به چشم اندر ز تو جویند امانت
درو گر کرده باشی یک خیانت
بقدر آن خیانت دور گردی
ز اصل دوستی مهجور گردی
***
به نامردمان مهر کردم بسی
نچیدم گل مردمی از کسی
بسا کس که از پا در افتاده بود
سراسر توان را زکف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد
بخونم ز نامردی انگشت زد
***
سلام ای یار بازیگر، کجایی؟
خوشی با او ، شنیدم ، خوش به حالت
رها ، تنها ، نخواهد کرد اما
مرا یک دم به حال خود ، خیالت
***
خائن رهد از آتش دوزخ هیهات
یک شعله از آتش و زمینی خرمن
یک ذره خیانت و جهانی درکات
***
خیانت دیدم وُ گفتم : تلافی می کنم من هم
اگر با دیگری باشم؛ سبک تر می شود دردم
خیانت کردی و چون ابر؛ به شَکَّم گریه باریدم
خیانت کردم وُ اشکی به چشمانت نمی دیدم
تلافی کردم و دردی فزون گردیده بر دردم
درونت از غمم خالیست ؛ خیانت من به خود کردم
***
دلشوره ام گرفته مبادا تو با یکی…
میمیرم از تصور اینکه تو را یکی
هی فکر می کنم که تو داری چه می کنی
ناخن درست می کنی و مو، برای کی
ترجیح می دهم که نخوابم از این به بعد
کابوس دیده ام که بله، بین ما یکی
وقتی که زنگ می زنی آشفته می شوم
من را تو اشتباه گرفتی به جای کی
دست خودم که نیست، عزیزم، خودت ببین
هر وقت پا گذاشته ای هر کجا، یکی
هی حرص و قرص می خورد و دود می شود
هم پای واژه واژه این سطرها یکی
***
شادیت را ز دور می بینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم می کوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خیانت
به سرم می کوبد
***
من به یادت بودم
اما تو بی احساس
به منو احساسم
تو خیانت کردی باز
یادم از یادت رفت
***
خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته
سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بسته
***
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
***
ای نارفیق.
به کدامین گناه ناکرده..
تازیانه می زنی بر اعتمادم ؟
زیر پایم را زود خالی کردی…
سلام پر مهرت را باور کنم ،
یا پاشیدن زهر خیانتت را ؟
***
هر که را دیدم خیانت کرد و رفت
هر که با من بود یار من نبود
هر که آمد بر دلم زخمی گذاشت
خود ندانستم از این غمها چه سود
***
با عشق به من به من خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی
***
اگر کسی یکبار به تو خیانت کرد این اشتباه از اوست
اگر کسی دوبار به تو خیانت کرد این اشتباه از توست !
(شکسپیر)
***
در زندگیم به هیچ کس خیانت نکردم ، جز خودم . . . !
پابندی به تو خیانت به خودم بود لعنتی . . . !
***
می روی و در بیراهه ی خیانت گم میشوی
می روی و هر قدمت آفتی است و هر نگاهم شکایتیست
هراس بر وجودم چنگ می زند
مرغ شوم بر ویرانه ها می خواند
سیاهی جان می گیرد
و سایه چرکین خیانت تمامی سطح آبی قلبم را می پوشاند
باتلاق رذالتها تو را می بلعد و تو نیز تمامی روشنی ها را
ومن تنهاتر از هر غروب دیگری دست بر تن خاک می کشم و بنگر بر زبانه های آتش درونم که به کبریت
تو جان گرفت و جانم سوزاند
***
خیانت کرده ای آری
ولی گویم نفهمیدی
بدی از کار من بوده
که تو اینگونه رنجیدی
ز تو قدیس تر هرگز
ندیدم من به جان تو
تو گریه می کنی اما
گمانت هست که خندیدی
وفا را من ز تو دیدم
به اسم بی وفائیها
همین بود آنجه من کردم
همان بود آنچه تو دیدی
چرا بازی کنی با من
خیانت از توئی هرگز
فقط یک لحظه دور از من
به یک بیگانه خندیدی …
***
از خیانت رسد خجالت مرد
وز خجالت دریغ باشد و درد
نظامی
***