معرفی رمان بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو

  دوشنبه، 03 خرداد 1400   زمان مطالعه 17 دقیقه
معرفی رمان بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو
کتاب بارون درخت نشین از مهم‌ترین آثار ایتالو کالوینو است که شخصیت اصلی آن جهانی تازه را به تصویر می‌کشد: جهانی بر بالای درختان. در این رمان، نویسنده با بهره‌گیری از زبان طنز به مسائل سیاسی – اجتماعی می‌پردازد و تلاش می‌گیرد تا با فاصله گرفتن از موضوعات مختلف دید بهتری به دست بدهد.

درباره کتاب بارون درخت نشین

با کتاب بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو به گشت و گذار در سرزمینى مى رویم که البته در دل دنیاى شنیده ها و دانسته هاى ما قرار دارد؛ اما در هر گام، در سر هر پیچ شاخه اى و در پس هر دسته برگى، ماجرا و افسانه و حماسه اى در انتظار ماست.

چگونه مى توان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگى کرد؟ چگونه مى توان هم به زندگى آدمیان و قراردادهاى دیرینه آن پشت پا زد و هم براى آنان و به کمک خودشان، زندگى نو و نظم نوینى را جستجو کرد؟ بارون روندو به این پرسش ها پاسخ مى گوید. پاسخى نه با وعظ و نظریه پردازى که با خود زندگى اش، با شیوه زیستنش مى آموزد که براى آدم همه چیز شدنى است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهاى آن را بپردازد.

بارون درخت نشین (The Baron) بی تردید یکی از شاهکارهای مهم ادبیات جهان و از برترین آثار ایتالو کالوینو نویسنده بزرگ ایتالیایی است. کتاب بارون درخت نشین، داستان انسانی است به نام بارون روندو که با مردم گریزی می کوشد قواعدی سامان دهد، دنیایی که او می خواهد دنیای روشنایی است، دنیایی که باید در اثر جوشش ها و خیزش های انسانی نو از آن پدید آید.

ایتالو کالوینو (Italo Calvino) یکى از سرشناس ترین چهره هاى ادبیات امروزى ایتالیاست و به خاطر شیوه خاص خودش جایگاه ویژه اى در میان رمان نویسان اروپایى دارد، شیوه اى که تخیل نیرومند، طنز پاک و ظریف و توجه نزدیک به واقعیت و تاریخ را در هم مى آمیزد. در آثار او، که آکنده از تمثیل و استعاره است، نگرش موشکافانه واقعیت و طنز و افسانه پردازى و تخیل شاعرانه همه به یک اندازه جا دارد. «بارون درخت نشین» معروف ترین اثر و بهترین نمونه سبک کار اوست.

بارون روندو از سنت هاى کهنه و قیدهاى بى چون و چراى اجتماعى مى گریزد و شیوه اى از زیستن را براى خود برمى گزیند که دیگر کوچکترین همانندگى با زندگى مردمان ندارد. زمین سفت و آشناى زیر پا را رها مى کند و به زندگى در راه پیچاپیچ و لرزان بالاى درختان مى رود، یعنى مى توان گفت که دنیاى دیگرى را جایگاه خود مى کند. اما نه این که در «برج عاج» بنشیند. فاصله گرفتنش از زمین براى دورى جستن ازمردم نیست. برعکس؛ پندارى در جستجوى میدان دید گسترده ترى به میان شاخ و برگ درختان مى رود تا همه چیز را بهتر و بیشتر ببیند، تا بهتر بتواند به آنچه برایش «شورش» کرده است عمل کند.

آنچه بارون روندو را به سرکشى و خیره سرى وا مى دارد وبه دنیاى سبز و هوایى مى کشاند دلزدگى از نظم کهنه اجتماعى و نیاز پرشور به دگرگون کردن آن و پى افکندن نظم تازه اى است که کردار آدمیان و رابطه شان را با خودشان و طبیعت، درست و بسامان کند. در این راه، از یک سو به جهان کهنه پشت پا مى زند تا به دنیایى تازه راه برد و آن را بشناسد و از سوى دیگر با دگرگون کردن زندگى خود الگویى از تازه جویى و پویندگى را به نمایش مى گذارد و شاید مهم ترین درس زندگى بارون روندو و این کتاب همین است که هرآنچه در آن مطرح مى شود با زندگى عملى و شدنى آدم ها رابطه مستقیم دارد. بارون روندو به هیچ انگیزه و دستاویزى در بیرون از میدان بینش و دانش و توانایى انسان کارى ندارد و به همین دلیل، همه آنچه مى کند و در نگاه اول شگرف و حتى افسانه اى مى نماید، در نهایت واقعى است و با تجربه سازگارى دارد. از این رو، همان گونه که برادر بارون در پاسخ ولتر مى گوید، دورى گرفتن او از زمین براى نزدیکتر شدن به آسمان نیست، براى این است که زمین را بهتر ببیند.

خلاصه داستان بارون درخت نشین

کتاب داستان زندگی کوزیمو لارس دو روندو پسر بارون آرمینیوس را از سن ۱۲ سالگی تا مرگ از زبان برادرش بیاجیو به تصویر می کشد. خانواده اعیانی آن ها در شهر اومبروزا زندگی می کند و کودکان با شیوه های سخت و خشکی بزرگ می شوند که پذیرششان از سوی بچه ها به اکراه صورت می پذیرد. پدر خانواده بارون آرمنیوس د رندو مردی است که خودش را دوک منطقه می داند. ولی نه از سوی بزرگان دیگر به رسمیت شناخته می شود و نه ساکنین اومبروزا او را فراتر از یک خرده مالک قبول دارند. مادر خانواد، ژنرال، که خانواده اش در یک یورش نظامی در منطقه ساکن شده بودند، هم چنان با نگاهی اساطیری و ملال آور به نبردهای پیشین می اندیشد. باتیستا، دختر خانواده، بعد از این که در وضعیتی رسوایی آور با جوانی دیده دیده شده است، ظاهرا راهبه شده، اما همچنان جنون ناشی از شهوت اطفا نشده در وجودش زبانه می کشد و دست به کارهای سادیستی می زند. جز پدر، مادر و دختر و دو پسرشان، در خانه دو نفر دیگر هم ساکن هستند: شوالیه انا سیلویوس کارگا، برادر ناتنی پدر خانواده که سال ها در دیار عثمانی بوده و اکنون به عنوان وکیل و متخصص آبیاری در اومبروزا حضور دارد و کشیش فوشلافلور که وظیفه ی آموختن معارف به دو پسر را به عهده دارد.
شبی کوزیمو و برادرش بیاجیو حلزون هایی که باتیستا قرار است از آن خوراک بپزد را فراری می دهند. قبل از این که حلزون ها کاملا بگریزند، نقشه ی آن ها برملا می شود و برای تنبیه در اتاقی حبس می شوند. بعد از پایان تنبیه سر میز شام، پسرها وادار می شوند که خوراک حلزون طبخ شده توسط باتیستا را بخورند. بر خلاف برادر کوچک تر، کوزیمو از دستور پدر سرپیچی می کند و با ترک کردن خانه به بالای درخت بلوط حیاطشان می رود. کوزیمو ادعا می کند که دیگر هرگز به زمین پا نخواهد گذاشت. ادعای کوزیمو در ابتدا چندان جدی گرفته نمی شود و حتی خانواده ی او تلاش هایی برای به پایین کشیدنش می کنند. اما او با استواری شگفت انگیزی به زندگی درخت نشینی خود ادامه می دهد.
کوزیمو در آغاز به دختر همسایه، ویولتا، دل می بازد. ولی خیلی زود ویولتا که دختری کوچک است شهر آن ها را ترک می کند. سگ ویولتا کوزیمو را به عنوان ارباب جدید خود می پذیرد و کوزیمو نام اپتیموس ماکسیموس را بر او می گذارد. کوزیمو به تدریج در کسب مهارت برای زندگی درخت نشینی از یک سو و مطالعه ی متون مختلف علوم انسانی و طبیعی غرق می شود و این دو از او شخصیتی جالب می سازد. رویدادهای مختلف زندگی کوزیمو از جمله رفاقت پنهانش با راهزنی به نام جوانی خلنگ او را بیش تر و بیش تر با طبقاتی از مردم عامی آشنا می کند که پیش از آن با آن ها آشنایی چندانی نداشت. به تدریج اقدامات خلاقانه ی کوزیمو در امور مختلفی هم چون آبیاری زمین ها، مبارزه با اشرار جنگل و ... توجه اهالی را جلب می کند و محبت به کوزیمو در دل مردمان سراسر اومبروزا خانه می کند.
کوزیمو پس از آن که می شنود در اسپانیا مردمانی هستند که مانند او درخت نشینند به آن جا سفر می کند. او متوجه می شود که ایشان در واقع طایفه ای اشرافی هستند که به سبب شورش در برابر شاه اسپانیا از دیار خودشان تبعید شده اند و وقتی به سرزمین جدیدی رسیده اند، حاکم آن جا اجازه داده است به شرط آن که پا بر زمین نگذارند و بالای درخت بمانند، اجازه ی اقامت در آن جا را داشته باشند. کوزیمو حدود یک سال در بین آن مردم زندگی می کند و فنون درخت نشینی را به آن ها یاد می دهد و چیزهایی از ایشان می آموزد. با وجود مخالفت کشیش یسوعی آن جامعه که کوزیمو را به سبب تعلق خاطرش به آرمان ها عصر روشنگری و فیلسوفانی چون ولتر تکفیر می کند، کوزیمو رابطه ای عاشفانه با یکی از دخترهای قوم تبعیدی به نام اورسولا برقرار می کند. سرانجام مردم تبعیدی درخت نشین از سوی شاه اسپانیا مورد عفو قرار می گیرند. کوزیمو با پیشنهاد ایشان برای به زمین آمدن مخالفت می کند و از معشوقه ی خودش جدا شده و به امبروزا باز می گردد.
کوزیمو با بازگشت به اومبروزا شاهد مرگ پدر و اندکی بعد مادر خود است. عنوان اشرافی بارون رندو با مرگ پدرش به او که فرزند ارشد خانواده است می رسد. کوزیمو تفاهم نامه ای با برادرش امضا می کند و به موجب آن اداره ی تمام املاک و ثروت خانواده را در ازای دریافت مقرری ماهانه به او می بخشد. بیاجیو، برادر کوزیمو و راوی داستان، ازدواج می کند و صاحب فرزند می شود. کوزیمو همان طور که به مطالعه و افزایش معرفت مشغول است، از زنی به زن دیگر می رود و تجربه ی معاشقه با بسیاری از زنان اومبروزا را می آزماید. چندی بعد ویولتا، عشق نوجوانی کوزیمو، که اکنون بیوه ی یکی از ملاکان منطقه به نام کنت بطلمیوس است، به اومبروزا بازمی گردد. کوزیمو و ویولتا عشق آتشینی را به یکدیگر ابراز می کنند. اما هوس بازی های ویولتا که به مردان زیادی روی خوش نشان می دهد سرانجام باعث گسسته شدن این رابطه می شود.

درباره نویسنده کتاب بارون درخت نشین

ایتالو کالوینو، نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریه پرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش او را به مهم ترین داستان نویس ایتالیا در قرن بیستم مبدل کرده است. سه گانه «نیاکان ما» و مجموعه داستان های کوتاه شهرهای نامرئی و شش یادداشت برای هزارهٔ بعدی از تحسین شده ترین آثار او هستند.
ایتالو کالوینو (Italo Calvino)، در سانتیاگو دِلاس وگاس در کوبا به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو گیاه شناس بودند و تأثیر آن ها در طبیعت گرایی آثار وی و شناخت دقیقش از گیاهان و محیط زیست مشهود است. وی تا پنج سالگی در کوبا ماند، سپس به ایتالیا رفت و بیشتر زندگی خود را همان جا سپری کرد
کالوینو تا هجده سالگی در سان رمو ماند، سپس، در سال ۱۹۴۱ به تورین رفت. در سال ۱۹۴۳ به نهضت مقاومت ایتالیا در جنگ جهانی دوم و بریگاد گاریبالدی، و پس از آن به حزب کمونیست ایتالیا پیوست.
کالوینو در سال ۱۹۴۷ با نوشتن پایان نامه ای دربارهٔ جوزف کنراد در رشتهٔ ادبیات از دانشگاه تورین فارغ التحصیل شد و سپس به همکاری با روزنامهٔ محلی حزب کمونیست لونیتا پرداخت. در همین سال، پس از انتشار کتاب راه لانهٔ عنکبوت با مضمون نهضت مقاومت که برای او جایزهٔ ریچنه را به ارمغان آورد، با برخی مشاهیر ادبی ایتالیا از قبیل ناتالیا گینزبرگ و الیو ویتورینی آشنا شد. او در این سال ها با مجلات کمونیستی مختلفی همکاری می کرد.
کالوینو در سال ۱۹۵۰ به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد. یادداشت های این سفر در روزنامهٔ لونیتا چاپ شد و برای او جایزه به ارمغان آورد.در دههٔ پنجاه کالوینو به نوعی تخیل ادبی تر نزدیک به حکایت های پندآمیز گرایش پیدا کرد که در آن هجو اجتماعی و سیاسی با تفننی طنزآمیز همراه است. چند کتاب از جمله شوالیهٔ ناموجود و مورچهٔ آرژانتینی را منتشر کرد و با نشریات کمونیستی و مارکسیستی همکاری کرد، تا این که در سال ۱۹۵۷ به شکل غیرمنتظره ای از حزب کمونیست کناره گیری کرد و نامهٔ استعفایش در نشریهٔ «لونیتا» چاپ شد. کتاب بارون درخت نشین هم در همین سال منتشر شد.

به رغم سخت گیری های موجود در آن دوران برای ورود بیگانگان متمایل به دیدگاه های کمونیست، توانست با دعوت بنیاد فورد به آمریکا سفر کند و شش ماه آنجا بماند. کالوینو چهار ماه از این شش ماه را در نیویورک گذراند و به گفتهٔ خودش کاملاً تحت تأثیر دنیای جدید قرار گرفت. در این مدت با ایستر جودیت سینگر هم آشنا شد، که چند سال بعد در سفری به کوبا، در هاوانا با او ازدواج کرد. کالوینو در این سفر به زادگاهش کوبا نیز رفت و با ارنستو چه گوارا هم دیدار کرد.
کالوینو در طول دههٔ ۶۰ به همراه الیو ویتورینی نشریه ادبی منابو را منتشر کرد. از این دوره به بعد، کالوینو بی آن که از طنز دور شود و یا خوانش بسیار شخصی خود را از کلاسیک ها را منکر شده باشد، به داستان های مصور و علمی-تخیلی با ترکیب بندی شکل گرایانه روی آورد. در این زمینه می توان از «مارکو والدو»، «کمدی های کیهانی»، «کاخ سرنوشت های متقاطع» و «شهرهای نامرئی» نام برد. مرگ ویتورینی در سال ۱۹۶۶، روی کالوینو که یکی از معدود دوستان زندگیش را از دست داده بود تأثیر عمیقی گذاشت. پس از آن بود که سفرهای زیادی به پاریس داشت و با رولان بارت ملاقات کرد و فعالیت هایی در زمینهٔ ادبیات کلاسیک در دانشگاه سوربن و دیگر دانشگاه های فرانسه انجام داد. به این ترتیب آثار چاپ شده از او در طول دههٔ هفتاد (از جمله «اگر شبی از شب های زمستان مسافری») چاشنی یا درون مایه ای از ادبیات کلاسیک دارند.
ایتالو کالوینو در دهه ۱۹۶۰ به زادگاهش کوبا برگشت و در هاوانا با ارنستو چه گوارا دیدار کرد. در اواخر دهه ۱۹۶۰ به همراه ویتورینی نشریه معتبر منابو را منتشر کرد و عضویت در کارگاه داستان نویسی (اولیپو) را پذیرفت و از این طریق با (رمون کنو) نیز آشنایی شد.
کالوینو از پایان همین دهه با حفظ سبک اصلی و طنز خاص خود روی به ادبیات علمی - تخیلی و فانتزی آورد و داستان هایی چون مارکووالدو، کمدی های کیهانی و شهرهای نامرئی را نوشت. در سال ۱۹۸۱ نشان افتخار فرانسه به او اعطا شد و چهار سال بعد بر اثر خونریزی مغزی در سیه نا چشم از جهان فرو بست.
کالوینو در طول حیات ادبی خود در ژانرهای گوناگونی قلم زده است، داستان کوتاه، رمان، مقاله و رساله علمی و ادبی نوشته و تحقیقات فراوانی کرده است. مشخصه بارزِ نوشته های او از هر سنخی که باشد (کالوینویی) بودن آنهاست چرا که سبک و سیاق خاص او در تمامی آثارش به چشم می خورد.
کالوینو نویسنده ای مبدع و نوآور است. خلاقیت او در قصه نویسی از موضوع داستان تا طرح و چگونگی پرداخت آن اعجاب آور است. رولان بارت او و بورخس را به دو خط موازی تشبیه کرده و از کالوینو به عنوان نویسنده پُست مدرن نام می برد. کالوینو نویسنده ای است که جایی چنان روشن همه چیز را به طنز می گیرد و جایی جهانی خلق می کند سراسر ابهام و رمز و راز و از این رو بر غنای داستان می افزاید.
شروع فوق العاده کتاب (اگر شبی از شب های زمستان مسافری) گویای تسلط و توانایی او بر شیوه های داستان گویی مدرن است: «تو داری شروع به خواندن داستانِ جدید ایتالو کالوینو می کنی، آرام بگیر، حواست را جمع کن و ...»
در دهه ۱۹۵۰ میلادی مطالعه بر روی افسانه های ایتالیایی را آغاز می کند که حاصل آن چاپ کتاب افسانه های ایتالیایی است. سه گانه معروف او: ویکنت شقه شده، شوالیه ناموجود، بارون درخت نشین اوج خلاقیت و پرواز فکری کالوینو در آثار تخیلی اش خواننده را حیران می کند. تسلط او در جمع مباحث علمی و جذابیت داستان نویسی راه ها و شیوه های نوین در چشم انداز ادبیات معاصر جهان خلق کرده است.
اومبرتو اکو نویسنده و اندیشمند هموطن کالوینو در مقاله ای تحتِ عنوان (نقش روشنفکران) از کتاب بارون درخت نشین و پرسوناژ اصلی آن به عنوان یکی از کلیدهای مهم درک مسئولیت روشنفکران نام می برد. و مطالعه آثار کالوینو را به همه توصیه می کند. غالب آثار مهم این نویسنده به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده اند.

قسمتی از کتاب بارون درخت نشین

بعدازظهر انگار پایان نداشت. گه گاه صدای ضربه گنگی، از آن گونه صداها که اغلب در باغ شنیده می شود، به گوش می رسید. به دو خودمان را به باغ می رساندیم به این امید که او برآن شده باشد که پایین بیاید. سرانجام چشمم به نوک درخت ماگنولیا افتاد که تکان می خورد و کوزیمو از آن سوی دیوار سر کشید و بالا آمد. از درخت توت بالا رفتم تا خودم را به او برسانم. با دیدن من انگار روترش کرد: هنوز از دستم خشمگین بود.

مادرمان حالتی درست عکس ما داشت. نگرانی او که در آغاز حاد و رنج آور بود، مانند همه احساس های دیگرش اندک اندک آرامش می یافت و جای خود را به تصمیم هایی عملی برای یافتن راه چاره می داد: یعنی همان کاری که هر ژنرالی برای رفع نگرانی های خود می کند. در نتیجه، دوربینی را که نمی دانم از کجا پیدا کرده بود روی ایوان خانه مان می برد و بر سه پایه ای سوار می کرد و ساعت ها چشم به عدسی آن می چسباند و لابه لای شاخ و برگ ها را تماشا می کرد تا بچه اش را ببیند.

کارهای برجسته ای که آدمی به پیروی از وسوسه ای درونی می کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی معنی جلوه می کند و پست و بی مقدار می شود.

شاید هیچ درختی به اندازه گردو درخت نباشد! با چه نیرو و اطمینانی درخت بودن خودش را به رخ می کشد! با چه پشتکاری قد برمی افرازد و سخت و سنگین می شود؛ پشتکاری که در برگ برگش پیداست… هربار که گشت وگذار کوزیمو را در میان شاخسار بیکران گردویی کهنه می دیدم، آن گونه که پنداری در اتاق های کاخی چند اشکوبه قدم می زد، دلم می خواست من هم چون او بروم و آن بالا زندگی کنم.

کوزیمو شب را درون یک کیسه پوستی می گذراند. چادر و کلبه بالای درخت را ترک کرده بود و برای خوابیدن کیسه ای پوستی را به کار می گرفت که پشمش رو به درون بود و به شاخه ای بسته شده بود. تا سر به درون کیسه فرو می رفت، دست و پایش را چون کودکی جمع می کرد و می خوابید.

من فقط این را می دانم که اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آن ها باید آنچه را که بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من، فرماندهی یعنی همین.

شناسنامه کتاب بارون درخت نشین

نویسنده: ایتالو کالوینو

مترجم: مهدی سحابی

ناشر: نگاه

تعداد صفحات: 320


دیدگاه ها
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
همسر رهبر معظم انقلاب: آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد (647 نظر) نگاهی به سفره مفصل و تمام و کمال حضرت ابوالفضل در منزل شاه نشین علی دایی+عکس/ از گل آرایی و شمع‌دان‌هایی طلایی تا پَک هایی لاکچری و جذاب (110 نظر) نگاهی به ماشین مازراتی هوش پران علی دایی که همه آرزوشو دارن/ شهریار فوتبال ایران سوار بر دلبر مشکی😍 (86 نظر) رهبر معظم انقلاب: بعد از فوت پدرم همه‌ی موجودی خانه‌اش 45 هزار تومان شد که نمی‌شد با آن گاز یا یخچال خرید (62 نظر) میز غذای ساده رهبر معظم انقلاب و خوردن غذا در بشقاب استیل/ ساده زیستی ایشان همیشه مثال زدنی است+عکس (50 نظر) مات و مبهوت موندن مهران مدیری از دیدن همزاد خودش تو دورهمی/ چقدرم که شبیه همدیگه هستن!+عکس (36 نظر) رهبر معظم انقلاب: من در کلاس اول ابتدایی چشمانم ضعیف بود و تخته سیاه و چهره معلم رو نمی‌دیدم +ویدیو/ از 13 سالگی عینکی شدم (29 نظر) مراسم تشییع پدر حامد بهداد، با حضور چهره های سرشناس و بازیگران +عکس/ روحش شاد و یادش گرامی (29 نظر) درخت خرمای بزرگ حیاط باصفای خونه ویلایی زهرا گونش/ نخل های هم قد والیبالیست مشهور ترکیه ای (21 نظر) خلاقیت منحصر به فرد آرایشگر خوش ذوق در تغییر چهره داماد حماسه ساز شد+ویدئو/سلطان بی چون و چرای گریم در سطح خاورمیانه😂 (20 نظر) حضور ساده و بدون تشریفات همسر رهبر معظم انقلاب در یک درمانگاه/ ایشان گفتند من نمی‌خواهم پارتی بازی بکنم+ویدیو (16 نظر) هنرمندان و ورزشکارانی که در مراسم نذری پوریا پورسرخ بازیگر سریال کیمیا حضور داشتند/ علی پروین هم بود+عکس (15 نظر) بازیگرانی که در جوانی فوت شده اند + ویدئو با صدای معتمدی سریال گرگ و میش / روحشان شاد چقدر حیف شدن😥 عسل بدیعی، پوپک گلدره و .. (13 نظر) نگاهی به حضور صبحگاهی بازیگران و چهره‌های مشهور در کله‌پزی+عکس/ از الناز شاکردوست و المیرا شریفی مقدم تا احسان خواجه امیری و نسرین مقانلو (9 نظر) توصیف زیبایِ مژده لواسانی مجری چادری صدا و سیما از امام حسین(ع) با چشمان گریان و صدایی لرزان +ویدیو/ چه تعابیر نابی (9 نظر)
منتخب روز   
(فیلم) سکانس فوق العاده احساسی و عاشقانه از شهاب حسینی و معشوقه‌اش در سریال "شهرزاد" / با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس به تو مانند نشد😍 (فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان.... (عکس) هدایای ارزشمندی که پزشکیان در پشت صحنه یک هیئت دریافت کرد / خوشا راهی که آغازش با حسین است ... (ویدئو) شعر سوزناک شهریار برای مادر بزرگش که با شنیدنش اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد به یادماندنی ترین سکانس عاشقانه سریال شهرزاد / از بله گفتن شهرزاد تا مرگ مرگ بزرگ آقا نقش دختر رهبر انقلاب در ترمیم دست مجروح ایشان/ فرزند دختری که به پدر اُنس داشت (عکس) شوخی ظریف با آقای ظریف؛ از مقایسه ظریف با مِسی تا انداختن ماسک به شکل آقای رئیس جمهور!! واکنش عضو دفتر رهبر انقلاب به پست اینستاگرامی پسرش با هشتگ برای ایران، پزشکیان