حر بن یزید ریاحی کیست؟
حُرّ بن یزید ریاحی، فرمانده بخشی از سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا، که به سبب ندامت از اقدام خود و پیوستن به امام حسین (علیه السلام)، نزد شیعیان حرمتی خاص دارد. حر بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتاب بن حارث بن عمرو بن هَمام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از قبیله تمیم بوده است. از این رو، وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خوانده اند. خاندان حر در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. سن حر را کسی در تاریخ ذکر نکرده است و نام مادرش نیز در جایی گفته نشده است اما نام پدرش همراه نامش شهرت دارد؛ «یزید بن ناجیه».
نسب و جایگاه حر بن یزید ریاحی
نسب حرّ بن یزید به یکی از تیره های قبیله تمیم می رسد و وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خوانده اند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند.حرّ از مشهورترین جنگاوران كوفه بود. در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین(ع) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمان های حکومتی بود.وی ظاهراً با سیاست میانه ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع گیری سیاسی اش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی می کردند.
حضور حر بن یزید ریاحی در کربلا
در صبح عاشورا و در حمله اول، وقتی که حرّ دید جریان جنگ در کار است به عمر سعد گفت: آیا به جنگ با امام حسین (ع) تصمیم گرفته ای؟
عمر سعد گفت: «آری به خدا، جنگی که آسان ترین آن، افتادن سر ها و بریدن دست ها باشد.» و از طرفی، شنید امام حسین (ع) می گوید: «آیا دادرسی نیست که برای رضای خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع کننده ای نیست که از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند.»
حرّ به کنار لشکر رفت و مردی از قبیله او به نام قُرّة بن قیس نزدش بود، به او گفت: ای قُرّه! آیا امروز اسب خود را آب داده ای؟ قُرّه جواب داد: نه، حرّ گفت: آیا نمی خواهی آن را آب دهی؟
قُرّه می گوید: به خدا من گمان کردم، حُر می خواهد از جنگ کنار برود و خوش ندارد من او را در آن حال ببینم.
گفتم: من اکنون می روم و اسبم را آب می دهم و او کم کم کنار رفت و اندک اندک به نزد امام حسین (ع) رفت، یکی از سربازان دشمن به نام مهاجر به حُرّ گفت: چه می خواهی بکنی؟ آیا می خواهی به حسین (ع) حمله کنی؟ حُرّ جوابش را نداد، ولی لرزه اندامش را گرفت.
مهاجر گفت: به خدا در هیچ جنگی، تو را چنین ندیده بودم که این گونه بلرزی و اگر به من می گفتند دلیرترین مرد کوفه کیست؟ تو را معرفی می کردم. پس، این چه ترسی است که در تو می نگرم.
حُرّ گفت: به خدا سوگند، من خود را بین بهشت و دوزخ می نگرم و سوگند به خدا، هیچ چیز را بر بهشت برنمی گزینم اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را گفت و با سرعت با اسب خود به سوی حسین (ع) رفت و به او پیوست.
وقتی حُرّ نزد امام حسین (ع) آمد، عرض کرد: فدایت گردم آب دسر رسول خدا (ص) من همان کسی هستم که تو را از بازگشت منع کردم و همراهت آمدم و ناچار تو را در این بیابان بازداشت نمودم، من گمان نمی کردم پیشنهاد تو را نپذیرند و تو را این گونه در تنگنا قرار دهند. من از آن چه انجام داده ام پشیمانم و به سوی خدا توبه می کنم، «آیا توبه ی من پذیرفته است؟»
امام حسین (ع) فرمودند: آری خداوند توبه را می پذیرد. بفرما از اسب فرود آی.
حُرّ عرض کرد: من سواره باشم بهتر از آن است که پیاده شوم، می خواهم هم اکنون ساعتی با دشمن بجنگم و پایان کار من به پیاده شدن خواهد کشید.
امام حسین (ع) فرمودند: خدایت رحمت کند، هرچه خواهی انجام بده.
حُرّ به سوی میدان آمد و در برابر لشکر عمر سعد ایستاد، خطبه ای خواند و آن ها را سرزنش کرد و در آخر به آن ها فرمود:شما رفتار بسیار بد با ذریّه پیامبر (ص) نمودید، خداوند شما را در روز عطش قیامت، سیراب نکند.
دشمن او را هدف تیر قرار داد و حُرّ به سوی امام بازگشت و در محضر امام (همچون یک سرباز فداکار منتظر دستور) ایستاد.
حُرّ با شجاعتی بی بدیل با دشمن جنگید و بسیاری از آن ها را به خاک هلاکت افکند تا این که اسب او ناتوان شد و او پیاده شد و به جنگ ادامه داد و پس از کُشتن چهل و چند نفر به زمین افتاد و یاران امام حسین (ع)، پیکر به خون غلتیده او را که هنوز رمقی داشت به حضور امام (ع) آوردند و امام حسین (ع) خون صورت حُرّ را پاک می کرد و می فرمودند: «تو آزادی همان گونه که مادرت تو را آزاد نامید، تو در دنیا و آخرت آزاد هستی.»
مرقد حر بن یزید ریاحی
به گفته سید محسن امین، موقع دفن شهدای کربلا توسط افراد قبیله بنی اسد، گروهی از قبیله حرّ، مانع دفن جسد حر همراه با دیگر شهدای کربلا شدند و جسد وی را در جایی که در قدیم به آن «نواویس» می گفته اند. به خاک سپردند. بنابراین جسد او در فاصله یک میلی از مرقد امام حسین(ع) دفن شد. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی شهر کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است.در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: اَلسَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِی.
ماجرای نبش قبر حر بن یزید ریاحی در تاریخ
در کتاب «تنقیح المَقال» عبدالله مامقانی نقل می کند از حائری از سیّد نعمة الله جزائری در کتاب «أنوار نعمانیّه»که او می گوید: جماعتی از مردمان معتمد و موثّق برای من نقل کردند که چون شاه إسماعیل بغداد را به تصرّف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام به کربلا آمد و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّبن یزید ریاحی طعن می زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند. چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلاکه سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سید الشهدا علیه السلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت. چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد و چون دستمال را بستند خون بازایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد؛ و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بندبیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد؛ و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است. شاه إسماعیل صفوی دستور داد قبّه ای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند. در ۱۳۳۰ ق تعمیراتی در آن آستان انجام گرفت و ایوانی در آن تعبیه شد.در تاریخ اولین ثبت برای ساخت حرم در ۳۷۰ق به دستور عضدالدوله دیلمی است.کتیبه بالای این ایوان نشان دهنده بانی و تعمیر کننده آن است: «قد عمر هذا المکان بهمة آقاحسین خان شجاع السلطان همدانیدام ظله الفانی سنه ۱۳۳۰ ق». در قسمت شرقی صحن، حجره هایی در دو طبقه جهت سکونت زائران ساخته شده و هنرمندان ایرانی در ۱۳۹۶ ق، حرم را آینه کاری کردند.