فیلم Eternals به عنوان سومین فیلم فاز چهارم دنیای سینمایی مارول شناخته می شود که دو هدف را دنبال می کند. اول اینکه این فیلم قرار است یک گروه کاملا جدید و ناشناخته را به دنیای سینمایی مارول اضافه کند و در مرحله دوم از این فیلم به عنوان اثری یاد می شود که قرار است با دیگر فیلم های MCU تفاوت داشته باشد.
در ابتدا این دغدغه وجود داشته که فیلم Eternals قرار است چگونه آغاز شود. اترنالز، یک بعد دیگری از جهان مارول را وظیفه داشته رونمایی کند که از لحاظ اهمیت داستانی در سطوح بالاتری نسبت به سایر فیلم های معمول ابرقهرمانی مارول قرار دارد. با این که سطحِ دغدغه ی اترنالز یا جاودانگان فراتر از نبردهای معمول میان قطب مثبت و منفی دنیای مارول تعریف شده، اما مهمترین سوال در این مسئله خلاصه می شود که چرا وقتی خط داستانی تانوس در حال جریان بود، گروه اترنالز هیچ تلاشی برای مقابله و کمک به انسان ها نکردند؟ کلوئي ژائو، کارگردان فیلم اترنالز در همان اوایل فیلم از مجرای دیالوگ تلاش می کند توجیهی برای این موضوع ببافد. دو توجیه برای این مورد مطرح شده: یک این که انسان ها باید برای پیشرفت دست و پا بزنند و دو، گروه اترنالز فقط برای قلع و قمعِ دیوینت ها (Deviants) برنامه ریزی شده اند. گزاره ی دوم را می توان منطقی دانست اما گزاره ی اول از اساس و بیخ و بن ایراد دارد؛ چراکه انگیزه ی این گروه برای اتفاقات فیلم در متوقف کردنِ ظهورِ یک سلیستیالِ جدید در نجات و بقای نسل انسان ها تعریف می شود. آیا زمان تانوس هم بحث سرِ نجات انسان ها و سیاره ی زمین مطرح نبود؟ اگر از انگیزه ی نه چندان اصولیِ اترنالز در شکل گیری حوادث فیلم بگذریم، با روایت تقریبا قابل قبولی روبه رو هستیم.
داستان فیلم جاودانگان (Eternals)
۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد، ده ابرقدرت انسان نما، معروف به جاودانگان توسط سلستیال آریشم از سیاره خود المپیا برای محافظت از بشریت در برابر همتایان شیطانی خود یعنی دِویانت ها به زمین فرستاده می شوند. درطی هزاران سال، آن ها از بشریت در برابر خطرات ناشی از این موجودات محافظت کرده اند، اما اجازه نداشتند در رشد جمعیت جهان مداخله کنند. پس از کشته شدن آخرین دِویانت در سال ۱۵۰۰، شکافی در درون گروه ایجاد شد، زیرا که نظرات آن ها در مورد مسئولیت شان در قبال مردم متفاوت بود. جاودانگان پانصد سال آینده را عمدتاً جدا از یکدیگر سپری خواهند کرد و منتظر آریشم خواهند بود تا آن ها را به سیاره اصلی خود بازگرداند.
در زمان حال سرسی و اسپیرات در لندن با یکدیگر زندگی می کنند. پانصد سال قبل پس از اینکه شریک زندگی سرسی، ایکاریس او را ترک کرد، او اکنون با دین ویتمن که در موزه تاریخ طبیعی کار می کند رابطه دارد. یک شب هنگامی که این سه نفر مورد حمله ناگهانی یک دِویانت به نام کرو قرار می گیرند، ایکاریس ظاهر می شود و هیولا را فراری می دهد. سپس سرسی، اسپرایت و ایکاریس تصمیم می گیرند تا جاودانگان را دوباره متحد کنند تا برای خطر احتمالی آماده شوند؛ بنابراین آن ها کینگو قهرمان بالیوودی، تینای جنگجو و محافظش گیلگمش، فاستوس مخترع، دروگ کنترل گر ذهن و مکاری پرسرعت را به کار می گیرند و فقط اجک رهبر سابق جاودانگان که پیش تر توسط یک دِویانت کشته شده بود، دیگر نمی تواند به گروه بپیوندد و ...
نقد فیلم جاودانگان (Eternals)
فیلم Eternals که تشکیل شده از بازیگران پرطرفدار، به هر ضرب و زوری شده شخصیت هایش را پرورش می دهد. به هر حال فیلم چیزی نزدیک به ۱۵۰ دقیقه زمان دارد اما از حداکثر زمان خود به درستی استفاده نمی کند. تقریبا یک سوم ابتدایی فیلم ریتمی خسته کننده دارد و خواب آور است. اگر بتوانید این بخشِ ابتدایی را تحمل کنید، تازه جریان اصلی داستانی آغاز می شود. فیلم در حد یکی دو صحنه می تواند بیننده را غافل گیر کند. برای یک فیلم ابرقهرمانی، روایتی در همین حد و اندازه می تواند قابل قبول باشد. در غیر این صورت تقریبا همه می دانیم که تکلیفِ چنین فیلم های ابرقهرمانی چیست و روی چه فرم و قالبی داستان سوار می شود.
مشکل بزرگی که فیلم Eternals از آن رنج می برد در منحصربه فرد نبودن شخصیت های اصلی اش است. برای مثال ایکاریس که ریچارد مدن نقشش را بازی می کند، شباهت بی حد و وصفی به سوپرمن در دنیای دی سی دارد. از نوع بازیِ ریچارد مدن بگیرید تا شکل و ظاهرش و صد البته مدل رفتاری و پرداختِ شخصیتی اش درون فیلم. حتی در جایی از فیلم این نکته را نیز می شنویم که ایکاریس انگار واقعا سوپرمن است، اما بدون شنل! از آن سو فاستوس را داریم که مغزِ متفکر گروه است و نمونه اش را در هر گروهی از فیلم های مارول دیده ایم. اسپرایت هم که قدرت هایش کمی ما را یاد لوکی می اندازد. این وسط تینا با بازی آنجلینا جولی می توانسته شخصیتی منحصر به فرد باشد که متاسفانه بخش اعظمی از داستان فیلم، کاراکتری منفعل بوده و به حال خود رها می شود. آنجلینا جولی در فیلم اترنالز رخ نشان می دهد اما بازی شگفت انگیزی از او شاهد نبودیم که دست به تحسینِ هنر بازیگری اش بزنیم.
در میان این همه زرق و برقِ جلوه های ویژه، بد نیست یادی کنیم از موزیسین این فیلم یعنی رامین جوادی که انصافا بخشی از همان عظمتِ موقتی و فراموش شدنیِ سکانس های نبرد فیلم برمی گردد به هنر دستان رامین جوادی. در غیر این صورت، فیلم اترنالز از جنبه های فنی و هنری در همان حد و اندازه ای است که در سایر فیلم های مارول مثل فیلم شانگ چی به چشم دیده ایم. با این که فیلم از جنبه فنی سنگ تمام می گذارد، اما دنیایی که در اترنالز می بینیم بیش از اندازه خشک و بی روح به نظر می رسد. به گونه ای که حسِ سرزندگی در چنین دنیایی را به عنوان مخاطب حس نمی کنیم. از آن سو، کمدی های خاصی که آثار سینمایی مارول دارند و به نوعی چاشنیِ کار محسوب می شوند در فیلم اترنالز به آن صورت حس نمی شود. این که شخصیت ها خیلی خشک و جدی فقط به فکر اتمام ماموریتشان هستند را شاید بتوانیم به هویت و ذاتِ وجودی شان نسبت دهیم.
یک مسئله ی مهمی که بیننده را آزرده خاطر می کند در نبود یک قطب منفی قوی و قدرتمند در حد و اندازه ی گروه اترنالز است. دیوینت ها در اواخر فیلم که قدرت خودآگاهی پیدا می کنند می توانستند لحظات مهمتری را به خود اختصاص دهند، اما در حد یک سکانس نبردِ بچه گانه با تینا و یک حضورِ کوتاه در انتهای داستان، کار خاص دیگری انجام نمی دهند که در خاطرمان پس از پایان فیلم باقی بمانند. بستر داستانیِ گروه ایترنالز و به میان کشیدنِ سلستیال ها به قصه، بخش جدیدی از دنیای سینمایی مارول را قرار است رقم بزنند اما این گروهی که جلوی دوربین می بینیم بعید است به همین راحتی مثل گروه اونجرز این توانایی را داشته باشند که در دل بیننده جا خوش کنند.
بیننده با شخصیت های گروه اترنالز نمی تواند ارتباط برقرار کند چون نه دیالوگی رد و بدل می شود که احساساتی اش کند و نه میزانسن در خدمت القای چنین حس مهمی است. سری فیلم های اونجرز را به یاد بیاورید که با قربانی شدن یک شخصیت تا چه میزان روی روحیاتتان تاثیر گذاشته می شد. در فیلم اترنالز اگر کل گروه نیز قلع و قمع شود آیا چنین حسی پیدا خواهیم کرد؟ مسلما خیر. با این که دو ساعت و نیم پای داستان می نشینیم، میزان اهمیت دادن مان به کاراکترهای اصلی در همان حد و اندازه ای است که در ابتدای فیلم بوده؛ یعنی چیزی نزدیک به صفر.
فیلم Eternals با ارفاق می تواند قصه ای قابل قبول را روایت کند اما خشت اول برای این گروهِ تازه وارد درست چیده نشده. عدمِ ارتباط با شخصیت های گروه اترنالز آن هم پس از ۱۵۰ دقیقه دلیل خوبی است که برای تماشای فیلم Eternals 2 زیاد مشتاق نباشیم.