیارکارگردان:علی مهربان
منشی صحنه:مهتاب شهرابی
گروه برنامه ریزی
مدیربرنامه ریزی:امین قوامی
دستیار برنامه ریز:فرزانه سلحشور
مشخصات فیلم
نوع فیلم: سریالی
ژانر: عاشقانه – ملودرام
محصول: ایران 1399
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش